شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
نگاهی اجمالی به شکل گیری و تحولات هنری در غرب
امروزه «ماهیت مباحث نقادانه گویای این واقعیت است كه هیچ تأویل و ارزیابی درست واحدی از یك اثر [هنری]معین وجود ندارد» (شپرد ۱۳۲:۱۳۷۷) و هر اثری میتواند موضوع تأویلها و تفسیرهای متعدد و گوناگونی قرار گیرد. افزون بر این، در پارهای از موارد، علیرغم وجود تناقض و مغایرت میان تفسیرها و نقدهای مختلف یك اثر، گزینش قانعكنندهترین و معقولترینشان نیز مشكل مینماید. با این وجود، نقد هنری بیتردید بیش از هر زمانی بر فرهنگ و هنر معاصر تأثیرگذار بوده است. از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، با رشد و گسترش روزافزون نوشتجات هنر ۲ ، فضای فرهنگی و فكری هنر رنگی دیگر به خود گرفته و ظهور آرا و اندیشههای گوناگون و به تبع آن نقد و سنجش دستاوردهای مختلف هنری بیش از هر زمان دیگر رواج یافته است. امروزه، تأثیر آرا و نظرات منتقدان در اعتبار یا بیاعتباری هنرمندان و آثارشان و همچنین در رواج و گسترش سبكها و مكاتب هنری انكارناشدنی است. افزون بر این، عدمپیروی هنرمندان از قواعد و روشهای سنتی و مرسوم گذشته و تأثیرپذیری هنر از جریانهای فلسفی، سیاسی و اجتماعی معاصر كه به پیچیده، ذهنی و فردی شدن آثار هنری انجامیده، سبب شده است تا مخاطبان هنر خود را نیازمند یك واسطه برای شرح و تفسیر آثار هنری بدانند. درواقع، به نظر میرسد در دنیای معاصر، «منتقد به عنوان یك تولیدكنندهی معنا جای هنرمند و مخاطب را گرفته» (قرهباغی ۴۵:۱۳۸۰ب) و در شكلبخشیدن به فرهنگ بصری مخاطب نقشی عمده ایفا میكند. واژهی «نقد» در زبان فارسی به معنای جداكردن سره از ناسره و انتخاب جنس ناب از غیرناب است. این واژه در زبان انگلیسی معادل criticism است كه از واژهی یونانی crinein به معنای سنجیدن، جداكردن و عیارزدن مشتق شده و با واژهی criterion به معنای میزان، معیار و مقیاس همریشه است. «امروزه، نمیتوان تعریفی جامع و مانع از نقد هنری كه پذیرش همگانی داشته باشد، ارائه داد. افزون بر این، در مورد تاریخچهای موثق و معتبر از نقد هنری نیز اتفاق نظر وجود ندارد. برخی صاحبنظران، نقد هنری و تاریخ هنر را برابر دانسته، تفاوت چندانی میان این دو قائل نیستند؛ در حالی كه برخی دیگر تاریخ هنر را واجد حوزهی وسیعتری دانسته، نقد هنری را در ذیل آن طبقهبندی میكنند.» (برت ۱۳:۲۰۰۰). امّا دربارهی این عقیده كه در گذشته «نقد هنری، به گونهی یك فعالیت مستقل وجود نداشته است» (اتینگهاوزن ۱۴۰:۱۳۷۴)، اتفاقنظر وجود دارد. به بیان دیگر، نقد هنری به عنوان شاخهای مستقل و تخصصی از نوشتجات هنر در نیمهی قرن هجدهم شكل گرفت. درواقع، آنچه امروز به عنوان نقد هنری میشناسیم، در دورههای گذشته، مراحل و صورتهای ابتداییتری را پشت سر گذاشته و درنهایت شكل امروزین خود را بازیافته است. ریشههای اولیه و شكل ابتدایی نقد را باید در گذشتههای دور و در آرا و نظرات فیلسوفان غربی مانند افلاطون و ارسطو دربارهی هنر و زیبایی جستوجو كرد. گرچه میتوان در لابلای آرا و نظرات این فیلسوفان در باب هنر، تفكر یا اهداف نقادانهی محدودی یافت، امّا نمیتوان آثارشان را «نقد» و یا آنها را «منتقد» به معنای امروزی نامید. زیرا آنان «نقدی به یك اثر یا آثار یك مؤلف ] هنرمند [ ارائه نمیكردند، و اگر گاه چنین میكردند، هدف اصلی و ازپیشاعلامشدهشان ارائهی نظریههایی بود دربارهی آفرینش هنری» (احمدی ۱۴:۱۳۷۷). به بیانی دیگر، آنان به جای بررسی مصداقهای هنری و تجزیه، تحلیل و ارزیابی آثار هنری منفرد، به بیان آرا و نظرات فلسفی و نظریهپردازی در باب هنر و زیبایی میپرداختند.افزون بر فیلسوفان، برخی هنرمندان نیز به نگارش آرا و نظرات خود در باب هنر و یا شرح تجربیات عملیشان به صورت رسالههایی در باب فنون و قواعد آفرینش هنری مبادرت میورزیدند. به عنوان مثال، لورنتسو گیبرتی ۳ ، پیكرساز فلورانسی، در كتابش علاوه بر شرح زندگی خود، به مضمونهای هنری نیز پرداخته است. لئون باتیستا آلبرتی ۴ ، معمار و نقاش فلورانسی، نیز نخستین هنرمندی بود كه رسالههای در باب طراحی و نقاشی نوشت. در اینگونه آثار نیز اگرچه تا حدی ملاحظات نقادانه دیده میشود، امّا باید آنها را در ذیل زندگینامههای شخصی و یا رسالات فنی در باب هنر طبقهبندی كرد. از آغاز رنسانس، بررسی آثار هنری در قالب زندگینامهنویسی رشد و گسترش یافت. از مهمترین این افراد میتوان به جورجو وازاری ۵ اشاره كرد كه در كتابش با عنوان زندگی هنرمندان به نوشتن دربارهی سرگذشت و آثار هنری نقاشان و معماران دورهی رنسانس پرداخت و با رویكردی نقادانه، برخی از این آثار را مورد بررسی قرار داد. «وی با نوشتن این كتاب نظم و روشی پدید آورد كه دستكم تا دوقرن بعد سرمشق نویسندگان قرار گرفت» (قرهباغی ۴۸:۱۳۸۰ الف). سنت زندگینامهنویسی زمینهساز تاریخنگاری بهعنوان قالب جدیدی شد كه بهواسطهی آن تاریخنگاران قرن هجدهم و پژوهشگرانی همچون یوهانس یواخیم وینكلمن ۶ به بررسی آثار و دستاوردهای هنرمندان مختلف پرداختند. كتاب تاریخ هنر كهن نوشتهی وینكلمن كه در سال ۱۷۶۴م منتشر شد، «نخستین تاریخ هنر به معنای واقعی است. وینكلمن بیتردید یكی از پایهگذاران تاریخنگاری و نقد هنری است. او دو قرن بعد از وازاری به شكلی جدی و حرفهای به تاریخنگاری هنر پرداخت، آن را از یادداشتنویسی و زندگینامهنویسی فراتر برد و به آن هویتی تازه بخشید» (قرهباغی ۴۱:۱۳۸۰ج).درمجموع، میتوان گفت تا نیمهی قرن هجدهم، جز در برخی موارد پراكنده، نقد هنری بخشی از فلسفهی هنر، زندگینامهی هنرمندان، تاریخنگاری و رسالات فنی و تخصصی هنر بود و بهصورت مستقل وجود نداشت. امّا از این زمان به بعد، پرداختن به اثر هنری به عنوان یك پدیدهی قائم بهذات متداول شد. «نخستین پایههای نقد هنری در معنای امروزی در نوشتههای دنیس دیدرو ۷ ، فیلسوف و دائرهٔالمعارفنویس فرانسوی، بنا نهاده شد. وی كه پایهگذار نقد مدرن نام گرفته است، از ۱۷۵۹ تا ۱۷۸۱م در مورد آثار بهنمایشدرآمده در دوسالانهها كه توسط آكادمی نقاشی و مجسمهسازی در پاریس با عنوان «سالن» برگزار میشد، نقدهای فراوانی نوشت» (برت ۱۵:۲۰۰۰). بعدها بهخصوص در قرن نوزدهم، نویسندگانی همچون شارل بودلر ۸ ، جان راسكین ۹ ، والتر پیتر ۱۰ و دیگران با نوشتههای خود هر یك به شكلی بر روند نقد هنری تأثیر گذاشتند. از این زمان به بعد، نقد آثار هنری تبدیل به یكی از شاخههای تخصصی و تأثیرگذار نوشتجات هنر گردید و به این ترتیب، عنوان «منتقد» در مورد بسیاری از نویسندگانی كه به گفتمان هنر میپرداختند، اطلاق گردید. با شروع مدرنیسم (اواخر قرن ۱۹) و رشد و گسترش مكتبها، سبكها و شیوههای جدید بیان هنری كه نتیجهی تكیهی افراطی بر ارزش و اهمیت خلاقیت و نوآوری در آفرینش هنری بود، هنرمندان آثاری را به وجود آوردند كه در بسیاری موارد مطابق با سنتها و معیارهای رایج هنری قبل از خود نبود. تجربیات مختلف هنری تا آنجا پیش رفت كه برخی هنرمندان در مواردی پذیرفتهترین اصول هنری مانند آفرینش و دستسازبودن اثر هنری را كنار گذاشتند و اشیاء پیشساخته ۱۱ و روزمرهی زندگی را بهعنوان اثر هنری ارائه كردند. در این میان، نقد هنری نقش علت و معلول را توأمان ایفا میكرد و از جهاتی زمینهساز تحولات و هدایتگر جریانات مختلف دوران مدرنیسم بود. از سوی دیگر، طبیعی مینمود كه واكنش بسیاری از منتقدان در مقابل برخی از دستاوردها و آثار هنری این دوران به صورت نقدهایی كه گاه تند و كوبنده مینمود، تجلی پیدا كند. امّا نباید نقش نهادها و مراكز مختلفی چون موزهها، نمایشگاهها، گالریها، مدارس و دانشگاهها را در روند كیفی و كمّی نقد هنری از نظر دور داشت. درواقع، امروزه هنر بهصورت یك نهاد اجتماعی مطرح است كه در آن منتقدان نیز به موازات هنرمندان، كارشناسان هنر، دلالها، موزهداران و بهطوركلی دوستداران هنر، نقش اجتماعی خود را ایفا میكنند. افزون بر این موارد، قرن بیستم جنگها، انقلابها و جنبشهای سیاسی و اجتماغی مختلفی را دربرداشت. این تحولات بر روند نقد هنری و حتی پیدایش گونهها و انواع جدید آن بیتأثیر نبود و در برخی موارد، زمینه و امكان بهكارگیری نقد در جهت اهداف تبلیغاتی، اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیك را فراهم آورد. در نیمهی دوم قرن بیستم با تأثیرپذیری هنر از فلسفه و نگرشها و جریانات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین با گسترش مباحث و زمینههای مختلفی چون نشانهشناسی، روانشناسی، مخاطبشناسی، معناشناسی و ساختارگرایی، نقد شكل پیچیدهتر و تخصصیتری به خود گرفت و منتقدان با بهرهگیری از این مباحث از دیدگاهها و زوایای مختلفی به بررسی آثار هنری پرداختند. میتوان گفت امروزه بررسی و نقد آثار و دستاوردهای هنری معاصر بدون آشنایی و اطلاع از تاریخ و فلسفهی هنر و برخی از شاخههای علوم انسانی، مباحث فرهنگی ـ اجتماعی معاصر و جریانات سیاسی روز، امری مشكل و گاهی ناممكن مینماید.
یادداشتها:
۱. در این مقاله، واژهی هنر در معنای هنرهای تجسمی بهكار رفته است و همچنین منظور از نقد هنر، توصیف و تفسیر و ارزیابی آثار هنری است.
۲. ( بیناب ): در انگلیسی، معمولاً از عبارت literature و در اینجا art literature بهعنوان مكتوبات و نوشتههای نظری در باب یك رشته و در اینجا هنر استفاده میشود. امّا در فارسی، علیرغم كاربرد معادل تحتاللفظی «ادبیات»، این معادل چندان گویا نیست. از اینرو، بهتر آن دیدیم كه در برابر این تغییر، از عبارت «نوشتجات هنر» استفاده كنیم.
۳. Lorenzo Ghiberti (۱۳۷۸-۱۴۵۵)
۴. Leone Battista Alberti (۱۴۰۴-۱۴۷۲)
۵. Giorgio Vasari (۱۵۱۱-۱۵۷۴)
۶. Johann Joachim Winckelmann (۱۷۱۷-۱۷۶۸)
۷. Denis Diderot (۱۷۱۸-۱۷۸۴)
۸. Charles Baudelaire (۱۸۲۱-۱۸۶۷)
۹. John Roskin (۱۸۹۱۹-۱۹۰۰)
۱۰. Walter Pater (۱۸۳۹-۱۸۹۴)
۱۱. ready-made
كتابنامه:
اتینگهاوزن، ریچارد، برنارد مایرز و دیگران، زیباییشناسی و نقد هنر ، ترجمه و تدوین یعقوب آژند (تهران: انتشارات مولی، ۱۳۷۴). احمدی، بابك، مدرنیته و اندیشهی انتقادی (تهران: نشر مركز،۱۳۷۷).
شپرد، آن، مبانی فلسفهی هنر ، ترجمهی علی رامین (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷).
قرهباغی، علیاصغر، «حكایت ما و ابوالهول نقد هنری»، گلستانه ، (اسفند ۱۳۷۹ و فروردین ۱۳۸۰الف)، ۷ـ۲۶:۳. قرهباغی، علیاصغر، «آشفتگیهای نقد هنری و جایگاه منتقد»، گلستانه (آذر ۱۳۸۰ب) ۳۴:۳.
قرهباغی، علیاصغر، «هنر نقد هنری: تبارشناسی نقد هنری (۱)»، گلستانه ، (مرداد ۱۳۸۰ج)، ۳۰:۳.
Barrett, Terry, Criticizing Art: Understanding the Contemporay (Mayfield Publishing Company, ۲۰۰۰).
فاطمه شاهرودی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست