جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

رابطه مردم و حكومت از دیدگاه نهج البلاغه


رابطه مردم و حكومت از دیدگاه نهج البلاغه

از نظرگاه امام علی علیه السلام و نهج البلاغه شریفش كه خود تالی قرآن مجید, و عصاره ای است از معارف و تعلیمات حیات بخش اسلام, همچنان كه اراده لا یزال خداوندی و حاكمیّت مطلق باری تعالی بر كلیّه كائنات و در سراسر عالم وجود جاری و نافذ می باشد

از نظرگاه امام علی علیه السلام و نهج البلاغه شریفش كه خود تالی قرآن مجید، و عصاره‏ای است از معارف و تعلیمات حیات بخش اسلام، همچنان كه اراده لا یزال خداوندی و حاكمیّت مطلق باری تعالی بر كلیّه كائنات و در سراسر عالم وجود جاری و نافذ می‏باشد، این اراده بر جهان بشری نیز كه جزئی از جهان است حكمروائی تام دارد و بنا بر آیات مباركات: إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ. و: ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ. و یا مضامینی چون:... ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ. و: وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ ... أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ و...

حاكمیّت تنها از ان خداوند است و فرمانروائی به ذات پاكی اختصاص دارد كه به منظور انتظام جوامع انسانی و هدایت و بهروزی فرزندان آدم- مجموعه قوانین و احكامی را از طریق وحی به پیامبران أولو العزمش نازل فرموده و آئین حكومت بر مردم را به آنان آموخته است، تا به یاری كتاب و میزان، پاسدار عدالت باشند، چنانكه فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. حاكمان به حق و والیان سزاوار، در مكتب نهج البلاغه، پس از خداوند- احكم الحاكمین- پیامبران‏اند كه به تعبیر حضرت علی (ع): «اصطفی سبحانه من ولده (آدم) انبیاء أخذ علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرّسالهٔ امانتهم». «خداوند متعال از میان فرزندان آدم علیه السلام پیامبرانی برگزید و از طریق وحی از ایشان برای تبلیغ رسالت و امانت، عهد و پیمان گرفت.» و پس از خاتم پیامبران (ص) أئمه هدی علیهم السلام هستند و در زمان غیبت امام زمان (عج) نیز سرپرستی مردم و حكومت از آن والیان فقیه و علمای عادل و بصیری است كه فكر و اراده‏شان كلا در جهت رضای خداوند و اجرای دقیق فرمانهای او و پاسداری از قوانین و حدود شرع مبین به كار می‏رود. از خطوط برجسته چهره معنوی این والیان راستین كه در اصطلاح نهج البلاغه، «امیر مؤمنان» و یا «امام» نام دارند، این است كه: الإمام: یحلّ حلال اللّه و یحرّم حرام اللّه و یقیم حدود اللّه و یذبّ عن دین اللّه و یدعوا إلی سبیل ربّه بالحكمهٔ و الموعظهٔ الحسنهٔ و الحجّهٔ البالغهٔ الإمام: كالشّمس الطالعهٔ المجلّلهٔ بنورها للعالم،... الإمام: السّحاب الماطر و الغیث الهاطل و الشّمس المضیئهٔ و السّماء الظّلیلهٔ و الأرض البسیطهٔ و العین الغزیرهٔ...

▪ الإمام: أمین اللّه فی خلقه و حجّته علی عباده و خلیفته فی بلاده و الدّاعی إلی اللّه و الذّابّ عن حرم اللّه.

▪ الإمام: المطهّر من الذّنوب و المبرّء عن العیوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم، نظام الدّین و عزّ المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الكافرین.

▪ الإمام: واحد دهره، لا یدانیه أحد و لا له مثل و لا نظیر...». «امام: روا و ناروا را مشخص و بیان می‏كند و حدود آنها را بر پا می‏دارد، و از آئین خداوندی پاسداری می‏نماید و با دانش و پند نیكو و برهان رسا، مردم را به راه خدا فرا می‏خواند.

▪ امام: همانند آفتابی بر آینده و شكوهمند است كه بر جهان پرتو افكند.

▪ امام: چونان ابری است بارنده و بارانی سیل آسا و خورشیدی فروزان و آسمانی سایه بخش و زمینی گسترده و چشمه‏ای است جوشنده... امام: امین خدای عزّ و جّل است در میان خلق او و حجت پروردگار است بر بندگانش و جانشین اوست بر زمین و دعوت كننده به سوی خدا و حافظ حقوق الهی است.

▪ امام: كسی است كه از گناهان پاك و از عیوب بركنار و به دانش مخصوص و به حلم و بردباری موسوم است. او موجب نظم دین و عزتّ مسلمین و خشم منافقان و هلاك كافران است.

▪ امام: یگانه روزگار خود است، كسی با او برابر نیست، و نظیر و مانندی ندارد...» در سازمان جامعه اسلامی و نظام حكومتی كه مورد تأیید نهج البلاغه می‏باشد، نوع ارتباط هیئت حاكمه با مردم، كه سرپرستیشان با امام یا والی فقیه دادگر متقی است، از نوع رابطه شبان و رمه گوسفندان یا راعی و رعیت به مفهوم پست و ناپسندی كه این كلمات تدریجا در زبان فارسی یافته‏اند و خصوصا در نظام حكومتهای ستم شاهی و استبدادی بر آن تكیه شده است، نظیر مضمونی كه در این بیت آمده:

كه او چون شبان است و ما گوسفند

دگر ما زمین، او سپهر بلند

و شبان برای پادشاه، و گوسفند برای مردم و نیز آسمان به جای فرمانروا و زمین برای رعیت به كار رفته، نیست بلكه، نوع رابطه حكمران جامعه اسلامی با قاطبه مسلمانان، رابطه پدری مهربان و دلسوز و والدینی دانا و مسئول، با فرزندان، و دیگر اعضای خانواده آنهاست: «الإمام الانیس الرفیق و الوالد الشفیق و الاخ الشقیق و الّام البرّهٔ بالولد الصّغیر...»، امام، چونان همدمی است مهربان و پدری دلسوز و برادری اصلی (برادر ابی و امی) و مادری دلسوز به فرزند كوچك خود) زیرا در نوع رابطه چوپان با رمه كه احیانا مراقبت و هدایت و پاسداری گوسفندان از خطراتی چون سرما و گرما و گرگ، ملحوظ نظر شبان می‏باشد، وجوه افتراقی مانند: خردمندی و مالك الرقاب بودن چوپان و بی شعوری گوسفندان و سر در پیش و پوزه در زمین داشتن آنان و اسیروار به هر جهتی رانده شدن و بی ارادگی گله و نظایر آن وجود دارد كه، مآلا این دو- یا حاكم و محكوم- را از هم جدا می‏كند. و بر این قیاس، در جامعه‏ای كه حكومتش استبدادی است و حاكم به عنوان خدایگان و چوپان رمه ملت و در مقام سپهر بلند توجیه می‏شود و مردم به منزله گوسفند و در درجه فرودین زمین پست قرار می‏گیرد، طبعا كلیه آحاد ملت در معرض استثمار حاكم، و محكوم تمایلات شخصی او واقع می‏شوند، در حالی كه در نظام حكومت راستین اسلامی كه روابط هیئت حاكمه با مردم از نوع ارتباط پدر و فرزندی است، چون پدر و فرزندان، هر دو موجوداتی عاقل و مختار و آزاد بوده و توده مردمان «عیال اللّه» اند و مؤمنان برادران و خواهران یكدیگرند كه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌٔ و كلا اعضای یك خانواده محسوب می‏شوند، لزوما طرز برخورد هیئت حاكمه با افراد ملت، مشفقانه، انسانی و شرافتمندانه است و به مصداق توصیه امام علی (ع) كه فرمود: «و لا تكن عبد غیرك و قد جعلك اللّه حرّا» در چنین نظام اجتماعی، مردم آزاد و مستقل و متكی به خود پرورده می‏شوند و در پناه حكومت عادلانه الهی كه خدمت‏گزار صدیق آنهاست، با برخورداری از موهبت برادری و تساوی حقوق و پشتوانه عاطفی شعارهای اسلامی ارزنده‏ای نظیر: «النّاس كلهّم سواء كأسنان المشط» (همه مردم مانند دانه‏های یك شانه، از لحاظ حقوق برابر و مساوی‏اند) به زندگی سعادتمندانه‏ای كه توأم با اعتماد و اطمینان به هیئت حاكمه است می‏رسند.

مؤید وجود این نوع رابطه، میان حاكم جامعه اسلامی و مردم، توصیه‏های مستمری نظیر این عبارات است كه حضرت علی (ع) ضمن نامه‏ها، خطبه‏ها و فرمانهای خود در نهج البلاغه به عاملان و استانداران خویش خاطرنشان فرموده است.

«ثمّ تفقد من امورهم ما یتفقُد الوالدان من ولدهما » «به امور مردم همانند پدر و مادری كه به وضع فرزندانشان رسیدگی می‏كنند، رسیدگی نما» «و اشعر قلبك الرّحمهٔ للّرعیّهٔ و المحبّهٔ لهم و اللّطف بهم و لا تكوننّ علیهم سبعا ضاریا تغتنم أكلهم فإنّهم صنفان: امّا أخ لك فی الدّین، او نظیر لك فی الخلق، یفرط منهم الزّلل و تعرض لهم العلل و یؤتی علی أیدیهم فی العمد و الخطاء فأعطهم من عفوك و صفحك مثل الذّی تحبّ أن یعطیك اللّه من عفوه و صفحه، فإنّك فوقهم و والی الأمر علیك فوقك، و اللّه فوق من ولّاك» «دلت را سراپرده محبت توده مردم كن، بر آنان مهر ورز و با آنان نرم باش. مبادا كه چون درنده‏ای شكار افكن به خونریختن آنان پردازی، چه آنان بر دو گروهند: یا در دین با تو برادرند یا در آفرینش با تو برابر، امّا از آنان لغزش سر می‏زند و بیماریهای روانی بر آنان عارض می‏گردد و خواه ناخواه به ناروا دست می‏زنند، پس آنسان كه دوست می‏داری خدای بر تو ببخشاید و از گناهانت در گذرد، تو نیز بر آنان ببخشای و از خطاهاشان در گذر، چه تو زبردست و سر پرست آنانی و آن كس كه ترا بر آنان‏ فرمانروائی داده، زیر دست توست.» «و اعلم أنّه لیس شی‏ء بأدعی الی حسن ظنّ راع برعیّته من احسانه الیهم و تخفیفه المئونات علیهم.» «بدان كه هیچ چیز، حسن ظن فرمانگزار را به توده مردم چنان بر نمی‏انگیزد كه احسان او به آنان و سبكبار ساختن آنان».

«فلا تشخص همّك عنهم و لا تصعّر خدّك لهم و تفقّد امور من لا یصل الیك منهم ممّن تقتحمه العیون و تحقره الرّجال. ففرّغ لأولئك من أهل الخشیهٔ و التواضع فلیرفع الیك أمورهم ثمّ اعمل فیهم بالاعذار الی اللّه یوم تلقاه، فإنّ هؤلاء من بین الرّعیّهٔ احوج الی إلانصاف من غیرهم و كل فاعذر الی اللّه فی تأدیهٔ حقّه الیه و تعهّد أهل الیتم و ذوی الرّقهٔ فی السّنّ ممّن لا حیلهٔ له و لا ینصب للمسألهٔ نفسه...».

«و نباید كه مردم را اندك مایه شماری و از نظر دور داری و روی از آنان بگردانی، حال آن گروه را كه دستشان به دامان تو نمی‏رسد و مردم از آنان روی می‏گردانند و تحقیرشان می‏كنند، بازپرس، از معتمدان خویش، مردمی خدای ترس و فروتن به جستجوی كارشان برگزین تا احوالشان را به تو باز گویند، پس- آن گاه- در باره آنان چنان كن كه روزی كه به دیدار پروردگار سبحان می‏رسی، عذر توانی داشت.

همانا كه این گروه از توده مردم، به انصاف و داد نیازمندتر از دگرانند. با یتیمان و سالخوردگان كه بی وسیلت معاشند و روی سؤال ندارند، مهربان باش تا در پیشگاه خدای ادای حق هر یك از آنان را عذری بجا داشته باشی» .

حسین رزمجو


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.