پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
واقــعـیت ها را بپـذیـریـد
زن و شوهری را در نظر بگیرید که برای شما الگوی یک زوج موفقاند. آنها با یکدیگر رفتار خوبی دارند، به هم احترام میگذارند و زندگی مالی مستحکمی بنا نهادهاند؛ به خواستههای هم ارج مینهند و در نهایت زوج موفقی به نظر میرسند. این طرز فکر شما، یک روز در حالی که مشغول خوردن شام و گفتگوی خانوادگی هستید، به یکباره با شنیدن خبر جدایی آن زوج به هم میریزد. هر چه فکر میکنید نمیتوانید علتی منطقی برای این اتفاق بیابید. همه گوشهها و زوایای مغزتان را میکاوید تا نشانهای دال بر مشکلات زناشویی آن زوج بیابید. اما به نتیجه خاصی نمیرسید. چه اتفاقی میافتد که روابط عاطفی و پیوندهای خانوادگی و اجتماعی از بین میروند و جدایی جای آنها را میگیرد؟ حتماً دلیلی هست. ولی ناشناختهتر از آن است که شما به وجودش پی ببرید.
● مراحل چهارگانه مرگ عاطفی
زوال و مرگ روابط عاطفی در ۴ مرحله اتفاق میافتد:
۱) مخالفت
۲) رنجش و عصبانیت
۳) طرد و نپذیرفتن
۴) سرکوبی در اینجا به سیر و روند این فرایند نابودکننده روابط عاطفی خواهیم پرداخت:
● مخالفت
در هر نوع رابطهای که میان دو انسان شکل میگیرد، همیشه درجهای از مخالفت وجود دارد و تضادهای فکری و رفتاری جزیی طبیعی از روابط میان فردی ما را تشکیل میدهند. اما مخالفت میتواند درجات مختلفی داشته باشد. مخالفت پنهان در برابر مخالفت آشکار. صحنهای را در نظر بگیرید که در یک مهمانی خانوادگی بزرگ نشستهاید و همسر شما در حال تعریف خاطرهای از شما است که اصلاً دوست ندارید دیگران چیزی درباره آن بدانند؛ مضاف بر اینکه این چندمین باری است که همسرتان این داستان را با آب و تاب تعریف میکند. شما شروع به خودخوری میکنید یا طوری به وی نگاه میکنید که بفهمد مایل به تعریف داستان توسط وی نیستید. این درجه خفیفی از مخالفت است در برابر اینکه شما با صدای بلند وی را از گفتن داستان منع کنید. راه دیگری هم وجود دارد؛ سعی میکنید خود را آدم متمدنی نشان بدهید که این موضوعات کوچک برایش مهم نیست و از مطرح شدن آنها در جمع حتی لذت هم میبرد !
اگر کمی به زندگی روزانه خود دقت کنید، متوجه میشوید که در زمینه ابراز مخالفتهای بجا و به موقع تا چه حد فعال هستید. آیا حفظ ظاهر میکنید و در درون خود خوری؟ آیا مستقیماً ناراحتی خود را به شخص مقابل انتقال میدهید؟ بیشتر مردم مخالفتهای خود را به بهانه بد جلوه کردن در نظر دیگران ابراز نمیکنند و تظاهر میکنند که چنین احساسی ندارند. آنچه در این گونه موارد افراد به خود میگویند، این است: «این مسأله بزرگی نیست، این قدر ایرادگیر نباش، هیچکس کامل نیست، فراموش کن چرا دردسر درست میکنی؟»
در زمینه عاطفی و در زندگی زناشویی این مسأله مخالفت به کرات اتفاق میافتد. زیرا تعداد تعاملات میان فردی زوجین خیلی زیادتر از انواع دیگر روابط است و به همین نسبت احتمال بروز اختلاف میان آنها بیشتر است. اگر مخالفتهای کوچک خود را بیان نکنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده، از خیر مطرح کردن آنها بگذرید، این مخالفتهای کوچک جمع شده و کمکم به علامت هشداردهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل میشوند. حال کمیبه زندگی با شریک عاطفی خود فکر کنید و اتفاقات هفته گذشته را مرور کنید و مواردی را که با همسرتان در زمینه آنها اختلاف داشتید، به یاد آورید. طرز برخورد شما با این اختلافات چگونه بوده است؟ طرز برخورد شما با این مخالفتها در وهله اول شاخص خوبی برای سلامتی ازدواج شما است.
● رنجش و عصبانیت
عصبانیت و رنجش، نوع شدیدتر مخالفتهایی است که روی هم جمع شدهاند و به صورت احساس تنفری موقتی ابراز میشوند. در این مرحله شما فرد مقابل را سرزنش و ملامت میکنید و فرد مقابل هم عکسالعمل نشان میدهد و شما را مورد حمله قرار میدهد. خیلی مواقع که سر موضوع کوچک و بیربطی دعوای بزرگی راه میافتد، علت آن را باید در جای دیگر و موضوع دیگری جستجو کنید. از اثرات رنجش و عصبانیت میتوان به جدایی عاطفی موقت بین شرکای عاطفی اشاره کرد. عصبانیت با فشار روحی زیادی همراه است و انرژی زیادی از شما میگیرد. اگر رنجش و عصبانیت، مدام تکرار شود، شما در مقام جلوگیرنده آن، با به درون ریختن این عصبانیت و رنجش و انباشت انرژی منفی بسیار در درونتان پا به مرحله سوم میگذارید.
● طرد و نپذیرفتن
بعد از یک دعوای مفصل، در را به هم میکوبید و از منزل خارج میشوید، در حالی که احساس یاس و پوچی سراسر وجودتان را فرا گرفته است. این در حالی است که از جار و جنجال و دعوا هم خستهاید و منزل را برای رسیدن به آرامش ترک کردهاید. در حقیقت از همسر خود فرار کردهاید. این مرحله ممکن است به صورت دیگر و در درون منزل اتفاق بیفتد. شما در منزل و زیر یک سقف هستید ولی به یکدیگر بیاعتنایی میکنید و یکدیگر را مورد بیتوجهی قرار میدهید. در واقع وی را هم از دیده و هم از دل بیرون میکنید. این مرحله میتواند یک ساعت به طول بینجامد و لی تا چند روز و چند هفته هم ممکن است طول بکشد. بیشتر جداییها و طلاقها در این مرحله اتفاق میافتد. این دوره بحرانیترین دوره اختلافات و در حقیقت زمان به زانو در آمدن آخرین تلاشهای عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترکشان است. در طرد و نپذیرفتن، آنقدر فشار روحی و تنش زیاد میشود که فرد در طلب فضایی تازه و آرام برای خود است و این گونه از زندگی زناشویی خود عقبنشینی کرده، میدان مبارزه را ترک میکند، در حالی که پیوندهای عاطفیاش آخرین نفسها را میکشد.
اما طرد و نپذیرفتن هم میتواند لاینحل باقی بماند و با تکرار و انباشت در طول یک دوره زمانی، شما را به مرحله نهایی گسست عاطفیتان سوق دهد.
● سرکوب
گوشهای از رستوران، ساکت و تنها و عبوس نشستهاید و زندگی خود را مرور میکنید. به زندگی مشترک با همسرتان و تمام زحماتی که برای این زندگی مشترک متحمل شدهاید، فکر میکنید. تمام لحظات شیرین زندگی زناشویی خود و نظرات خانواده و فامیل درباره زندگیتان را از خاطر عبور میدهید و به حرفهای آنها بعد از جدایی خود فکر میکنید. در این لحظه در یک عکسالعمل طبیعی، شما نمیخواهید در نظر دیگران آدم شکست خوردهای به نظر برسید. پس باید کاری بکنید و همه این زندگی خوب را نجات دهید. به یکباره همه چیز مرتب میشود و کدورتها از وجودتان رخت میبندند. اینجاست که شما در دام سرکوبی افتادید و همه احساسات منفی و عصبانیت و رنجش و طردهای مداوم خود را سرکوب کردهاید تا آبرویتان حفظ شود و خانوادهتان پابرجا بماند. در این لحظات شما با خود میگویید: «بیشتر از این ارزش جنگیدن ندارد؛ بگذار همه چیز را فراموش کنم؛ خستهتر از آنم که بتوانم با موضوع سر و کله بزنم.» سرکوبی نوعی احساس کرخی و بیحسی است. شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمیکنید. اما در مقابل بهای بزرگی میپردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درک نخواهید کرد.
شما از نظر عاطفی فلج شدهاید و تا پایان عمر، یکنواخت و بیاحساس به نمایش کسالتآور زندگی خود ادامه میدهید.
ماسکی از لبخندها و احترامات ساختگی به چهره میزنید و دیگر شور و نشاط سابق را ندارید. زندگیتان قابل پیشبینی و کسلکننده میشود و خستگی مزمن جسمی به سراغتان میآید. آنچه این مرحله را فاجعهآمیز میکند، نوع رابطهای است که بین زوجین وجود دارد.
به این ترتیب که همهچیز خوب و مرتب به نظر میرسد و طرفین به ظاهر زندگی خوبی در کنار یکدیگر دارند؛ اما در واقع بسیاری از استعدادها و مهارتهای عاطفی خود را فراموش کردهاند و به یک نیمه مرده ماشینی تبدیل شدهاند که زندگی محدود و بیطراوتی را دنبال میکند و خبر بد این است که در این مرحله خود فرد هم احساس میکند که خوشبخت است و زندگی خوبی دارد، غافل از اینکه بسیاری از قسمتهای وجودش در حالت نیمه خاموش به سر میبرد. هر دو طرف در این مرحله یاد گرفتهاند چه انتظاراتی داشته باشند و چه انتظاراتی را نداشته باشند.
● در انتهای سخن
عده زیادی از ما در مراحلی یا در همه زندگی خود درگیر این مرگ عاطفی میشویم. اما علاج کار در کجاست؟
مسلماً در روراست بودن با خود و دیگران و بیان مخالفتها در همان زمان شکلگیری و ابراز ناراحتی و رنجشها در مرحله بعد. در کنار پرورش این عادت پسندیده، فراگیری و تمرین مهارتهای حل مسأله و گفتگوی معطوف به نتیجه عینی و مؤثر نیز باید در دستور کار قرار گیرد. اگر در حال حاضر در گیر این مراحل هستید، وضعیت خود را کامل تشریح کنید و با در نظر گرفتن هدفهای کوچک و دست یافتنی قدم به قدم از مرگ عاطفی خود فاصله بگیرید. مهمترین قدم، پذیرش واقعیت وجود اشکال در زندگیتان است. زیرا بزرگی میگوید: «زمانی که آگاهی به وجود میآید، تغییر آغاز میشود.»
شیدا حافظی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست