یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چیزهایی برای دانستن درباره آدم ها


چیزهایی برای دانستن درباره آدم ها

نگاهی به «ایستادن زیر دکل برق فشار قوی»

«ایستادن زیر دکل برق فشار قوی» مجموعه ۱۲ داستان است از داوود غفارزادگان، نویسنده ۵۲ساله و متولد اردبیل. این کتاب در زمستان ۱۳۸۹ و توسط نشر چشمه، در ۸۶ صفحه و به قیمت ۲۲۰۰ تومان چاپ شده است.

داوود غفارزادگان سابقه‌‌یی طولانی در داستان‌نویسی و چاپ کتاب دارد. او پیش از این چندین مجموعه داستان بلند و کوتاه برای نوجوانان و بزرگسالان چاپ کرده است. این سابقه پر و پیمان نویسندگی در مجموعه «ایستادن زیر...» به خوبی نمود پیدا کرده است. داستان‌ها بسیار متنوع هستند و موضوعات مختلفی دستمایه داستان شده‌اند، زبان روایی داستان‌ها با هم متفاوت هستند، شخصیت‌ها استقلال دارند، زاویه دید و بهانه‌های روایت عوض می‌شوند و حتی طول داستان‌ها هم خیلی با هم فرق دارند. قدیمی‌ترین داستان مجموعه شهریور ۶۹ نوشته شده و پای جدیدترینش هم خورده «بهمن۸۷».

گمان کنم اگر قرار باشد بهترین داستان این مجموعه را انتخاب کنم، داستان اول را انتخاب می‌کنم. اسمش «گوربان» است و با ۱۳ صفحه طولانی‌ترین داستان مجموعه هم هست. ماجرا روایت سوم شخصی است معطوف به شخصیت پسری به اسم روشن، که مادرش سر زایمانش تلف شده. پدر و پسر در سفر و در کوه و چادر زندگی می‌کنند و هر از چندی به روستای موطنشان برمی‌گردند. روشن در خلال این داستان چیزهایی درباره تولدش، روابط آدم‌های خانواده‌ و اطرافیانش و درباره خودش می‌فهمد. در روایت داستان خلاقیت‌هایی انجام شده، مثلا داستان از دو نقطه متفاوت در زمان، به شکل موازی روایت می‌شود. البته سهم یکی از زمان‌ها در حجم داستان و پیشبرد آن بیشتر است یا اینکه زبان خاصی برای داستان انتخاب شده، جای برخی اجزای جمله عوض شده و جمله‌هایی ساخته شده که با توالی اجزای زبان گفتار و با کلمات زبان نوشتار نوشته شده‌اند. در بعضی قسمت‌های داستان علایم نگارشی مثل نقطه و ویرگول از متن حذف شده‌اند و حالت‌هایی عصبی به وجود آورده‌اند. ماجرای داستان هم چندین لایه دارد و می‌توان به شکل‌های مختلف و در سطوح متفاوت آن را تعبیر کرد.

از صفحه ۶۳ کتاب به بعد چند متن یک صفحه‌‌یی و نیم‌صفحه‌‌یی پشت سر هم می‌آیند که نمی‌توانم علت بودنشان در این مجموعه را درک کنم. طبیعتا اینها هم بنا بوده داستان باشند، ولی هم بشدت جدا از باقی داستان‌های مجموعه‌اند و هم راستش را بخواهید گاهی اصلا داستان نیستند. مثلا در صفحه ۶۹ کتاب، یک متن وجود دارد به اندازه یک‌سوم صفحه کتاب و اسمش هم هست «وقتی بیدار می‌شویم». خط اولش این است: «در کتاب خاطرات، رویاها و اندیشه‌های یونگ این خواب از زبان او نقل شده:» و بعد از آن هم در هفت خط خواب یونگ تعریف شده، همین. البته خواب جالبی است و اندیشه جالبی را هم در خود دارد، ولی نمی‌دانم چرا باید چنین چیزی داستان باشد. مثلا می‌شد در صفحه آخر یک روزنامه، در ستون «اندیشه امروز» چاپش کرد و منتظر تماس‌های تشکر خوانندگان بود، یا به عنوان آغاز یک مقاله و برای مجذوب کردن ذهن خواننده از آن استفاده کرد و بعد به یک بحث مفصل پرداخت. اگر چنین چیزی را در کتاب براتیگان می‌خواندم، یا مثلا وسط یکی از رمان‌های وونهگات به آن برمی‌خوردم می‌توانستم درکش کنم، ولی راستش، وسط مجموعه «ایستادن زیر دکل برق فشار قوی» اصلا جای خوبی برای آن نیست و این یکی تنها هم نیست. متن قبلی «تاملات یک دوزنده» است، که شش خط است در تعریف «پوفه»؛ گلوله‌یی از پرزهای پارچه.

در تعریف از داستان «گوربان» به زبانش اشاره کردم، اما باید توضیح بدهم که کار خوب آقای غفارزادگان در جملات است، وگرنه در جریان تولید کلمات اتفاقا اشکالات و بی‌دقتی‌هایی وجود دارد. به دو نمونه از این مشکل در همین داستان اشاره می‌کنم. در صفحه ۱۵ در جمله‌‌یی دارند «احساس می‌کند فاصله‌اش با دیوار خشتی باغ، مدام درازتر می‌شود.» از ویرگول اضافه وسط جمله که بگذریم، فاصله یک عدد است و به همین دلیل درازشدنی نیست، زیاد شدنی است. یا داستان اینطور تمام می‌شود: «... و می‌شد تنها تک‌خوان توی سکوت.» طبیعتا وقتی پنج نفر با هم بخوانند دیگر اسمشان تکخوان نیست. این جور اشکالات منحصر به این کتاب نیستند، نمونه‌هایش در کتاب‌های دیگر هم فراوانند که راجع به بعضی‌هایشان همین جا خوانده‌اید و جالب است که اغلب کتاب‌های این روزگار، از جمله همین «ایستادن زیر...»، پایین اسم نویسنده اسم ویراستار هم دارند. امیدوارم در برخورد با اینطور موارد دقت بیشتری بشود.

روزبه استیفایی



همچنین مشاهده کنید