دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

در شرایط بحرانی تصمیم های مهم نگیرید


در شرایط بحرانی تصمیم های مهم نگیرید

تک والدی طیف گسترده ای دارد و نمی توان مادری را که همسرش ناگهان دچار حمله قلبی می شود و فوت می کند, با زنی که از همسرش به میل خود طلاق می گیرد, یکسان و مشابه دانست و برای آنها نسخه های یکسانی پیچید

تک‌والدی طیف گسترده‌ای دارد و نمی‌توان مادری را که همسرش ناگهان دچار حمله قلبی می‌شود و فوت می‌کند، با زنی که از همسرش به میل خود طلاق می‌گیرد، یکسان و مشابه دانست و برای آنها نسخه‌های یکسانی پیچید...

احساس خانم نادری را نمی‌توانیم وقتی به جای او و در شرایطش قرار نداریم، درک کنیم و او را مورد مواخذه قرار دهیم که فلان تصمیم یا رفتارت بد بوده است اما از آنجا که این مادر گرامی با وجود تنهایی اجباری و غمی که در دل دارند، حاضر شدند موضوع فرزندپروری در شرایط بحران را به عنوان یک اولویت برای خود تعریف کنند و راهنمایی بخواهند توصیه‌هایی برای ایشان و کسانی که در شرایط مشابه هستند، داریم.

خانم نادری عزیز! شایسته بود پس از فوت همسرتان اجازه طی مراحل سوگ را به بچه‌ها (با توجه به سنشان) بدهید.نباید گمان می‌کردید آنها هم درکشان به اندازه شماست. اینکه با بچه‌ها از مفاهیم خداشناسی، مصلحت، قضا و قدر الهی و تسلیم بودن در برابر خواسته او حرف زده‌اید، چندان درست نبوده است چون بچه‌ها فقط درک عینی از مسائل دارند. شاید درک این حرف‌‌ها برای یک نوجوان هم میسر نباشد چه رسد به کودک. پس این همه انرژی را بیهوده هدر داده و بچه‌ها را سردرگم کرده‌اید. بچه‌ها چون درک عینی دارند، حس اینکه کسی ناظر بر کارهای آنهاست (خداوند در آسمان یا پدرشان که فوت شده و...) باعث اضطرابشان می‌شود و امکان دارد دچار ترس از تنهایی و خواب‌های آشفته شوند. اینکه شما با توکل به خدا و توسل به ائمه(ع) و درک عمیق مفاهیم عرفانی خودتان را آرام کنید و به معنای واقعی سعی کنید مسلمان و در برابر خواست خدا تسلیم بمانید، خوب است اما شاید برای بچه‌ها چندان مناسب نباشد.

همین که در شرایط بحرانی زیاد با بچه‌ها حرف می‌زدید، استرس خودتان و آنها را بیشتر می‌کردید. گاهی سکوت خیلی از مسائل را حل می‌کند. شما و فرزندانتان به خاطر این بحران‌ها (مرگ پدر و تصادف) امکان دارد دائم منتظر اتفاق‌های بد باشید و رهایی از این حس ناخوشایند جز با مراجعه به روان‌پزشک و گرفتن مشاوره ممکن نیست. همان‌طور که خودتان اشاره کردید، سارا الان در اولویت قرار دارد. او قطعا دچار اختلال استرس پس از سانحه شده است و دیدن صحنه‌های تصادف و کشیدن جسم بی‌جان برادرش از زیر سنگ‌ها، آن هم بعد از فاجعه فوت پدر، برای این دختر کوچولوی دوست‌داشتنی فشار روانی غیرقابل‌انکاری بوده است. به علاوه، سارا به دلیل مهاجرت به شهر دیگر و تغییر محل زندگی و مدرسه‌اش، پیاپی تحت بمباران استرس قرار گرفته است.

در مورد سهیل هم باید بررسی کنیم که بعد از تصادف و کما، چقدر از حافظه دورش دست نخورده باقی مانده است. تازه یک سال از مرگ پدرش می‌گذرد و او هم مثل شما و سارا داغدار است. تا می‌توانید از حمایت خانواده و دوستان بهره بگیرید چون خودتان هم در بحران هستید و نباید حس منجی بودن و کامل بودن به شما دست دهد. با خود بگویید من فقط مادر سارا و سهیل هستم و هرگز نمی‌توانم جای خالی پدر را پر کنم اما می‌توانم تلاش کنم با تسلط بر خود، مادر خوبی باشم. سعی کنید بچه‌ها را با نظر مشاور از آسیب‌های روانی بیشتر حفظ کنید و خودتان هم با شرکت در کلاس‌های یوگا و عضویت در سازمان‌های مردم‌نهاد و مدد گرفتن از خدا به آرامش برسید. در شیوه صحبت کردن خود با بچه‌ها تجدیدنظر کلی کنید.

کمتر، ساده‌تر و واضح‌تر و مطابق درک آنها حرف بزنید تا ترس‌هایی که در دلشان به وجود آمده، ریشه‌دار نشود. به آنها بگویید «گاهی این اتفاق‌ها می‌افته. این همه آدم عید هر سال و تابستان به سفر می‌روند، همه که تصادف نمی‌کنند. اتفاق‌های خوب هم همین‌طوره. این همه آدم درس می‌خوانند یا ورزشکارند اما همه که در جهان معروف نمی‌شوند!» دیگر نگویید: «بابا ما را می‌بیند.» اگر بچه‌ها سر مزار پدر بی‌قراری می‌کنند، نگویید: «بلند شوید بابا الان ناراحت می‌شه!» بگویید: «من که عزیزی مثل پدر یا پدربزرگم را از دست داده بودم، سعی می‌کردم برایش خیرات بدهم یا چند تا صلوات به او هدیه کنم.» آنها کم‌کم که بزرگ شوند، می‌فهمند حضور فیزیکی بی‌اهمیت‌تر از یاد و خاطره آدم‌هاست. گاهی سالی ۲ بار یک نفر را می‌بینیم ولی از بودنش لذت می‌بریم اما کسی هر لحظه کنارمان است و بود و نبودش فرقی نمی‌کند پس می‌شود با یاد پدر بدون اینکه حضور فیزیکی داشته باشد، به آرامش رسید. وقتی در بحران هستید، تصمیم‌های جدید نگیرید و طوری رفتار کنید که بچه‌ها هیچ کینه‌ای از خانواده پدر به دل نگیرند و آنها را دشمن خود ندانند.

دکتر میترا حکیم شوشتری

فوق‌تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان

عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران