چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
شرجی و جادو
ابراهیم مهدیزاده/ نشر ثالث/ چاپ اول ۱۳۹۰
دریا، بندر، گرما، شرجی، وهم و خیال، باورها و خرافهها، جادو، نگاه به آن سوی آبها، سخاوت نخل، فرار و تنهایی، عناصر بارز و ذاتی ادبیات بومی- اقلیمی جنوباند. این عناصر هنرمندانه در تار و پود داستانهای بومی- اقلیمی «سفر خاک» تنیده شدهاند. کتاب دربردارنده سیزده داستان کوتاه است. نگاهی گذرا و کلی به داستانها بیانگر این است که نویسنده تجربههای زیسته خود را، نه به ضرب و زور ترکیبها و اصطلاحات و واژههای بومی معمول این نوع داستانها، که با قدرت و تسلط و کاوشگرانه قلمی کرده است.
به عبارت دیگر تک تک این تجربهها را از سر گذرانده و لمس کرده است و اگر گهگاه از واژه و اصطلاح یا ترکیبی بومی سود برده است، نه به دلیل ضعف و پناه گرفتن در پس و پشت آنها که از سر نیاز و ضرورت متن بوده است. داستانهای سفر خاک را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: داستانهای کاملا بومی- اقلیمی(مهمان، خلیفه، طاق خونی، شب کور، نخل، سفر خاک)، داستانهایی که به نوعی به زادبوم و زیستگاه نویسنده برمیگردند (غراب)، داستانهایی که درونمایهیی مستقل دارند (حدیث تیشه و فرهاد، غربال، بازگشت)شخصیتهای سفر خاک، تنهایند، بیپناهند، امنیت خاطر ندارند، اسیر سرنوشت محتومی هستند که برایشان رقم زده شده. . . میترسند. . . این ترس نمیگذارد پایشان را از محدوده و تنگناشان بیرون بگذارند. در غربت بی قرارند، اگر هم ناخواسته از زیستگاهشان کنده شوند، فرار میکنند تا برگردند و در همان پیله تنهاییشان پناه بگیرند (داستان غراب). آنها حتی اجازه مردن هم ندارند، چون شناسنامهیی ندارند که با استناد به آن خاکشان کنند. سرنوشت محتومشان این است که جسدشان کاردستی اتاق تشریح دانشجویان پزشکی شود. (سفر خاک)«غراب» داستان یک سرباز فراری است. داستان با زاویه دید اول شخص و محدود به ذهن راوی روایت شده. . . عادل از پادگان عشرتآباد میگریزد. راوی داستان کلافه، به زنش- خواهر عادل؟- میگوید: «این دفعه خودت باید ببری تحویلش بدی بیبی!» زن در جواب میگوید: «دوبی یا بحرین؟. . . » این یعنی پناه بردن به بی پناهی و قبول در به دری. «مهمان» (روایت اول و دوم) حدیث تنهایی و بیخانمانی است. زن جابر- جالب است که زن حتی اسمی هم ندارد- و عمو حیدر هر دو تنهایند. دو داستان از مجموعه با این نام و دو روایت همگون در کتاب آمده است. مهمانها نمادند. پیام شومی با خود دارند. با آمدنشان زن جابر و عمو حیدر را به سوگ مینشانند. «در را چهارتاق گشود. بوی سدر و کافور بیرون زد، برگشت روی ایوان. جمعیت زیادی از روی پلههای ایوان بالا میآمدند. عمو حیدر به طرف مردها رفت و زن جابر به طرف زنها شتافت. چند لحظه بعد زن جابر از ناامیدی به گوشهیی خزید و لهیده و بیرمق قلیان را میان پاهایش گذاشت و اولین پک را به نی قلیان زد.»«حدیث تیشه و فرهاد» داستان هبوط است. . . شکستن و در خود شکستن است و بیانی نوستالژیک دارد.
نثر این داستان گزارشگونه، و گاه شعاری است؛ گویی نویسنده به عمد خواسته خیلی زود سر و ته داستان را هم بیاورد. به جای نشان دادن، گزارش کرده است. «رهایش کرده بودند. رها شده در تراخم و سیفلیس و امراض پوستی و تیشه همبند.»«کاموا» از بهترینداستانهای کتاب است. «رشتههای بازشده کاموا که از در اتاقک کوپه تا کنار در آخرین کوپه قطار، تن میکشد، رویاها و آرزوهای بلندپروازانه و سرکوب شده پیرزن است و بچه چاق و عینکی که گلوله کاموا را به پیرزن برمیگرداند، کودکی اوست... پیرزن به آلبومش پناه میبرد...» نویسنده بدون شعار و بازیهای زبانی به خوبی از پس تجربهیی سربلند برآمده است. «خلیفه»، واگویههای تلخ سختیها و مرارتها و دربهدریهای خلیفه است بیمخاطب. او که حالا حتی قدرت و بخت صید یک ماهی را هم ندارد، آرزو میکند مثل زنش کور میشد تا شاهد ناسپاسی فرزند و عروسش و باقی بدبختیهایش نباشد. «کاش اقلا مُو هم مثِ دِی غلام، کور بودم، کور.»«طاق خونی»، داستانی تنگسیرگونه است. حدیث دربهدری است... با این تفاوت که «بارو» برخلاف «زارمحمد» شانس فرار ندارد. اسیر میشود و غم و غصههایش را برای «ماه بیبی» به ارث میگذارد. «شب کور»، حدیث محرومیت و فقر است. جایی که بر سر شغل مردهشویی هم جنگ و نزاع در میگیرد و آتش کینه را شعلهور میکند. «نخل»،/ بومیترین داستان کتاب- بر اساس یک باور قلمی شده.
داستان نخل، یادآور رمان سترگ «درخت انجیر معابد» احمد محمود است. «سفر خاک»، قصه مردهیی است بیشناسنامه - بخوان بیهویت- اگر جسد تا یک هفته خاک نشود، برای تشریح به دانشگاه تحویل داده میشود، پس او باید خاک شود، حتی اگر شده با یک شناسنامه جعلی. «ناماروپا» با زاویه دید دوم شخص مفرد بیان شده. نویسنده در این داستان از اندیشهیی هندی مدد گرفته است. «ناماروپا» در فلسفه هند به معنای ظاهر و باطن است. داستانهای «غربالبندان» و «بازگشت» از نظر بار ارزشی از داستانهای متوسط کتاباند. در یک بررسی کلی، ابراهیم مهدیزاده در سفر خاک، خوش درخشیده و گام اول را محکم و بلند برداشته است.
قباد آذرآیین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست