شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مسأله ی زنان در گفتمان نوگرای اسلامی


مسأله ی زنان در گفتمان نوگرای اسلامی

شرایط فعلی جهان اسلام, شاهد جبهه گیری شدید و آشکار دو جریان اسلامی و سکولار در قلمرو فکری ـ فرهنگی, در موضوعات مختلف اجتماعی, اقتصادی و سیاسی است

● عرصه‌ی جبهه‌گیری

شرایط فعلی جهان اسلام، شاهد جبهه‌گیری شدید و آشکار دو جریان اسلامی و سکولار در قلمرو فکری‌ـ‌فرهنگی، در موضوعات مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.

مسأله‌ی زن یکی از مسایلی به‌شمار می‌رود که درگیری این دو جریان و نفی هر یک توسط طرف دیگری، در آن متبلور شده است. تردیدی نیست که برای شناخت این وضعیت می‌باید بر تاریخ معاصر از اوایل قرن گذشته (قرن نوزدهم) اشراف داشته باشیم تا بتوانیم نقطه‌ی شروع این جبهه‌گیری و جدال فراگیر بین طرف‌داران «تجدد و نوگرایی» و هواداران «سنت و اصالت» را دنبال نماییم. اما این مسأله موضوع بحث ما نمی‌باشد؛ هر چند گمان می‌رود بررسی دقیق وضع موجود و سرانجام آن می‌تواند ما را در شناخت سرچشمه و ریشه‌های منازعه به شکل عمیق‌تر کمک کرده، ارزیابی نتایج آن، آگاهی بیش‌تری را برای ساختن آینده در اختیار ما می‌گذارد.

نخستین نکته‌ای که توجه هر پژوهنده‌ای را در این زمینه به خود جلب می‌کند، فقدان یک مرجعیت تعیین کننده در این منازعه می‌باشد.+ در واقع، اختلاف بین این دو جریان، اختلاف بین جریآن‌ها یی نیست که در موضع یکسانی قرار گرفته و در چگونگی برداشت و اجتهاد خود با یک‌دیگر اختلافاتی داشته باشند؛ بلکه اختلاف بین دو اردوگاه با جبهه‌های مبنایی می‌باشد: اردوگاهی که شعارهای روشن‌فکری و جنبشِ نوگرایی را با مضامین سکولار مطرح می‌کند و با وجود اختلافاتی که بین گروه‌های آن از چپ و راست وجود دارد، همگی به مادی‌گرایی و زمینی بودن منبع قوانین و وضعی بودن آن عقیده دارند، در حالی که اردوگاه دیگر با همه‌ی گروه‌های متعدد خود، با شعار اسلام و شریعت از سنت و اصالت دفاع می‌کند.

هر چند اردوگاه نخست در اظهارات خویش، اسلام را دین عدل و مساوات و عقل می‌خواند و در مقام تعارف بدان عشق می‌ورزد، هرگز به شکل اصیل بدان نمی‌نگرد و تلاش‌های فکری را براساس این مفاهیم تدوین نکرده و این اظهارات نیز در صورت لزوم، فراتر از تعارفات گذرنده نیست. اردوگاه دیگر با تأکید بر اهمیت پیشرفت و نهضت علمی، استفاده از دستاوردهای تمدن غرب در زمینه‌ی مادی، از خود اتهامات مربوط به عقب‌ماندگی و ارتجاع را دور می‌کند؛ اما در اجتهادات و تلاش‌های علمی خود فاقد یک نظام مدون بوده و برای ارائه‌ی الگوی جایگزین، در این خصوص تلاش لازم را از خود نشان نداده است.

شاید بتوان این وضعیت را به «سنگربندی» دو جریان تشبیه کرد که هر گروه با انبوهی از مفروضات، ادعاها، پیشنهادات و اتهامات با طرف دیگر به تبادل آتش می‌پردازند و از موضع و عملکرد خود خرسند و خشنود است: «کل حزب بما لدیهم فرحون». اما به رغم مبادله‌ی اتهامات و ادعاها، از دهه‌ی چهل میلادی به این طرف، انباشته‌ی علمی آن‌ها هیچ گونه تغییری نکرده است. خواننده این جدال کتبی درمی‌یابد که درباره‌ی بسیاری از موضوعات اقداماتی برای تقریب یا تفاهم صورت گرفته و کنفرانس‌های اسلامی و قومی که برای حل این منازعه برگزار شده است، نه به تسلیم یکی از طرف‌های درگیری در یکی از مسایل انجامیده و نه حتی زمینه و میدان تازه‌ای را برای نزاع دیگری ایجاد کرده است.

● مسأله‌ی زنان

مسأله‌ی زن و بررسی وضعیتِ حقوق و مشارکت وی در ادبیات عصر روشنگری از اواخر قرن گذشته و اوایل قرن حاضر مطرح گردید. طرح‌های گروه اسلامی در ابتدای کار توسط نهادهای دینی مطرح گردید. سپس گروه‌های تشکیلاتی و بعد از آن شخصیت‌های متفکر و مسلمان در مقام واکنش و مواجهه با خطر، فعالیت‌های خود را آغاز کردند. شاید بتوان گفتمان هر یک از این اردوگاه را به شرح ذیل مورد بررسی قرار داد:

▪ ویژگی‌های گفتمان اسلامی درباره‌ی زن

۱) سنت‌گرایی و التزام به نص: هرچند گفتمان اسلامی در موضوعاتی مانند اقتصاد و سیاست به دلیل دل‌بستگی به قدرت و علاقه‌مندی به ایجاد تغییر در آن، به اجتهاداتی دست یازیده است، ولی در زمینه‌ی مسایل متعلّق به زن با شعار التزام به نص از تلاش فکری و اجتهاد در خصوص چگونگی و ضوابط آن یا تطبیق آن شرایط بر واقعیات زندگی از حل مسایل دشوار آن باز مانده است. به عبارت دیگر به جای آن‌که با پذیرش نص برای ترجمه و تطبیق آن با شرایط زندگی به احیای آن بپردازد، با نگرش متحجرانه به واژه‌های نص و ارتباط آن با مبنای آرای فقیهان سابق از شناخت ثابت و متغییر آن در فقه و فتوا باز مانده است. بنابراین، نص شرعی در چهارچوب فهم گذشتگان محصور گردیده و امکان خلاصی از آن را ندارد تا بتواند مبنای اصلاح و جنبش قرار گیرد و به جای آن‌که از آن به عنوان یک سرمایه‌ی علمی و میراث فقهی بهره ببرد و نقشی هدایت‌گرانه داشته باشد، به کلافِ سردرگمی تبدیل شده که بر دست و پای زن پیچیده است.

۲) تاریخ‌گرایی و سطحی‌نگری: گفتمان اسلامی در محدوده‌ی تجربه‌ی تاریخی عصر نبوی گرفتار آمده و نتوانسته است از این تجربه‌ی تاریخی و ریشه‌های آن به عنوان منبعی برای زایش تجربه‌های نوین استفاده کند تا براساس این تجربه‌های جدید، در همان مسیر حرکت کرده و نمونه‌های تازه‌ای را متبلور سازد. این جریان با بیان تجربه‌ی عصر پیامبر(ص) و تکریم پیامبر از زنان و یا مشارکت زنان صحابه، به عنوان مثال‌هایی راجع به حقوق زن در اسلام مطرح می‌سازد؛ بی‌ آن‌که بداند با چه شیوه‌ای می‌تواند وضعیت فعلی زنان را جهت دهد یا از این تجربه چگونه می‌تواند به عنوان وسیله‌ای برای تبیین زندگی روزمره در قرن پانزدهم هجری بهره برد. این سطحی‌نگری به مسایل و فقدان تعمق و ریشه‌یابی و تدوین آن‌ها موجب اخلال به کار زن شده است و به دو راه حل انجامیده است: کار در زمینه‌ها و مشاغل معین و یا فراغت کامل برای خانواده؛ بی‌ آن‌که توانایی‌های گوناگون زنان و شرایط فرهنگی و اجتماعی آن‌ها یا تفاوت وضعیت زن روستایی و شهری و مسایل دیگر را مدّنظر قرار دهد.

شاید استثنای عملی در این زمینه که در خور توجه می‌باشد، تجربه‌ی زنان فعال در جمعیت «اخوان‌المسلمین» است. این تجربه نیز در واقع در خارج از تشکیلات اخوان شکل گرفت و پس از شکل‌گیری به اخوان پیوست و حتی از سوی جریان اسلامی نیز بروز نیافت.

● اجتهاد جنبش‌ها و تحجر متفکران سکولار

از دیرباز جنبش‌ها و جناح‌های مسلمان از سوی اردوگاه سکولار در معرض اتهام به جمود و «تاریک‌بینی» قرار داشته‌اند؛ در حالی که اگر کسی با دقت موضوع را بررسی کند، درمی‌یابد که با گذشت چند دهه گفتمان سکولار در ارائه‌ی طرح‌ها و اندیشه‌هایش تغییر نکرده است و هم‌چنان در حول مفهوم مردسالاری دور می‌زند؛ مفهومی که از دیدگاه اسلامی کاملاً با قوامیت مرد فرق دارد.

منظور از مردسالاری از نظر لغوی حکومت مرد است و ریشه‌ی آن به عنوان یک مفهوم به تمدن رم برمی‌گردد که پدر خانواده بر تمامی افرادی که تحت سرپرستی وی قرار داشتند، اعم از دختران، پسران، زنان و همسران فرزندان حاکمیت مطلق داشت. این سلطه تنها به مرد اختصاص داشت و شکنجه، تبعید و بیع آنان را شامل می‌گردید. پدر خانواده، مالک و متصرف در اموال خانواده بود و او حق داشت فرزندان دختر و پسرش را بدون اجازه یا مشورت آنان تزویج نماید.

شاید بتوان از خود واژه‌ی خانواده به درک اندیشه‌ی سلطه‌مندانه‌ی پدر در داخل خانواده پی برد؛ زیرا این واژه در نزد رومیان مزرعه، خانه، اموال و بردگان یا ماترک و میراثی را که پدر و همسر برای ورثه باقی می‌گذارند، شامل می‌گردید. بدین گونه زن به عنوان بخشی از ثروت و دارایی مرد بود.

مفهوم مردسالاری در نوشته‌های دوران جدید برای نقد سیطره‌ی پدر در داخل خانواده به کار برده شد و رابرت فیلمر انگلیسی نخستین شخصی بود که در قرن هفدهم میلادی الگوی خانواده‌ی مردسالار را برای تحلیل نظام حکومتی به کار برد؛ زیرا می‌دید که در حکومت‌های مستبد، حاکم با اتباعش همان رفتاری را دارد که با زن و فرزندانش دارد. این همان طرحی بود که لاک برای نزدیک شدن به تحلیل پدیده‌ی سیاسی، آن را مورد انتقاد قرار داد؛ هرچند با سلطه‌ی پدر در داخل خانواده مخالفت نکرد. پس از آن استعمال این مفهوم به ویژه در نوشته‌های مارکسیستی، رواج یافت؛ چنان‌که این مطلب یک مفهوم محوری در نقد زن‌سالاری به نفع سیطره‌ی مرد، خانواده، جامعه و دولت به شمار می‌رود.

به کار گیری مفهوم پدرسالاری در غرب به دو جریان مربوط می شود:جریان علمانیت که دین را پایه ی اساسی توجیه کننده‌ی اعمال پدرسالاری و ایجاد مبنای شرعی برای آن می‌داند؛ زیرا ]به تعبیر آنان[ خداوند نیز خود دارای ذاتی پدرمآبانه و سلطه‌گر است. همچنین جریان مارکسیستی در انتقاد از نظام طبقاتی جامعه و دولت از همین مفهوم استفاده می‌کند و اعتقاد دارد که این دو دارای بنیان‌های پدرسالاری هستند. دولت، اقتصاد و خانواده‌ای که از سوسالیسم اقتباس شده باشد، برای تمامی این امور الگویی نمونه ارائه می‌کند. به عبارت دیگر مفهوم پدرسالاری در دوران معاصر، برای رد دین و نقض دولت به کار رفته است. در نتیجه با دیدگاه اسلامی که شریعت را حکومت داده و به وجود دولت به عنوان چهارچوبی برای اداره‌ی امور سیاسی اعتقاد دارد، کاملاًُ تعارض دارد؛ بی آن‌که به اختلاف موجود درباره‌ی ادوار آن یا حجم و میزان دخالت آن در حاکمیت اصیل امت و جماعت سیاسی بحث کنیم، چنان‌که معیارها و ضوابطی را در این خصوص وضع می‌نماید که با فهم دیدگاه غربی نیز در خصوص دولت به همان اندازه متفاوت می‌باشد.

اختلاف دیدگاه اسلامی از دیدگاه غربی درباره‌ی خانوده، به تفاوت نگرش آن‌ها به دین و رابطه‌ی زن و مرد مربوط می‌شود. چنان‌که موضع آن‌ها نسبت به دولت و ماهیت حاکمیت، متفاوت می‌باشد و در واقع اختلاف بین این دو دیدگاه، معرفت‌شناسانه و سیاسی است و بدون در نظر گرفتن نظریه‌ی سیاسی آن‌ها قابل درک نخواهد بود.

وانگهی در تلاش‌های علمی جریان سکولار برای نزدیک شدن به فهم متون دینی و شرعی، به رأی و نظر جمهور ملتزم نبوده و یا با روش اجتهادی آنان که بر پایه‌ی احترام به اصول تفسیر و علم اصول می‌باشد، مخالفت دارد؛ یا آن‌که با هجوم بر راویان و طعن آنان، صلاحیت نص را برای همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها، با قرار دادن آن در جایگاهی تاریخی به زمان نزول محدود می‌نماید. از برجسته‌ترین نمونه‌های این جریان، می‌توان به کتاب «الحریم السیاسی»، نوشته‌ی فاطمه مرنیسی و کتاب‌های فریده بنانی درباره‌ی ضرورت بازنگری در قرائت حدیث اشاره کرد. ملاحظه می‌شود که در این شیوه، تعامل با نص دینی، از طریق ابزارهای اصول فقه انجام نمی‌شود؛ بلکه به شیوه‌ای صورت می‌گیرد که به گفتمان نزدیک‌تر است و به طور خاص بازگشت به نوشته‌های اسلامی دوران معاصر ریشه در این قضیه دارد، بی آن‌که آن را به دیدگاه نوشونده‌ی این نویسندگان مسلمان در مسایل دیگر از جمله راه‌های دینی فقط در خصوص مسایل راجع به زن صورت می‌گیرد؛ در حالی که پیشینه‌ی فکری این متفکران در یک نظر اجمالی، زمینه‌هایی سکولارند.

در مقابل این جریان سکولار، فریادهایی نیز شنیده می‌شود که خواهان اصلاح گفتمان اسلامی درباره‌ی زن است.

● شیخ‌محمد غزالی و نگرانی‌های زنان

شیخ‌محمد غزالی از ابتدای فعالیت علمی خود، از شریعت اسلامی دفاع کرده، خواننده‌ی تألیفات وی، این اخلاص را در دفاع از اسلام در آثار وی درمی‌یابد. او در مقابل استعمار، سوسالیسم، سرمایه‌داری و انتشار سوسالیسم علمی به دفاع از اسلام می‌پردازد. همچنین، با اندیشه‌های ملّی‌گرایی و افکار رستاخیز عربی (بعث عربی) مقابله کرده، در تألیفات خود با موهومات و گمانه‌زنی‌‌های مستشرقان و حرکت‌های صلیبی و اتباع آن می‌ستیزد.

مرحله‌ی نخست زندگی وی در اقدامات دفاعی سپری شد و در دهه‌های پنجاه، شصت و هفتاد میلادی، در جبهه‌های فکری و فرهنگی به مقابله پرداخت. با وجود این موضعِ تدافعی، شیخ به زودی به وجود مشکلاتی در خصوص مسایل زنان در جهان اسلام پی برد. در نتیجه از پرداختن به این مسأله غافل نشده، در مقابل آن ایستادگی کرد. وی در کتابی تحت عنوان «اسلام و نیروهای بیکار» که در اوایل دهه‌ی شصت میلادی انتشار یافت، به بررسی وضعیت نامطلوب زنان در دنیای اسلام پرداخت. وی در این کتاب، همگان را به انجام اصلاحات و بازگشت به اصول فرا ‌می‌خواند. با وجود این، همچنان مقوله‌های متأثر از رسوبات کهن «ألازهر» را تکرار کرده، می‌گوید: زن بیکار از زن فاسد بهتر است و زنان محبوس در خانه‌ها و پستوها و افرادی که خود را در خدمت به همسر و فرزندان محدود کرده‌اند، از زنانی که در مقابل هر چشمی کشف حجاب کرده و از مصافحه با نامحرمان خودداری نمی‌کنند، برتری دارند. در یک کلام به این مطلب عقیده دارد که به طور کلی جنس مرد از زن قوی‌تر است و برتری برخی از زنان در بعضی از زمینه‌ها به این حقیقت کلی خدشه نمی‌رساند. مردان، کارگزاران سازندگی هستند و زندگی بشر بر دوش توانمند آنان قرار گرفته است. جنبش‌های ـ‌به‌اصطلاح‌ـ زنان فقط مولود احساس و دلسوزی و همدردی مردانند که دل‌های بعضی از آنان را فرا گرفته و برای آزادی زن از قید بندهایی که مردان دیگری بر آنان افکنده‌اند، به اقدام دست یازیده‌اند.

هرچند شیخ در صفحات بعدی کتاب به نقش زن در دوران نخست جامعه‌ی اسلامی می‌پردازد و این مطلب را می‌پذیرد که در مقایسه با این صفحه‌های درخشان از تاریخ اسلام، زن امروزی از نیروهای بیکار محسوب می‌شود، ولی شیخ از بیم الگوی مسلط و قدرتمند غربی که درصدد است زن را از کانون خانواده‌اش جدا کرده، بدون تعیین ضوابط وی را به مشارکت در زمینه‌های عمومی فرا خواند، همچنان موضع محافظه‌کارانه‌ی خود را حفظ می‌کند. در نتیجه، نگرانی اخلاقی و «سدَ ذرایع» تنها دغدغه‌ای است که خواننده در دسته‌ی اول از آثار شیخ می‌یابد و در این مرحله وی ادعا می‌کند که «ما نمی‌خواهیم خود را در بین دو شر مخیّر بیابیم»؛ مطلبی کلی که فاقد ارائه‌ی راه‌حلی تفصیلی و کامل برای ارائه‌ی روشی معتدل و جانشین می‌باشد.

شیخ در کتاب «حقوق بشر بین تعالیم اسلام و اعلامیه‌ی ملل متحد» نیز در همین مسیر حرکت می‌کند. از طرفی از مشارکت زنان استقبال می‌نماید و از سویی قلمرو مشارکت زنان را به شروطی از قبیل داشتن نیاز مالی یا به حرفه‌های معینی که برای زن مناسب‌تر است، محدود می‌گرداند. همچنین مطالبی را در دفاع از قوامیت مرد بیان کرده، متعرض ممارست‌های سوء مردان در منع زن از مشارکت در امور عمومی نمی‌شود.

شیخ در سال‌های بعد به زودی به اهمیت موضوع پی‌برده، مسایل آن را در قلمرو گسترده‌تری مطرح می‌نماید. طرح‌ها و اندیشه‌های وی شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد و برای تعیین میزان درک و فهم اهمیت نقش زن در حیطه‌ی امت اسلامی بر اهداف متمرکز می‌شود. پس از آن به زودی به این نکته پی می‌برد که بایستی به جای تأکید بر اصل مشارکت و نقش زن، به تعیین ضوابط برای مشارکت پرداخت و می‌نویسد:

«محرومیت زن از تعلیم و تربیت و عبادات فردی و اجتماعی و سیاسی برای جلب رضایت خداوند و پیامبرش صورت نگرفته است و زنان مسلمان در دوران پیامبر اکرم(ص) و خلفای راشدین و دوره‌های درخشان بعد از آن، هرگز چنین وضعی نداشتند... بهتر است کتاب خدا و سنت پیامبر و فقه اصحاب و تابعان و امامان مشهور را مطالعه کرده و دین خود را از منابع و سرچشمه‌های اصیل آن فرا بگیریم.»

در دهه‌ی هفتاد میلادی شیخ به معرکه‌ی معروف دیگری راجع به اصلاح قوانین احوال شخصیه مربوط به تقیید تعدّد زوجات و طلاق وارد می‌شود. وی برای دفاع از کیان خانواده و مصالح جامعه به این معرکه درآمد و باعث شد از پرداختن به تمامی مسایل دشوار مربوط به زنان باز ماند. با وجود این، در اوایل دهه‌ی هشتاد میلادی، گفتمان و افکار وی در خصوص مسأله‌ی زن در دامنه‌ی گسترده‌تری شکل گرفته، تکامل یافت. این گفتمان جدید عبارت است از پاک‌سازی فرهنگ‌های موروثی و تأسیس روشی سالم برای مواجهه با اصول، یعنی قرآن و سنت تا از این طریق فهم و درک خود را از نظرات آلوده به هوای نفس یا متأثر از عادت‌ها و سنت‌های موروثی، تطهیر نماییم.

در کتاب «دستور وحدت فرهنگی مسلمانان» آنان را به بازگشت به سرچشمه‌ی گوارای وحی برای تحقق وحدت مسلمانان و جریان‌های فکری و فرهنگی در امور مختلف که یکی از آن‌ها قضیه‌ی زن می‌باشد، فرا می‌خواند:

«درباره‌ی تعیین وضعیت اجتماعی زن به این نکته پی بردم که در این خصوص دو حدیث وجود دارد: یکی صحیح و دیگری ضعیف. حدیث صحیح کنار گذاشته شده است.» در همان دوران بعضی می‌گفتند: «بیعت با مردان کافی است و آنان، زنان خود را از این امر مطلع خواهند کرد.»

شیخ در این بیان خود بر روی ریشه‌ی مشکل انگشت گذاشته و پس از اشتغال طولانی به امر دعوت و تبلیغ، دریافت که اسلام دشمنانی درونی دارد و آن قصور فهم و کوتاهی درک و اندیشه‌ی آنان می‌باشد. بسیاری از ایرادات و اشکالاتی که در عصر حاضر به اسلام وارد می‌شود، بیش از آن‌که مسؤولیتش متوجه دیگران باشد، متوجه فرزندان اسلام است.

تألیفات اخیر شیخ نشان می‌دهد که برخورد وی با زنان در مجالس فتوا و دانشگاه‌ها چگونه بر اندیشه‌ی وی در زمینه‌ی امور زنان تأثیر گذاشته است؛ زیرا از نوشتن و تألیف به شکل نظری و تئوریک و به عنوان یک خواننده‌ی تاریخ و اصول خارج شده و به تألیف درباره‌ی مشکلات و رنج‌های کنونی زنان در جامعه‌ی اسلامی تغییر جهت می‌دهد. این مطلب در مثال‌ها و وقایعی که ذکر می‌کند، به خوبی آشکار است و می‌کوشد با پرداختن به واقعیت‌های موجود در جامعه، گسست فراوان بین تعالیم اسلام و وضعیت زنان را روشن کند. در کتاب «صدپرسش از اسلام» می‌گوید: «من این سؤال را مطرح می‌کنم که آیا در جهان اسلام با زنان مطابق تعالیم اسلام رفتار می‌شود؛ گمان نمی‌کنم چنین رفتاری تحقق یافته باشد، مگر به صورت جزئی و بسیار اندک. شیخ در پاسخ به پرسش‌هایی درباره‌ی مسایل مربوط به زنان و نقش آنان در جامعه، بر اهمیت آموزش و مشارکت زنان در فعالیت‌های مساجد تأکید می‌ورزد و با اشاره به زنان پیامبر اکرم(ص) و زنان صحابی آن حضرت به عنوان سرمشق و الگوی زنان در عبادات و کار و جهاد، به بیان حقوق زن در خانواده و جامعه می‌پردازد.

البته وی بر این مطلب واقف است که «دینداران فاسد» ـ‌به تعبیر وی‌ـ از همان دوران رسالت پیامبر(ص) مانع شدند که زن مسلمان در مسیر شکوفایی خود حرکت نماید. ممکن است تصور شود که این نظرات اندیشه‌هایی است که با تمدن جدید همسویی دارد. وی با رد این گمانه‌زنی می‌گوید:

«مایل نیستم که از مطالب من استنباط شود که من خواستار انتقال آثار تمدن غربی به جوامع خودمان هستم. این تمدن مجموعه‌ای از سنت‌های خوب و نادرست است. من می‌خواهم نصوص مکتوب یا مفهوم از سیره و رفتار پیامبر(ص) و سلف اول اعمال شود.»

بنابراین، موضوع بازگشت به سنت پیامبر اکرم(ص) و فهم دقیق کتاب خدا و فقه آگاه، از سنت‌های اجتماعی است. وانگهی غزالی، افق دورتری را مدنظر قرار داده، عقیده دارد که آینده‌ی اسلام بسته به این است که ما نظر خود را درباره‌ی بسیاری از مسایل از جمله موضوع زنان اصلاح نماییم. این تنگ‌نظری‌ها موجب می‌گردد که دشمنان دین از این طریق به جامعه‌ی اسلامی نفوذ کنند.

انصاف این است که هجوم رهبران تنصیر بدون زمینه بر ما وارد نیامده است؛ زیرا رفتار بعضی از مسلمانان و فتاوای برخی از فقیه‌نمایان، انواع گرفتاری‌ها را بر اسلام روا داشته است.

در پایان دهه‌ی هشتاد میلادی کتاب مهم شیخ‌محمد غزالی، تحت عنوان «سنت نبوی بین اهل فقه و اهل حدیث» انتشار یافت. وی در این کتاب اندیشه‌ها و نظرات خود را درباره‌ی موضوعات مختلف و تفسیر بعضی از نصوص سنت و سیره‌ی پیامبر اکرم(ص) و از جمله موضوع زن گرد آورده است.

وی بخش دوم کتاب را به مسأله‌ی زن اختصاص می‌دهد، که با بررسی مسأله‌ی حجاب شروع می‌شود و در آن جواز کشف قرص صورت را بیان کرده و عقیده ندارد که در این نظر با اجماع فقها مخالفت کرده است؛ بلکه ادلّه‌ی فقهی را در این مسأله که مباحثات جدلی فراوانی راجع به آن مطرح گردیده است، با نظرش هماهنگ کرده و در جهتی همسو با نظر فقهای چهارگانه سوق می‌دهد. با پرداختن به این مسأله، می‌خواهد موضوعی را که احتمالاً می‌تواند به وسیله‌ای برای ممنوعیت کلی زن از ورد به امور عمومی می‌گردد، از سر راه بردارد و هدفش بازگشت به اصول و احیای فقه اعتدالی است که حواشی بر متون نزدیک دست ما را از دسترسی به آن‌ها باز می‌دارد. پس از آن شیخ، به مسایل زن و خانواده وظایف کلی می‌پردازد. در این‌جا از زن مسلمان می‌خواهد که در زندگی عمومی و حیات اجتماعی، مشارکت نماید و در بیان آن، قوت استدلال وی آشکار گردیده و این نظر را ابراز می‌کند که زن پاک‌دامن مسلمان می‌تواند امت را به جنبش درآورد و رسالت دینی خود را همگام و همدوش مردان بر دوش کشد.

در حالی که شیخ در دهه‌ی هشتاد، پس از مطالعه‌ی فراوان و آگاهی از وضعیت موجود زن مسلمان و نقشی که زنان صحابی صدر اول ایفا کردند، می‌کوشد بین مسؤولیت زن در منزل و تعهد وی در برابر امور امت، موازنه برقرار نماید، در دهه‌ی شصت می‌گوید: «من اشتغال زنان را در تمامی مشاغل درست ندانسته، در تمامی زمینه‌ها او را با مرد برابر نمی‌دانم و معتقدم که وظیفه‌ی تربیت فرزندان شایسته‌ترین کار برای زن است. البته بعضی از کارهای هنری است که تنها از عهده‌ی زنان برمی‌آید و دختران بسیاری مجبورند قبل از ازدواج کار کنند. از طرفی شرایط اقتصادی بر شیوه‌ی فهم مردم از زندگی تأثیر فراوان دارد و نمی‌خواهم در صورت فقدان آشکار وضع اسلامی از این زندگی سخت و دشوار به نشر فتاوای جزیی بپردازم.»

مشاهده می‌شود که در شرایطی که دشمن از نظر سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی و تربیتی در سرزمین‌هایی نفوذ کرده است، شیخ به این نکته پی برده که در این عصر، امت اسلامی به زنانی احتیاج دارد که از منزل خارج شده، در عرصه‌های گوناگون جهاد کنند. بنابراین، نظر سابق خود را صیقل داده و در کتاب «سنت نبوی بین اهل فقه و اهل حدیث» ضمن تأکید بر نقش خانواده، بر اهمیت نقش وی در فرصت‌های اجتماعی نیز تأکید می‌ورزد:

زن می‌تواند هم در منزل و هم در خارج از منزل کار کند؛ هرچند داشتن ضمانت‌هایی برای حفظ آینده‌ی خانواده به نظر مطلوب می‌رسد؛ چنان‌که وجود محیطی همراه با تقوی و عفاف که زن بتواند در آن اعمال و وظایفش را انجام دهد، مطلوب می‌باشد. به هر حال، در جامعه‌ی اسلامی این نکته اهمیت دارد که آدابی را که شریعت بدان توصیه کرده و حدود الهی از آن پاسداری نموده است، مقیاس عمل قرار گیرد... مادران دانشمندی را می‌شناسم که در مدارس، مدیران موفقی هستند و پزشکان ماهری را می‌شناسم که مایه‌ی مباهات خانواده و مشاغل خود می‌باشند و تدّینِ واقعی، سرچشمه‌ی تمامی این موفقیت‌ها است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید