چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
جان به هوای کوی او!
دل به امید روی او همدم جان نمیشود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمیکند
«بارها گفتهام و بار دگر میگویم». یعنی با سلام و احترام و ادب عرض میکنم که اگر حضرت حافظ توانسته است غزلهای ناب و نورافشانی را بسراید که یک بیتش همین دو مصرع صدرنشین باشد، صرفنظر از خیلی مزایا و امتیازات معنوی و مادّی و علمی و عملی، حداقل از نعمت هوا پاک و پاکیزهی باغ و راغ و دشت و دمن هم برخوردار بوده است. وقتی میفرماید:برلب جوی نشین و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس،
انصافاً آیا تجربه نشستن برلب همین جوی و جدول خیابان و لذّت تماشا کردن همین موشخانهها (بلکه فراتر از آن یعنی فراموشخانهها!)یی را که میراث جمعیّت و مهاجرت و چیزهای دیگر است، مورد توجّه و تأکید قرار میدهد؟
صرف نظر از حال و هوای معنوی و عاشقانهی کوی یار، در آن روزگار واقعاً آب و هوای مادّی و دنیاگرایانهی کوی یار هم عالی بوده است. حافظ وقتی میگوید «جان به هوای کوی او خدمت تن نمیکند»، هرچند به هوای عشق نظر داشته و هنوز هم یکی از معانی واژه هوی در زبان عربی امروز همین است، امّا عملاً بهرهمند از هوای پر اکسیژن نیز بوده است.شعر حافظانهای که در هوای سمّی تهران قرن بیست و یکم سروده میشود، باید نمرهاش به مراتب بیشتر از شعری باشد که در هوای عهد حضرت حافظ سروده شده است. امروز به شهادت تمام پزشکان و کارشناسان، هوای آلوده دنیای شبهصنعتی و صنعتی، مخ شاعر و مغز ادیب را از کار میاندازد. آنگاه اگر در چنین فضایی، کسی هنرمندی نشان داد و توانست از تخیّل خلاّق خویش بهره برگیرد و غزلی ناب و نیرومند بسراید، به مراتب بیش از روزگار رودکی و نظامی و سعدی و حافظ شقّالقمر کرده است!فراموش نمیکنم صدای خطیب نماز جمعه تهران سال ۶۱ شمسی را که با حفظ سمت ریاست مجلس دارای مسئولیت منصب امامت هم بود و میگفت: ـباید متروی تهران راهاندازی شود، مردم ما دارند سم تنفس میکنند.پس از سه دهه یا کمتر و بیشتر، باید دید درجه غلظت و غنای این هوایسمّی به کجا باید رسیده باشد. در چنین فضایی، اگر کسی قوهٔ تخیّل خلاّق سمّیاش هنوز آنقدر نیرو داشته باشد که بتواند حافظ عصر خودش باشد، باید بر دست و دهانش (البته در چارچوب موازین) صدها بوسه زد و گفت:
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی ماند و رنگ نسترنی
جالب است که در حوالی دی و بهمن از روز هوای پاک و اخیراً از هفته هوای پاک (البته در تقویم) بسیار سخن میگوییم و حرفهای هوایی بسیار بر زبان میرانیم. امّا دریغ که نه از روز هوای پاک خبری است، نه از هفته هوای پاک، نه از دهه مبارکه هوای پاک.پاک، خفه شدهایم! و آنهایی هم که به چنین مصیبت مولمهیی گرفتار نیستیم میتوانیم بگوییم که پاک خسته شدهایم. قضیه، خیلی پیچیده نیست. «دو دوتا چهارتا»ست. مغز و دل و جسم و جان و درک و فهم و شعور و احساس و عواطف و صبوری و بردباری، همگی بدون اکسیژن به خواب و خیال میپیوندند. مغزت مغز انیشتن باشد، مخت مخ بوعلی باشد، وقتی اکسیژن نبود از جسد و جنازه چه کاری ساخته است؟ بله، چون هنوز کار به پایان و کارد به استخوان نرسیده، جسد در حال تحرّک و جنازهٔ در حال تردّد را بسیار میتوان دید. علّت این است که فعلاً اندک اکسیژنی باقی است، اگرچه درهم شکسته و تغییر یافته و اسکیژن شده. بالاخره به قول قدیم خودمان: نفسی هست! و به قول خراسانیها: نفستک.کاش کسی از ما به حافظ لسانالغیب که اینهمه از آینه پاک و دیده پاک یاد کرده است، سلام میرساند و میگفت: البته دقیق و درست فرمودهاید که...چشم آلوده نظر، از رخ جانان دور است.
بر رخ او نظر از آینهی پاک انداز
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک اندازلاکن این کلام مزخرف را هم از ما که لسانالعیبِ (عینِ فاقد النّقطهی) این روزگاریم بپذیر که امروز همین هوای ناپاکِ آلوده به سرب صنعت و شبه صنعت، بر سر آن است که فضا و فرصت لازم برای آینه پاک دیدن و دیده پاک داشتن را نیز از ما سلب کند. سرمنشاء بسیاری از بیمارشدنها، عصبیشدنها، نامتعادلشدنها، یقه دریدنها، نزاع کردنها، آرامش و اعتدال از کف دادنها، همین غیبت تدریجی اکسیژن است و به جایش حضور تدریجی اکسید کربن.مگر نگفتهاند شکمهای گرسنه ایمان ندارد (یا در معرض ضعف ایمان است)؟ رگهای گرسنهی اکسیژن نیز به مرور میتواند آدمی را پرخاشگر، بیحوصله، کمظرفیت، ناپایدار، فرسوده، خسته، خاکآلوده، خشمگین، مبتلا به سوءظنّ و اسیر انواع ناملایمات و توهّمات کند. ناپاکیهای جسمی و خونی و مغزی و عصبی، کمکم زمان و زمینه را برای بارور شدن باکتریهای روحی و اخلاقی و رفتاری هم مهیّا میسازد. یعنی برعکسِ سروده مولانا حافظ، این بار، تن است که در هوای کوی او، خدمت جان نمیکند!متأسفانه بسیاری چنین میپندارند که هوای سالم، فقط نیاز جسم است. در حالی که نیاز روح نیز هست. «عقل سالم در بدن سالم است» اگرچه مطلق نیست و اگرچه نفیکنندهی این واقعیت نیست که ممکن است جسم بیمار هم از عقل عالی برخوردار باشد، ولی به هر حال بهرهای از حقیقت را پیام میدهد. اگر تحدید سلامت جسم به تهدید بدل شود و از خط قرمز عبور کند، یا از آغاز زندگی با چنین روال و روندی مواجه گردد، کمکم بستر لازم و مهیّا برای سلامت عقل و روح را نیز تنگ و تنگتر و آلوده و آلودهتر میکند. تا آنجا که جسم فقط آرامگاه عقل خواهد شد. آرامگاه مرحوم مغفور عقل!
جلال رفیع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست