دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

سفر بیرونی به مقصد درونی


سفر بیرونی به مقصد درونی

جشنواره فیلم اوسیان از تاریخ ۱۴ تا ۲۳ جولای در دهلی نو برگزار شد این جشنواره كه در طول هشت دوره برگزاری اش سینمای ایران حضوری پررنگ در آن داشته, از نیكی كریمی به عنوان داور, جعفر پناهی به عنوان كارگردان فیلم آفساید, محمد اطبایی به عنوان یكی از بازاریابان فیلم در جهان و هوشنگ گلمكانی و مینا اكبری به عنوان منتقد دعوت كرده بود

● چرا سفر به هند ضروری است

جشنواره فیلم اوسیان از تاریخ ۱۴ تا ۲۳ جولای در دهلی نو برگزار شد. این جشنواره كه در طول هشت دوره برگزاری اش سینمای ایران حضوری پررنگ در آن داشته، از نیكی كریمی به عنوان داور، جعفر پناهی به عنوان كارگردان فیلم آفساید، محمد اطبایی به عنوان یكی از بازاریابان فیلم در جهان و هوشنگ گلمكانی و مینا اكبری به عنوان منتقد دعوت كرده بود. جعفر پناهی بعد از سفر به نیوزیلند برای داوری، شادمهر راستین فیلمنامه نویس فیلمش را به جای خود فرستاد و محمد اطبایی به دلیل مشكلات كاری مجبور شد از این سفر صرف نظر كند.

این جشنواره كه یك رویداد بزرگ سینمایی در آسیا محسوب می شود باعث شد تا ما بار دیگر با هند به عنوان یك كشور شرقی اصیل دیداری تازه داشته باشیم. مجموعه این نوشته ها كه می خوانید حاصل آن سفر و نگاه تازه به هند است.

جلال مقدم فیلمساز بلندنظر و ژرف نگر زمانی در گفت وگویی گفته بود: هیچ انسانی پیش از سفر به هند كامل نیست. اما این كه چه چیزی كارگردان فقید را به بیان چنین حكم قاطعی فراخوانده بود سئوالی بود كه از زمان قطعی شدن سفر به دهلی در ذهنم جابه جا می شد و پیش از آن كه پرواز ماهان در فرودگاه این شهر شگفت انگیز بر زمین بنشیند و شرجی هوای فلات قاره به صورتم بخورد در سر مرور می كردم. از راچ كاپور تا آمیتا باچان، از گاندی تا سای بابا، از مسجد بابری تا تاج محل و از ساری تا كاری خود هزار نكته و مسئله را در ذهن تازه و زنده می كند، گرچه راه به حریم تكامل نمی برد. اما صبر دوای هر تعریف نا مفهوم است و هر سفر دعوتی به یك تعریف دور از دسترس.

● لطفا بوق نزنید

با فرود در فرودگاه دهلی نو سفرم را آغاز می كنم. مردی هندی در حالی كه پلاكاردی در دست دارد منتظر ورود ماست. نوع پوششمان موجب می شود به سرعت در شلوغی فرودگاه دهلی شناخته شویم. سوار بر ماشینی شیك از آخرین مدل های كارخانه بنز ناخودآگاه محو سرزمینی می شوم كه مهد یكی از بزرگترین تمدن های بشری است. كشوری با بیش از یك میلیارد نفر جمعیت كه به ۱۵۰۰ زبان و گویش مختلف صحبت می كنند. رنگارنگی بی پایان طبیعت و گوناگونی بی حد علایق، معجون غریبی فراهم كرده كه در هر گوشه و كنار كه سرك می كشی دامی فراهم شده كه در آن زیرك ترین عاقلان هم گرفتار می شوند.

گرفتاری در این دام ها از جنس سرریز شدن یك عمر سئوال و یك دنیا پرسش به ذهن است. در چشم برهم زدنی آنچنان در برابر چشم اندازهای بكر و رویدادهای بدیع خلع سلاح و چون انسان های اولیه بی توجیه و بی دانش می شویم كه ذوق بی پیرایه اولین انسان را كه در شب جنگل های نخستین برای اولین بار آتش را كشف كرد درك می كنیم. همه چیز عجیب و بكر است. خیابان های تمیز و كثیف كه هم بوی عطر و گلاب و عود در آن به مشام می رسد هم بوی فاضلاب و مدفوع. هم صدای موسیقی سنتی به گوش می رسد هم جدیدترین آهنگ های غربی. هم آخرین مدل از ماشین های اروپایی و آمریكایی در آن در رفت و آمد هستند هم دوچرخه ها و سه چرخه های ارزان قیمت. تقریبا چیزی هم به نام حق تقدم وجود ندارد. پشت اكثر وسایل نقلیه عبارت «لطفا بوق بزنید» به چشم می خورد، كه این عبارت تمام راننده ها را ملزم می كند تا در هنگام تردد با دیگر رانندگان خود را هماهنگ كنند. بیشترین زمانی كه راننده ما توانست از بوق ماشینش استفاده نكند فقط ۲۰ ثانیه بود.»

● فقر و غنا

از دروازه شهر دهلی، پایتخت ۵۱۱میلیون نفری هند كه عبور می كنیم، در مناطق مهاراجه نشین كه به دهلی نو معروف است با مردمی روبه رو هستیم كه توصیف كاخ ها و دارایی های بی حدشان كنایه به افسانه های باورنكردنی می برد و در كمی پایین تر شاید به فاصله ۱۰ كیلومتر در دهلی قدیم با تصویر بی رحمانه ای از فقر روبه روییم كه جز شرمندگی راهی برای نجات نمی یابیم. در میان سه چرخه ها، گوشه خیابان ها، صحن معابد، در كنار رودها و در صف های طویل مقابل ماشین های تقسیم غذا و سینما های ارزان قیمت، زنان و مردانی را به چشم می بینیم كه گرسنگی بی چیزی را در نهایت خود به ما نشان می دهند.

در كنار این چهره اما در دهلی نو در دره فقر و غنا هند به ما معرفتی عمیق از سرشت آدمی هدیه می دهد. جمعیت انبوه فقیران و تنگدستان هند برای سرنوشت خود به یك وقوف عارفانه بی ریا دست یافته اند. آنها جبری و گنگ به نظر نمی آیند كه فقر خود را با جهل توجیه كنند. مردم فقیر هند با قناعتی كم نظیر به شكل كاملا درونی فقر را به عنوان گونه ای از زندگی پذیرفته اند. قناعت بی ریای هندی را وقتی به درستی دریافتم كه راننده ما حاضر نمی شود با ما غذا بخورد. او در برابر اصرارهای ما بر این نكته تاكید می كند كه جای من در كنار شما نیست. او این جملات را نه با خجالت و حتی با نفرت بلكه با وقوف بر موقعیت خود بیان می كرد. این وقوف ما را به شناختی می رساند كه فرهنگ هندی به مردمش داده است.

همان سلاحی كه گاندی آن را برای بیرون راندن استعمار به دست مردم هند داد تا بزرگترین مبارزه را با پیروزی به پایان رساندند. در حالی كه ما هنوز برای رسیدن به هر نوع تكاملی در زندگی بی شك بزرگترین موانع را برای خود امكانات می دانیم. در هند فقر در آخرین نهایت خود در دست یك فرهنگ به وسیله ای برای زندگی تبدیل شده است. شادزیستی جوكیان در كثیف ترین نقطه دهلی را هرگز فراموش نمی كنم كه چشمان از حدقه بیرون مانده ما را به هیچ می انگاشتند و قناعت هندی را وقتی به خوبی درك كردم كه از فروشنده ای در بازار پاهارانجی قیمت كالایی را پرسیدم.

فروشنده كه در كنار بساط انباشته از اجناس رنگارنگش لم داده بود قیمت را ۵۰۰ روپیه حالی من كرد، ولی وقتی بی تفاوتی من را دید از من پرسید چقدر حاضرم بابت آن كالا پول بدهم. برای آن كه گفت وگوی ما تمام شود گفتم ۵۰ روپیه. فروشنده كالا را پیچید به دستم داد وقتی تعجب مرا دید آرام گفت ۵۰ روپیه بهتر از هیچ روپیه است. با شك همیشگی ایرانی پس از پرس وجوی فراوان فهمیدم كه آن كالا واقعا ۵۰ روپیه بیشتر قیمت دارد. ما با یك شك دائمی چانه می زنیم كه همیشه مشغول گران خریدنیم در حالی كه فروشندگان این بازار كه مجموعه ای بی بدیل از هزاران دست فروش هستند كه از كنار هم قرار گرفتن آنان و بساطشان و گاه گاری هایشان گذرگاه های باریكی به وجود آمده كه آدم ها درون شان می لولند به همین دادوستد حتی به شكلی كه در ظاهر زیان بار است رضایت می دهند. از حساب و كتابش كه بگذریم باید به دنبال قناعت گمشده مان بگردیم.

● بالیوود روشنفكری

مگر می شود از هند سخن گفت و از سینمایش یادی نكرد. اما قرار نیست كه به سراغ بالیوود و فیلم های پرزرق و برق موزیكال و ستارگان چاق و لاغرش برویم. می خواهیم از جشنواره اوسیان حرف بزنیم. جشنواره ای كه با مدیریت سه زن روشنفكر هندی راه اندازی شده است. این جشنواره كه ریشه و بنیان آن فصلنامه مطرح آسیایی «سینمایا» است، سینمای ایران در هشت دوره برگزاری آن حضور پررنگی داشته است.

در این دوره نیز سه فیلم ایرانی «آتش بس» در بخش سینمای آسیا، «ماهی ها عاشق می شوند» در بخش جنبی و «آفساید» به عنوان فیلم اختتامیه انتخاب شده بود. همچنین نیكی كریمی كارگردان و بازیگر مطرح سینما به عنوان داور بخش سینمای هند در كنار جمعی از سینماگران مطرح دنیا حضور داشت. از نكات قابل توجه شناخت و پیگیری سینمادوستان هند از سینمای ایران و حتی بازیگران آن بود به طوری كه وقتی لاتیكا یكی از مدیران جشنواره تعجب ما را در نامیدن نیكی كریمی به عنوان سارا توسط چند سینمادوست هندی دید توضیح داد كه فیلم سارا ساخته داریوش مهرجویی كه نیكی در آن بازی كرده در چند سینمای مهم هند به نمایش درآمده و با استقبال خوبی هم از سوی هندی ها روبه رو شد. به همین دلیل بسیاری از این جوان ها كه سینمای ایران را دوست دارند و پیگیر آن هستند نیكی را با همان نامش در فیلم می شناسند.

مینا اكبری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.