جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

به یاد ادوارد سعید


به یاد ادوارد سعید

مبارزه او با نهادهای سیاسی و فرهنگی غرب و مقامات رسمی جهان عرب مهمترین ویژگی زندگی سعید محسوب می شود این جنگ شش روزه ی ۱۹۶۷ بود كه زندگی او را متحول كرد تا قبل از آن او در مسایل سیاسی درگیر نشده بود

ادوارد سعید یك دوست و رفیق قدیمی بود . مانخستین بار در سال ۱۹۷۲ در سمیناری در نیویورك یكدیگر را ملاقات كردیم . حتی درآن دوران متلاطم، یكی از ویژگی هایی كه او را از همه ی ما متمایز می كرد ظاهر آراسته و پوشش لباس متناسب اش بود. همه چیز از نوك سر تا جورابها به دقت انتخاب شده بود . تقریبا غیر ممكن است كه بتوان او را به گونه ای دیگر در نظر آورد . در یك كنفرانس كه در سال ۱۹۹۷ در بیروت به افتخار وی برگزار شد . ادوارد پافشاری كرد كه من و الیاس خوری همراه با او به شنا و آب تنی برویم . همانطور كه با مایو قدم می زد از او پرسیدم كه چرا حوله ات با مایو تناسبی ندارد، او با صدای بلند گفت: خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو . اما عصر همان روز در حالی كه گزیده ای از دستنوشته عربی خاطراتش با نام ”خارج از مكان“ را مطالعه می كرد، باز هم لباسش بی عیب و نقص بود و همانطور بی عیب و نقص تا به انتها باقی ماند . حتی در نبرد طولانی اش با سرطان در طول یازده سال گذشته او با بیماری خویش كنار آمده و به آن عادت كرده بود. بستری شدن های منظم در بیمارستان . داوطلب شدن برای امتحان جدید ترین دارو ها و انكار قبول شكست . چنانكه برخی او را شكست ناپذیر می پنداشتند. سال گذشته به شیوه ای كاملا تصادفی با پزشك سعید در نیویورك ملاقات كردم . در پاسخ به پرسشهای من او گفت هیچ روش پزشكی برای زنده ماندن ادوارد وجود ندارد . این روح تسخیر ناپذیر او بمثابه ی یك مبارز و اراده اش برای تداوم زندگی بود كه او را سالها زنده نگه داشت . سعید به همه جا سفر می كرد . او همیشه از فلسطینی ها سخن می گفت اما همچنین به ظرفیت های مشترك سه فرهنگ اشاره می داشت كه وجوه مشابه بسیار در میان آنها را قابل تاكید می دانست. هیولا از درون او را می بلعید، اما كسانی كه برای گوش كردن به سخنانش می آمدند این روند را نمی دیدند و ما نیز كه می دانستیم، ترجیح دادیم فراموش كنیم . هنگامی كه سرطان او را مغلوب كرد .ضربه ی ناشی از آن بسیار سهمگین بود .

مبارزه او با نهادهای سیاسی و فرهنگی غرب و مقامات رسمی جهان عرب مهمترین ویژگی زندگی سعید محسوب می شود . این جنگ شش روزه ی ۱۹۶۷ بود كه زندگی او را متحول كرد ... تا قبل از آن او در مسایل سیاسی درگیر نشده بود . پدرش یك فلسطینی مسیحی بود كه در۱۹۱۱ در سن ۱۶ سالگی برای احراز از فراخوان برای جنگ علیه بلغارستان توسط عثمانی ها به ایالات متحده مهاجرت كرده بود . او شهروند ایالات متحده شد و در جنگ جهانی اول خدمت سربازیاش را در ارتش ایالات متحده در فرانسه گذراند . سپس به اورشلیم یعنی جایی كه ادوارد در ۱۹۳۵ متولد شد بازگشت . سعید هر گز خود را مانند رانده شدگان دیگر یك آواره ی فلسطینی بی چیز و فقیر به حساب نیاورد . خانواده اش به مصر رفته و در آنجا وادی سعید یك كسب و كار محلی موقت را سر و سامان داد و ادوارد را به یك مدرسه انگلیسی زبان فرستاد . سالهای نوجوانی در تنهایی و تحت سیطره ی پدری و با اخلاق ویكتوریایی گذشت كه در چشمانش پسر باید دائما تادیب و در معرض نظم و انظباط قرار گیرد و پس از دوره مدرسه نیز باید از دوستانش جدا شود. بنابراین داستانهایی از دفو، اسكات ، كیپلینگ ، دیكنز و مان جایگزین شدند . او نام پرنس ولز را بر پسرش ادوارد نهاد.اما علی رغم تمایلات اشرافی پدرش برای ادامه تحصیل، از رفتن به بریتانیا امتناع كرد و در ۱۹۵۱ راهی ایالات متحده شد . سعید بعدها از نفرتش نسبت به دورویی ها و منزه طلبی های مزورانه مدرسه ی شبانه روزی New England نوشت و آن را ”منحرف كننده و خرد كننده“ خواند . از آن پس او تصور می كرد كه دقیقا بداند كه چه كسی بوده و نسبت به ”انحرافات رفتاری و اخلاقی“ و همه چیزهای دیگر خود آگاه شده است . در ایالات متحده متناسب با آنچه سیستم تقاضامی كرد او خودش را از نو ساخت.

●نقطه عطف ۱۹۶۷

استعداد او در محیط آیوی لیگ[۱] نخست در پرینتون و بعد در هاروارد جایی كه بعدها به قول خودش از امتیاز تربیت در سنت متن شناسی آلمانی بررسی تطبیقی ادبیات برخوردار شده شكوفا شد.در ۱۹۶۳ سعید شروع به تدریس در دانشگاه كلمبیا كرد. نخستین كتابش درباره كنراد سه سال بعد منتشر شد .

در سال ۱۹۹۴ با او یك مصاحبه ی تلویزیونی برای كانال ۴ نیویورك داشتم. در آن مصاحبه او در پاسخ به سوال من درباره آن كتاب، سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۷ در دانشگاه كلمبیا را همچون ”دوران دوریان گری“ توصیف كرد

●طارق علی : بنابراین یك بخش از شخصیت شما یك پرفسور ادبیات تطبیقی است كه سرگرم كار خود بوده است . سخنرانی هایش را برگزار می كرد و روی ژانر ادبیات وحشت و دیگر ژانرها كار می كرد . اما در همان زمان شخصیت دیگری در درون شما شكل می گرفت. با این حال شما این دو بخش را از یكدیگر مستقل از یكدیگر نگه می داشتید.

●ادوارد سعید : من مجبور بودم .هیچ مكانی برای بروز آن بخش دیگر شخصیتم وجود نداشت .من به شكلی قطعی پیوندم با مصر را قطع كرده بودم . برای من فلسطین هم هرگز وجود خارجی نداشت . خانواده ام مدتی را درمصر و مدتی دیگر را در لبنان زندگی كرده بود. من در هر دو كشور یك خارجی محسوب می شدم و هیچ علاقه ای هم به كسب و كار خانواده ام نداشتم . بنابراین اینجا ماندم .

تا سال ۱۹۶۷ من خودم را بیشتر كسی می شناختم كه به كار خود مشغول است. چند اتفاق باعث شد كه من در مسیر قرار گیرم . این حقیقت مرا به خود مشغول كرده بود كه برخی از قهرمانان فرهنگی من مثل ادموند ویلسون ، آیزایابرلین ، رینهولد نیجر صهیونیستهای متعصبی بودند . آنها نه تنها مدافع اسرائیل بودند بلكه نفرت انگیز ترین نوشته ها را درباره اعراب به رشته تحریر در آورده و به چاپ می رساندند . اما تمام آنچه از دست من بر می آمد آن بود كه به آنها اشاراتی داشته باشم. از نظر سیاسی هیچ محمل سیاسی برای پیوستن وجود نداشت . من در نیویورك بودم كه جنگ شش روزه آغاز شد و بعد كاملا سركوب شد و درهم شكست. جهان آنطوركه من درك كرده بودم، درآن لحظه به پایان رسید . من سالها در این كشورها به سر برده بودم، اما در آن زمان بود كه با دیگر عرب ها احساس پیوند كردم. در دهه ۷۰ من دیگر كاملا در عرصه ی سیاست درگیر شده بودم و به جنبش مقاومت فلسطینان پیوسته بودم .

اثر وی در سال ۱۹۷۵با نام آغازها یك درگیری حماسی با مسائل مربوط به ”نقطه ی گسست“ بود كه درك عمیق از اوئر باخ، ویكو و فروید را با یك خوانش بدیع از داستانهای مدرینستی تركیب كرده بود و بالاتر از همه شرق شناسی محصول این گسست بود . این كتاب در سال ۱۹۷۸ هنگامی كه سعید یكی از اعضای شورای ملی فلسطین بود منتشر شد . شرقشناسی تركیبی است از توازن و قدرت مباحثه ی یك فعال سیاسی با تمایلات یك منتقد فرهنگی و درست نظیر تمام بحثهای و جدلهای بزرگ او از رسیدن به یك تعادل پرهیز می كند . یك بار به او گفتم كه برای بسیاری از شهروندان آسیایی مشكل صاحبنظران شرق شناس بریتانیایی نه ایدئولوژی امپریالیستی اشان، بلكه برعكس، حقیقت آن است كه آنها تحلیل سیاسی درستی نداشتند و مرعوب متون سانسكریتی بودند كه ترجمه می كردند. سعید خندید و پافشاری كرد كه كتابش تلاش ضروری است برای شكستن تصورات بنیادی غرب در ارتباط با شرق عرب.

گفتمان شرق طی دو قرن و در پی فتح مصر توسط ناپلئون مطرح و در بریتانیا و فرانسه ساخته شد و به مثابه ی ابزار حاكمیت و تثبیت هویت فرهنگی اروپایی عمل كرد ودر برابر جهان عرب عرض اندام نمود . او به شكل دقیقی بر غیر بومی كردن انحرافاتی كه در خاورمیانه و فرهنگش به آن دلیل رخ داده بود متمركز شده بود . به تصویر كشیدن پیش فرضهای امپریالیستی به مثابه ی یك حقیقت جهانی دروغ و یا وه ای بود بر پایه ی مشاهدات تحریف شده و ابراز انگارانه كه از آنها در جهت سلطه غرب بهره گرفته می شد.

نوشته: طارق علی

برگردان: بابك پاكزاد

[۱] Ivy League

[۲] London Review of books


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.