جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

امام, احیاگر اندیشه حکومت دینی


امام, احیاگر اندیشه حکومت دینی

جمهوری اسلامی ایران دهه سوم عمر خود را نیز به پایان نزدیک می بیند

جمهوری اسلامی ایران دهه سوم عمر خود را نیز به پایان نزدیک می بیند. نظامی که با آرمان های امام راحل، بزرگترین و پیشتازترین مرجع شیعی در قرون معاصر، با جسارتی مثال زدنی و عزمی بی بدیل در برپایی اسلام ناب محمدی، و با حضور مجاهدت های ایرانیان مسلمان به بار نشست. ایرانیانی که در طول تاریخ سده های گذشته، همواره آرزوی برپایی حکومتی برخواسته از نهادهای فرهنگی و دینی را در خاطر خود داشتند و در نهضت های متأخر مانند مشروطه به بارزترین شیوه ها این تمنا را در دل خاورمیانه و شرق جهان پیش از هر ملتی فریاد کردند.

امروز و در این برهه تاریخ و در جایی که ما ایستاده ایم، می توان نگاهی ژرف را از دل یکی از خرده نظام های اساسی و بنیادی جمهوری اسلامی، به فردا و دیروز جامعه و حکومت ایران سامان داد. دانشجو و نهاد دانشگاهی، در تمامی این دوران و در تک تک روزهای نهضت ترقی خواهانه ملت برای نیل به بستری سیاسی و فرهنگی برخواسته از هویت ایرانی و اسلامی، نقشی اساسی را ایفا نموده است. این نقش در سال های دورتر به عنوان پل ارتباطی سنت و تجدد در ایران و در جهت آشنایی فرهنگ دیرپای اسلامی و ایرانی، خود را نشان می داد و در سال های نزدیکتر علاوه بر به دوش کشیدن این رسالت همیشگی، به رسالت نقش آفرینی در حکومت جمهوری اسلامی و تولید و در برگیری انسان های اندیشه ساز و تقوا پیشه برای سامان فردای ایران نیز دست زده است.

نهاد دانشگاهی از زمان ورود به ایران، بستری امن برای حکومت حق و برخواسته از دین مبین اسلام خود را نمایان کرده است. در سال هایی که انقلاب اسلامی به وقوع نپیوسته بود، پس از حوزه های علمیه که مأمن دین اند، دانشگاه ها به عنوان محلی برای تدبیر حکومت دینی نقش آفرینی کردند. تشکیل نهادهای دانشجویی و و انجمن های گردآورنده دانشجویان مسلمان، خاطره و قانونی است که در پناه آن زیادت و رشد اندیشه ورزی و دین باوری توأمان را برای نسل دانشگاهی مسجل می کند.

اسلام به عنوان منش هدایت گر و برنامه جامع الاطرافی است که خدواند منان بر قلب پاک رسول گرامی اسلام و برای سعادت و سرافرازی بشر به انسان ها هدیه داده است. خداوند اسلام، از محبت، بندگانش را چنان دوست دارد که بنده ای اگر بر این واقف شود از شوق فراق جان می دهد. خداوند اسلام، انسان را چنان آزاد آفریده است که او حق ندارد بنده ای دیگر را به اربابی بگیرد و فکر و مسلکی را به اجبار بپذیرد. عدالت را رسالت پیغمبران نهاده و اخلاق را میزان روابط انسانی. دفاع از حق و حق مداری را واجب شمرده و گردن کشی در برابر ستمگر را تکلیف. ستاندن حق مظلوم و تیمار مستمندان و بیچارگان را وظیفه تمام امت و پرهیز از جهل و نادانی و کمر همت بستن در علم اندوزی و اندیشه ورزی را شرط انسانیت. توحیدگرایی و معادخواهی را اصول دین و تن دادن به جانشینان پیغمبر اسلام و عدل خواهی را اصول مذهب شیعه. تشکیل حکومت را بر صالحان و عالمان وظیفه می داند و امر به معروف و نهی از منکر را علی الخصوص در حکومت وظیفه ای خطیر تر. وحی را راهنمای عقل می داند و عقل مداری را دینداری. شنیدن کلام حق و انتخاب بهترین کلام را توصیه می کند و از در افتادن در دام هوا و هوس و سخنان بیهوده نهی. این است اسلام ناب محمدی و هدیه الهی به بشریت. بر همین مبناست که امام بزرگوار هیچگاه ذره ای از مجاهدت برای برپایی تمام و کمال اسلام عزیز دست نکشیدند.

از طرف دیگر، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران سند وفاق و میثاق ملت ایران با هویت و سنت ایرانی - اسلامی ساخته شده در قرون متمادی است. در باور ما، جمهوری اسلامی ایران کامل ترین نوع نظام و کاراترین سیستم موجود برای ایران با توجه به فرهنگ و هویت چندین سده ای ایرانیان است. جمهوری اسلامی که در دل قانون اساسی بر محور اندیشه ولایت فقیه، حاکمیت، ملت و تحکیم قوا استوار شده و در چارچوب مبانی مردم سالاری دینی و انتخابات آزاد نمود عینی پیدا کرده، ترکیبی است جامع و چارچوبی است استوار که با در برگیری همه خرده نظام های حاکم بر مناسبات ایران توانایی بسط حکومتی کارا را دارد. بنابراین اجرای همه اصول و محتوای برگ برگ این قانون که میراث گرانبهای مجاهدت مبارزان و ایثارگران و خون بهای شهیدان است، وظیفه فرد فرد ماست. لذا احترام به قانون اساسی همانا عمل به آن و هرگونه برخورد گزینشی با آن نادرست است. قانون اساسی جمهوری اسلامی - همانطور که از این نام مقدس نمایان است - در برگیرنده تضمینی است که دو رکن جمهوریت و اسلامیت نظام بنیانگذاری شده توسط مجاهدت های بی دریغ ملت، علما و دانشمندان و روشنفکران ایران را تا ابد بیمه می کند. اسلامیت که نمادی است بر وفاق ملت بزرگ ایران بر رسالت حضرت محمد مصطفی (ص)، و جمهوریت که ره آورد گرانبهای سیر تکاملی نظرات فقهای عظیم الشان اسلام در یکصد سال پس از مشروطه است که توسط فقیه کم نظیری همچون امام خمینی (ره) پذیرفته و تأیید شده است و بی هیچ شکی با جوهر اسلام و آموزه های دینی تباینی ندارد. بنابراین هرگونه شعار، اظهار و هر اقدام عملی ای که هر یک از دو رکن نظام را هدف گرفته و در تضعیف آن بکوشد اقدامی انحرافی و متضاد با اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی می باشد.

دانشجویان مسلمان ایران در همه تاریخ معاصر و به ویژه پس از انقلاب اسلامی اثبات نموده اند که همواره به این آرمان خود و صیانت مستدام از قانون اساسی که همانا صیانت از خون شهداست، وفادار مانده اند و ما نیز چنین خواهیم کرد.

با این مقدمه شاید بتوان گفت اولین و مهم ترین پیامی که منادی انقلاب و رهبر فرزانه مان به گوش جهان و جهانیان رسانید، چیزی جز خدامحوری و رهایی بی قید و شرط از سلطه شیاطین نبود که این آوای جانبخش بر دل های آزاداندیشان و مجاهدانی که درد آشنای غربت اسلام و تاریکی انحطاط اندیشه بودند نشست و همچون آهن ربایی جذاب، افکار و اندیشه ها را معطوف به خود ساخت. به همین دلیل بود که امام راحل همواره حکومت را برای مردم، با مردم و در خدمت مردم می خواستند و تأکید فراوان بر استقلال و خودباوری داشتند. زیرا مهم ترین عامل مؤثر در جهت قطع ایادی شرق و غرب و دستیابی به حاکمیت و استقلال چیزی جز خدامداری، خودباوری و مردم مداری نیست و این روحیه وقتی بوجود خواهد آمد که تحولی عظیم را در جان و درون خود بوجود آوریم. منظور ایشان از استقلال در تمام جنبه ها و شؤون بود. در عین حال خودباختگی را مانعی در راه استقلال می دیدند و خودباوری و خودکفایی را شرط استقلال، حتی استقلال فکری، می دانستند. ایشان در فرازی می فرمایند:

«ما باید سال های طولانی زحمت و مشقت بکشیم تا از فطرت ثانی خود متحول شویم و خود را بیابیم و روی پای خویش بایستیم و مستقل گردیم و دیگر احتیاجی به شرق و غرب نداشته باشیم و اگر این مهم را انجام دادیم، مطمئن باشید که هیچ کس و هیچ قدرتی نمی تواند به ما ضربه بزند. اگر ما از نظر فکری مستقل باشیم آنها چگونه می توانند به ما ضربه بزنند».

حضرت امام خمینی (ره) آزادی را بالاترین نعمتی می دانستند که از سوی خالق باریتعالی به بشریت عطا شده است. انسان را مختار و آزاد آفرید تا او را در بستر حیات و زندگی بیازماید. آزادی به عنوان ارمغانی بزرگ از سوی دین مبین اسلام به انسان های آزاداندیش پیش کش شد. امام راحل (ره) می فرمایند: «در اسلام دموکراسی مندرج است و مردم آزاد هستند به بیان عقاید خود بپردازند و بدان عمل کنند تا زمانی که توطئه ای در کار نباشد و مسایلی مطرح نشود که نسل ایران را به انحراف بکشاند.»

آنچه که در اندیشه سیاسی حضرت امام (ره) قابل طرح است، پیدایش نهال نوپای دموکراسی دینی در انقلاب اسلامی بود. دموکراسی به معنای تحقق عینی حق تعیین سرنوشت دنیایی و دین به معنای حضور حق در حیات فردی و جمعی است. ایشان می فرمایند:«نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم اینست که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند به یقین آنان مرزی جز عدول از همه خوبیها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمی شناسند و به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند.»

آن بزرگوار مشروعیت همه ارکان نظام را بسته به رأی و خواست مردم در چارچوب معیارهای دینی می دانستند.

امروز در اغلب کشورهای دنیا، مردم حکومت و حاکمان را تعیین می کنند. امام راحل نیز همین کار را کرد، حتی در تعیین ارکان نظام از رهبری گرفته تا سایر مراکز قدرت مردم نقش تعیین کننده خود را با انتخاب چهره های مورد نظر ایفا کردند، اگرچه انتخاب در نظام اسلامی و ولایی با انتخاب در نظام های دموکراسی لیبرال تفاوت های فراوانی دارد.

زمانی که امام راحل به احیای ایده حکومت اسلامی مبادرت ورزیدند، مهم ترین راه اصلاح این ایده را تقویت نظریه عدم جدایی دین از سیاست می دانستند. هرچند در تاریخ کشور ایران، "مدرس" از جمله پیشگامان مبارزه با اندیشه جدایی دین از سیاست بود و سخن معروف وی که «دیانت ما عین سیاست ما، و سیاست ما عین دیانت ماست» همواره دلنشین، عمیق و به یادماندنی است. اما اولین کسی که این نظریه را عینیت بخشید امام خمینی بود و همواره بر این باور بود که «اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام آن در مواقف آن سیاست بوضوح دیده می شود.»

امام خمینی با اعتقاد به عینیت دیانت و سیاست، اعتقاد به «اسلام سیاسی» داشتند یعنی اسلام بایستی به عنوان هدف و سیاست به عنوان روش و وسیله نیل به هدف مورد توجه قرارگیرد، نه اینکه اسلام به عنوان ابزاری سیاسی مورد سوءاستفاده برخی از سوداندیشان واقع شود.

بنابراین و با توجه به آنچه که پیش از این گذشت، حکومت اسلامی از دیدگاه حضرت امام ۲ رکن ضروری و اساسی دارد:

الف) اسلام: وقتی عموم مردم مسلمانند و اعتقاد به اصول اسلام دارند، باید قوانینی که در این حکومت تدوین می شود، اسلامی بوده و مخالفتی با اسلام نداشته باشد؛ البته این بدان معنا نیست که تلقی کنیم باید موضوعات جدید و روز آمد را که در زمان معاصر پدید می آیند، در اسلام باشد. خود مکان ها و زمان ها به اعتبار شرایط، موضوع سازند و مفاهیم جدیدی پدید می آورند. بنابراین اشتباه است که با مشاهده موضوع یا مفهومی که در اسلام آن زمان نبوده، بگوییم این خلاف اسلام است.

ب) مردم که رهبر یا جمهوریتی را انتخاب می کنند. بر این اساس، ‌کل ملت در حاکمیت خویش، سرنوشت، نظام های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و جنگ و صلح خودش کاملاً دخالت داشته و مستقیم شرکت می کند.

اسلام، حکم عقل را به عنوان یکی از منابع اجتهاد می پذیرد، چرا که عقل جمعی کارساز است. در این جایگاه فعالیت ما به این قضیه معطوف می شود که عقلای عالم (عقلای غیر منحرف ) چه چیزهایی را نیکو یا ناپسند می شمارند. آن چیزی را که نیکو یا ناپسند بپندارند؛ یقین بدانید که شریعت هم آن را نیکو یا ناپسند می داند.

احکام شریعت هیچ گاه از احکام عقلانی جدا نیست. شریعت همیشه در راستای احکام عقلانی است. بنابراین متکلمان شیعه در این مضمون عبارتی بسیار زیبا دارند «الاحکام الشریعه الطاف فی الاحکام العقلیه» ذات باری تعالی بر این اساس که نمی خواهد جامعه ای در انحراف به سر برد یا فطرت های مردم آلایش پیدا کند (اما چنانچه چنین اتفاقی افتاد) به همان چیزی رهنمودشان می کند که عقل و فطرت های انسانی بدانها نظر می دوزند و ما را رهنمون می شوند. یعنی همه شرایع آسمانی (از ابراهیم، موسی، عیسی، تا رسول خاتم (ص) احکامی که آورده اند از باب قاعده لطف است والا عقل سلیم آدمی نیز به همین ها می رسد و حکم می کند.)

به طور خلاصه می توان گفت محورهای احیاگری اندیشه حکومت اسلامی امام خمینی؛ «مبارزه با اندیشه جدایی دین از سیاست، تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و ماهیت اصول و اهداف این حکومت و تبیین الگوی رهبری در حکومت اسلامی» از مهمترین اقدامات حضرت امام در این عرصه بوده است که به انجام رسانیدند.

در پایان مناسب می دانم پس از بیان بخش هایی از رهنمودهای امام بزرگوار، توجه شما را به نامه ای ارزشمند از ایشان که به نامه «تحکیم برادری» معروف است و در پاسخ به نامه آقای "محمد علی انصاری" نگارش یافته است جلب نمایم. این نامه در برگیرنده نکات بسیار مهمی می باشد که در شرایط فعلی راهگشای مشکلات بسیاری است.

«بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجت‏الاسلام آقای حاج شیخ محمد علی انصاری دامت افاضاته نامه شما را مطالعه کردم. مسأله‏ای را طرح کرده‏اید که پاسخ به آن کمی طولانی می‏گردد ولی از آن جا که من به شما علاقه‏مندم، شما را مردی متدین و دانا - البته کمی احساساتی - می‏دانم و از محبت‏های بی‏دریغت نسبت‏ به من همیشه ممنونم، به عنوان نصیحت‏ به شما و امثال شما که تعدادشان هم کم نیست مسایلی را تذکر می‏دهم:

کتاب‏های فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف‏نظرها و سلیقه‏ها و برداشت‏ها در زمینه‏های مختلف نظامی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عبادی. تا آن‏جا که در مسایلی که ادعای اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتی در مسایل اجماعی هم ممکن است قول خلاف پیدا شود، از اختلاف اخباری‏ها و اصولی‏ها بگذریم. از آن‏جا که در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتاب‏های علمی آن هم عربی ضبط می‏گردید، قهراً توده‏های مردم از آن بی‏خبر بودند و اگر باخبر هم می‏شدند، تعقیب این مسایل برایشان جاذبه‏ای نداشت. حال آیا می‏توان تصور نمود که چون فقها با یکدیگر اختلاف‏نظر داشته‏اند - نعوذ بالله - خلاف حق و خلاف دین خدا عمل کرده‏اند؟ هرگز. اما امروز با کمال خوشحالی به مناسبت انقلاب اسلامی حرف‏های فقها و صاحب‏نظران به رادیو و تلویزیون و روزنامه‏ها کشیده شده است، چرا که نیاز عملی به این بحث‏ها و مسایل است؛ مثلاً در مسأله مالکیت و محدوده آن، در مسأله زمین و تقسیم‏بندی آن، در انفال و ثروت‏های عمومی، در مسایل پیچیده پول و ارز و بانکداری، در مالیات، در تجارت داخلی و خارجی، در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود و دیات، در قوانین مدنی، در مسابل فرهنگی و برخورد با هنر به معنای اعم؛ چون عکاسی، نقاشی، مجسمه‏سازی، موسیقی، تئاتر، سینما، خوشنویسی و غیره، در حفظ محیط زیست و سالم‏سازی طبیعت و جلوگیری از قطع درخت‏ها حتی در منازل و املاک اشخاص، در مسایل اطعمه و اشربه، در حل معضلات طبی همچون پیوند اعضای بدن انسان و غیر به انسان‏های دیگر، تغییر موضوعات حرام و حلال و توسیع و تضییق بعضی از احکام در ازمنه و امکنه مختلف، در مسایل حقوقی و حقوق بین‏المللی و تطبیق آن با احکام اسلام، نقش سازنده زن در جامعه اسلامی و نقش تخریبی آن در جوامع فاسد و غیراسلامی، حدود آزادی فردی و اجتماعی، برخورد با کفر و شرک و التقاط و بلوک تابع کفر و شرک و مهم‏تر از همه اینها، ترسیم و تعیین حاکمیت ولایت‏ فقیه در حکومت و جامعه که همه اینها گوشه‏ای از هزاران مسأله مورد ابتلای مردم و حکومت است که فقهای بزرگ در مورد آنها بحث کرده‏اند و نظراتشان با یکدیگر مختلف است و اگر بعضی از مسایل در زمان‏های گذشته مطرح نبوده است و یا موضوع نداشته است، فقها امروز باید برای آن فکری بنمایند.

لذا در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می‏کند که نظرات اجتهادی - فقهی در زمینه‏های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد، ولی مهم شناخت درست‏ حکومت و جامعه است که بر اساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه‏ریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همین‏جا است که اجتهاد مصطلح در حوزه‏ها کافی نمی‏باشد، بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‏ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم‏گیری باشد، این فرد در مسایل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی‏تواند زمام جامعه را به دست گیرد.

اما شما باید توجه داشته باشید تا زمانی که اختلاف و موضع‏گیری‏ها در حریم مسایل مذکور است، تهدیدی متوجه انقلاب نیست. اختلاف اگر زیربنایی و اصولی شد، موجب سستی نظام می‏شود و این مسأله روشن است که بین افراد و جناح‏های موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو این که شکل عقیدتی به آن داده شود. چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید می‏نمایم. آنها نسبت ‏به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای کشور و مردم می‏سوزد و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت‏به مسلمین طرح و نظری دارند که به عقیده خود موجب رستگاری است. اکثریت قاطع هر دو جریان می‏خواهند کشورشان مستقل باشد. هر دو می‏خواهند سیطره و شر زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان را از سر مردم کم کنند. هر دو می‏خواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاورزان متدین و کسبه صادق بازار و خیابان زندگی پاک و سالمی داشته باشند. هر دو می‏خواهند دزدی و ارتشاء در دستگاه‏های دولتی و خصوصی نباشد. هر دو می‏خواهند ایران اسلامی از نظر اقتصادی به صورتی رشد نماید که بازارهای جهان را از آن خود کند. هر دو می‏خواهند اوضاع فرهنگی و علمی ایران به گونه‏ای باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به سوی مراکز تربیتی و علمی و هنری ایران هجوم آورند. هر دو می‏خواهند اسلام قدرت بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر این است که هر دو عقیده‏شان است که راه خود باعث رسیدن به این همه است. ولی هر دو باید کاملاً متوجه باشند که موضع‏گیری‏ها باید به گونه‏ای باشد که در عین حفظ اصول اسلام برای همیشه تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایه‏داری غرب و در رأس آن امریکای جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیزم بین‏الملل و در رأس آن شوروی متجاوز باشند.

هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند که ذره‏ای از سیاست "نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی" عدول نشود که اگر ذره‏ای از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت اسلامی راست کنند. هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هیچ یک از آن دو جریان رحم نمی‏کنند.

خداوندا! تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جریان بگویم گفتم، حال خود دانند. البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد - که همه باید از شر آن به خدا پناه ببریم - که آن حب نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمی‏شناسد. رییس‏جمهور و رییس‏مجلس و نخست‏وزیر، وکیل وزیر و قاضی و شورای عالی قضایی و شورای نگهبان، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات، نظامی و غیرنظامی، روحانی و غیرروحانی، دانشجو، غیردانشجو، زن و مرد نمی‏شناسد و تنها یک راه برای مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است، بگذریم.

اگر آقایان از این دیدگاه که همه می‏خواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسایل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرت‏ها برطرف می‏گردد ولی این بدان معنا نیست که همه افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفته‏ام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه می‏شود. انتقاد اگر به حق باشد، موجب هدایت دو جریان می‏شود. هیچ‏کس نباید خود را مطلق و مبرای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی‏جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آن که به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. در هر حال یکی از کارهایی که یقیناً رضایت ‏خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورت‏ها و نزدیک ساختن مواضع خدمت‏ به یکدیگر است. باید از واسطه‏هایی که فقط کارشان القاء بدبینی نسبت‏ به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آن‏ قدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسی از اصول تخطی می‏کند، در برابرش قاطعانه بایستید.

البته می‏دانید که دولت و مجلس و گردانندگان بالای نظام هرگز اصول و داربست‏ها را نشکسته‏اند و از آن عدول نکرده‏اند. برای من روشن است که در نهاد هر دو جریان اعتقاد و عشق به خدا و خدمت‏ به خلق نهفته است. با تبادل افکار و اندیشه‏های سازنده مسیر رقابت‏ها را از آلودگی و انحراف و افراط و تفریط باید پاک نمود. من باز سفارش می‏کنم کشور ما در مرحله بازسازی و سازندگی به تفکر و به وحدت و برادری نیاز دارد. خداوند به همه کسانی که دلشان برای احیای اسلام ناب محمدی و نابودی اسلام امریکایی می‏طپد، توفیق عنایت فرماید و شما و همه را در کنف عنایت و حمایت‏ خویش محافظت فرماید و انشاءالله از انصار اسلام و محرومین باشید.

غلامحسین محمدی / کارشناسی ارشد مکانیک دانشگاه تهران