چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
علل نفوذ ادبیات عامه پسند و عواقب خطرناك آن
"فتحالله بینیاز" منتقد و نویسنده ایرانی در مقاله ای با عنوان« جستاری موجز در،علل نفوذ و پراكنش فرهنگی ادبیات عامهپسند و عواقب خطرناك آن و مهجور ماندن ادبیات جدی در ایران» به نكاتی اشاره می كند كه در صورت بی توجهی جامعه به آن،ادبیات و فرهنگ ایرانی صدماتی جبران ناپذیر می خورد .
وقتی فهرست كتابهای پرفروش منتشر شد، و ادبیات عامهپسند بیش از نود و پنج درصد آن را به خود اختصاص داد، شماری از اهل قلم در مصاحبههای مختلف مطالبی را عنوان را كردهاند كه تعجب بسیاری را برانگیخت. در یك جامعه مدنی همه باید حرفشان را بزنند، اما برای اینكه «مدنی بودن» به «مدرنیزاسیون» محدود نشود، اصلح آن است كه حرفهایی كه از تریبونهای عمومی گفته میشوند بر شالوده دانش و اطلاعات بنیان شوند. برای نمونه بعضیها گفتهاند كه «ادبیات عامهپسند بدون حمایت دولت و بدون توجه به بحران اقتصادی و گرانی كتاب، فارغ از همه عوامل پیش میرود و خوانندگان پرشمار خود را دارد.»
در پاسخ باید گفت كه، اولاً امكان ندارد یك عنصر عینی و ذهنی اجتماعی فارغ از تأثیر دیگر عوامل حركت كند و سرعت، شتاب و مسیر خود را، خود بهتنهایی تعیین كند، چه در آنصورت جزو عناصر اجتماعی محسوب نمیشود بلكه پدیدهای است اتفاقافتاده در خلاء. ثانیاً ادبیات عامهپسند در هر كشوری كه باشد، بهطور غیرمستقیم در خدمت تثبیت وضعیت موجود است؛ چه آثار دافنه دوموریه انگلیسی و جان گریشام آمریكایی باشد و چه آثار نویسندگان حقوقبگیر حكومت شوروی سابق مثل سرافیموویچ، لئونوف و فورمانف، كه صبحها در«اداره نگارش اتحادیه نویسندگان» كارت ورود میزدند و تا عصر داستان مینوشتند و پس از زدن كارت، خارج میشدند.
ثالثاً ،حمایت یا عدمحمایت یك نهاد، مثلاً دولت، در كمكهای مالی یا تبلیغ خلاصه نمیشود. دولت كسی را به خرید نان یا گرفتن عكس یا اصلاح سر تشویق نمیكند، اما مجموعه عوامل زیستشناختی، اداری و فرهنگی و ماهیت زندگی به گونهای است كه مردم چنین میكنند.حال همین عوامل را از منظر روحی، عاطفی و فرهنگی در نظر بگیریم: ترانهها و آهنگهای عامهپسند، وفور سریالهای مبتذل و فیلمهای هندی و تایوانی، انواع و اقسام مسابقات سطحیگرایانه رادیویی و تلویزیونی و وجود دهها روزنامه و مجله زرد، طرح مباحث پیشپاافتاده در رسانهها و تسری آن به خانهها و ادارهها، از همراهی یا عدمهمراهی عمهخانم در مراسم خواستگاری گرفته تا هندوانه خوردن حین رانندگی و حتا همین لحن لمپنی برای تبلیغات بازرگانی، همه و همه ساز و كارهای پیچیدهای در انسان بهوجود میآورند به نام سادهخواهی یا بهطور صریح ابتذالگرایی.
یعنی اگر روزگاری شو فلان شومن و فیلمهای آبگوشتخوری و سریال روزهای زندگی و ترانه آقادزده و گنجقارون بهعنوان ابتذال برای یك انسان عامه ایرانی جاذبه داشت، حالا همین سریالهای ایرانی و خارجی موجود و مسائل حاشیهای و جنگ و دعواهای تكراری و ابدی مادر شوهر و عروس و مسائل حاشیهای فوتبال و وزنهبرداری جذابیت دارند. بهعبارت دیگر از دیدگاه سخن فلسفی و بهطور اخص انسانشناسی نوعی پیكربندی فرهنگی (Cultural Configuration) پدید میآید كه الگوی فرهنگی( Cultural Pattern ) آن اساساً ارضاءكننده روحیه انسان عامه است و نه انسانهایی كه به دلایل دیگر در صدد تعالی فرهنگی خود هستند. انسان عامه هم خود بهخود بهسوی ادبیات عامهپسند رانده میشود نه رمانهای رومن گاری و ناتالیا گینزبورگ. اما آن امكانات را چه نهادی فراهم كرده است كه یك انسان «عامه» میشود؟ پاسخ روشن است: مجموعه عوامل فرهنگی و اجتماعی،بهویژه نهادی كه قدرت انجام این فعالیتها را دارد.
نتیجه این فعالیتها این است: بیاعتنایی ضمنی به كتاب و اندیشه و حتی دعوت خیرخواهانه دیگران به اندیشیدن و نوعدوستی، و از اعتبار افتادن نیكی بهشكل عام، تبلیغ و ترویج ابتذال، چه بهصورت سریالهایی كه هیچچیز تازهای ندارند و فقط به«عینیتنمایی» دنیا و انسانهای پیرامون میپردازند و چه در قالب مسابقات درونتهی و صرفاً سرگرمكننده.
به آمارها نگاه كنیم: در حال حاضر طبق اطلاعاتی كه در كتابها، آرشیوهای روزنامهها، سایتها و وبلاگهای جهانی موجود است، در جوامع پیشرفته حدود دو (۲) درصد مردم با متنهای نخبه و تخصصی و فوقتخصصی مأنوس هستند؛ مثلاً در عرصه داستان، كارهای جویس، وُلف، گرترود استاین، مارگریت دوراس، دوروتی ریچاردسون، مارسل پروست، رُبگرییه، و ناتالی ساروت را میخوانند. حدود بیست (۲۰) درصد به ادبیات جدی گرایش دارند: یوسا، هاینریش بل، ساراماگو، گرین، كنراد، هسه، ایبسن، داستایفسكی، تولستوی، هاثورن، چخوف، ملویل، ناباكف، همینگوی، فاكنر، كافكا، فوئنتس، ژید، توماس و هاینریش مان، هنری جیمز، تامس هاردی و... حدود پنجاه(۵۰) درصد نیز داستانهای عام و عامهپسند میخوانند: جان گریشام، دانیل استیل، رولینگ، دوموریه، آلبادسس پدس، الكساندر دوما. برای اطلاعات بیشتر به سایتهای ادبی آمریكا، انگلستان و كانادا مراجعه كنید.
ترانهها و آهنگهای عامهپسند، وفور سریالهای مبتذل و فیلمهای هندی و تایوانی، انواع و اقسام مسابقات سطحیگرایانه رادیویی و تلویزیونی و وجود دهها روزنامه و مجله زرد،طرح مباحث پیشپاافتاده در رسانهها و تسری آن به خانهها و ادارهها، از همراهی یا عدمهمراهی عمهخانم در مراسم خواستگاری گرفته تا هندوانه خوردن حین رانندگی و حتا همین لحن لمپنی برای تبلیغات بازرگانی، همه و همه ساز و كارهای پیچیدهای در انسان بهوجود میآورند به نام سادهخواهی یا بهطور صریح ابتذالگرایی.
باری، این بیست درصد كه قشر بالنده(Emergent Medium) جامعه نامیده میشود، در كلیات در برگیرنده دانشگاهدیدهها، دانشجویان، كارمندهای مراكز آموزشی، فرهنگی، علمی، نشریات و هنركدهها، مراكز آموزش و پرورش و بانكها و ردههای شغلی حسابدار، نقشهكش، پرستار، كادرهای پروازی و حتی افسرها و درجهدارها است بدون اینكه محدویت به این شغلها و حرفهها شود- یعنی زنهای خانهدار را هم میتواند شامل شود. اما در شماری از جوامع این بیست درصد بهعلت «كنار گذاشتن نواندیشی بهطور كلی و ادبیات جدی بهطور اخص» از سوی مدیریت سیاسی جامعه عموماً و رسانه تلویزیون خصوصاً، هرگز وجود خارجی پیدا نكرده است؛ زیرا عناصر بالنده فرهنگی(Emergent Culural Elements) نتوانستهاند در برابر عناصر فرهنگی باقیمانده از گذشته( Residual Culural Elements ) و عناصر مسلط (Dominant Culural Elements) قد علم كنند؛ نكتهای كه ریموند ویلیامز در مقالههای متعددی از آن صحبت میكند.
همین جا مجبورم یك پرانتز باز كنم: قشر بالنده از لحاظ رفتار اجتماعی كمترین مشكلات را برای جامعه ایجاد میكند. جرم و جنایت در این قشر در مقیاس نسبی خیلی كمتر از آن پنجاه درصد عامهپسندخوان و نیز آن بیست و هشت درصدی است كه اصلاً طرف كتاب نمیرود. بررسیهای هنجاری و ناهنجاری بعضی از مؤسسات روانشناسی و نیز جامعهشناسی مؤید این امر است. در میان كشورهای آمریكای شمالی و اروپا، كشور آلمان بهطور نسبی در این مورد تحقیقات بهتری را پیگیری كرده است، اما ظاهراً تا امروز به فارسی ترجمه نشدهاند.
برگردیم به بحث اولمان. ویلیامز، امبرتو اكو، مارشال مكلوهان و دیگر متفكران برای رسانهها نقش خاصی قائل هستند و معتقدند كه «ارتباط» از هر مقولهای كه باشد، تعیینكننده نهایی فرهنگ یك جامعه است. اجازه بدهید بهصورت مشخص حرف بزنم. رادیو و تلویزیون شماری از كشورها یك صد هزارم وقت و هزینه و تداركاتی را كه صرف فوتبال و سریالهای تكراری و مبتذل میكنند، صرف ادبیات جدی معاصر نمیكنند. بعضی شبها سه بازی از لیگهای آلمان، اسپانیا و ایتالیا پشت سرهم پخش میكنند، اما حتی در فاصله دو نیمه یك بازی، یك رمان یا مجموعه داستان معرفی نمیكنند. بنابر این و با توجه به آنچه در دبستان و دبیرستان و دانشگاههای این كشورها میگذرد، در چنین جوامعی قشر بالنده نمیتواند شكل بگیرد. بیدلیل نیست كه گاهی كسانی را میبیند كه بهتازگی لیسانس و فوقلیسانس گرفتهاند یا پزشك، مهندس و وكیل و معلم با سابقهاند یا اصلاً دانشجو داشنگاهاند، اما سال تا سال یك رمان جدی نمیخوانند و بهحدی با رمان و داستان كوتاه بیگانهاند كه باور نمیكنید.
و نیز بههمین دلیل است كه میبینم عام و خاص، پیر و جوان، عارف و عامی و خرد و كلان مینشینند به دیدن فلان سریال مبتذل پُربازیگر. حال سؤال این است: مگر نه این است كه همین سرگرمی فوتبال و همین سریالها و مسابقات گونهای تبلیغ غیرمستقیم و تأییدیهای است بر رمانهای عامهپسند؟ پس چرا حمایت دولتی از ادبیات عامهپسند را نادیده میگیریم؟ نه اینكه این قضایا در كشورهای پیشرفته(از نظر فرهنگی) وجود نداشته باشد، آنجا هم هست، بیشتر هم هست. اعتراضهای تند متفكرینی مثل كارل ریموند پوپر، فرانك ریموند لیویس، برتراند راسل، گئورگ گادامر، ریموند ویلیامز، ریچارد هوگارت، پل ریكور، ادوارد سعید، لشك كولاكوفسكی، الكساندر سولژنیتسین و صدها متفكر دیگر بهحدی بود و هست كه بارها سیاستگذاران فرهنگی كشورهای مختلف اذعان كردهاند كه تحت تأثیر این اندیشهها، پاری از برنامههای فرهنگی را محدود كردهاند و شماری دیگر را بسط دادهاند - شاید به این دلیل كه اندیشمندان در درجه اول مقامات دولتها را مقصر اوفول فرهنگی مردم میدانند. پوپر كه تئوریزهترین فیلسوف قرن بیستم در مقوله۱ آزادی شناخته شده است، تا جایی پیش میرود كه در مقاله مشهورش «قانونی برای تلویزیون» میگوید:«تلویزیون تنها نهادی است كه باید آزادی آن را مشروط كرد و اداره آن را به نظامی از فرهیختهها، شبیه نظام پزشكی یا نظام مهندسی سپرد تا هر تازهواردی با فرهنگ نازل خود ذهن فرزندان كمتجربه مردم را با محصولات بنجل و مبتذل مسموم نكند.»۲
اگر برنامههای رسانههای فراگیر یك جامعه هنوز در سطح قضایای «زد و خورد كافه افق طلایی خودمان یا دانسینگ ماتاهاری خارجیها» و «دعواهای عروس و مادرشوهر» باقی بمانند، و از سوی دیگر اطلاعات عام مردم را بهروز نكنند، چه در قالب بیاطلاع گذاشتن مردم از جریانهای ارزشمند ادبی و هنری و علمی و بشردوستانه، و چه تأكید تصویری و كلامی بر ازرشهای انسانی، آنگاه جاذبه انكار ناپذیر ابتذال باعث میشود عامهگرایی كشش پیدا كند. برای نمونه، اگر دبستانها و دبیرستانهای جوامع عقبمانده مثل كشورهای پیشرفته در كتابهای درسی داستان معاصر جدی نگنجانند، خواهناخواه بخشی از جامعه را به خواندن آثار جدی عادت نمیدهند. تحقیقات گستردهای در این مقوله از سوی دانشگاههای كورنل و جان هاپكینز در امریكا و دانشگاه وانكوور در كانادا و چندین و چند دانشگاه و مؤسسه اروپایی انجام شده است كه میتوان به نتایج آنها استناد كرد. پس ادبیات عامهپسند در یك كشور آنطور كه بعضیها گفتهاند بیحمایت نیست. بلكه دقیقاً مثل اصلاح سر یا گرفتن عكس، حاصل كاركرد میلیونهای عامل تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و روزمره است. یعنی ساختار جامعه به گونهای است كه در نهایت همسو و هم محور با ادبیات عامهپسند است.
* پی نوشت:
۱- منتقدان فرهنگ - لزلی جانسون - ترجمه دكتر ضیاء موحد مرجع خوبی در این مورد است.
۲- تلویزیون خطری برای دموكراسی - اثر مشترك پوپر و جان كُندری - ترجمه دكتر شهیدیمؤدب .
۳- نظریههای فرهنگ در قرن بیستم در آثار پرشماری آمده است. بخشهایی از آنها بههمت دكتر حسین بشیریه گزینش و ترجمه و بعضاً تألیف شدهاند و در قالب جمعبندی، مدون گردیدهاند و بهصورت كتاب درآمدهاند.
۴- هر سه كتاب بهترتیب به قلم پونه معتمد، مهدی غبرائی و غلامحسین میرزاصالح ترجمه شدهاند.
فتحالله بینیاز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست