دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

مرگ پایان آواز نیست


مرگ پایان آواز نیست

محمودی خوانساری سال ۱۳۱۳ در محله ریسان شهر زیبای خوانسار دیده به جهان گشود

محمودی خوانساری سال ۱۳۱۳ در محله ریسان شهر زیبای خوانسار دیده به جهان گشود. مادرش دختر آیت‌الله فاضل خوانساری و پدرش مرحوم آقا سید جمال‌الدین محمودی از روحانیون بنام و از علمای بسیار مورد احترام در خوانسار بود. محمودی راجع به پدرش دو نکته را خاطر نشان کرده: اول این‌که به قول سعدی همه قبیله او عالمان دین بوده‌اند و دوم این‌که پدرش از صدای خوشی بهره‌مند بوده و هنگامی که کودکانش را در بغل می‌گرفته این شعر زیبای حافظ را زمزمه می‌کرده: بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت و ندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت.

محمودی خود گفته است: در خوانسار خانه ما در جای قشنگی بود، کنار آب بود و مردم که برای تفریح به آن حوالی می‌آمدند صفحه گرامافون داشتند. هشت، نه ساله بودم که صدای بدیع‌زاده و ادیب خوانساری و طاهرزاده را از گرامافون آنها شنیدم. استعداد عجیبی داشتم که این نواها را بگیرم و برگردانم. محمودی پدر را در سال ۱۳۲۶ از دست می‌دهد و در همان سال به علت مشکلات زندگی و تنگنای امکانات خانواده در حالی که فقط ۱۳ سال داشت در معیت دایی بزرگش به تهران می‌آید. وی تا سال ۱۳۳۰ به شغل‌های مختلفی سرگرم می‌شود. در همین دوران با گوش سپردن به نوای موسیقی از صفحه فروشی‌ها به آموختن موسیقی می‌پردازد.

در سال‌های بعد وی برای نخستین بار با ارکستر آقای منصور احمدی (نوازنده سنتور) در رادیو نیروهوایی به اجرای تصنیفی زیبا با شعر مولوی یعنی من مست و تو دیوانه می‌پردازد که البته بعدها با ارکستر استاد همایون خرم در برنامه موسیقی ایرانی نیز دوباره ضبط شد. در سال ۱۳۳۵ بر اثر یک اتفاق ساده با بزرگ مرد موسیقی ایران یعنی استاد ابوالحسن صبا آشنا می‌شود و مورد تشویق وی قرار می‌گیرد ولی این آشنایی دیری نمی‌انجامد و صبا در سال ۱۳۳۶ فوت می‌کند.

محمودی در آستانه نوروز ۱۳۳۷ به شیراز مسافرت می‌کند و در آنجا با همکاری آقای منوچهر بحری به رادیو شیراز راه پیدا می‌کند و به استخدام آنجا در می‌آید. سرانجام در سال ۱۳۳۹ به پیشنهاد مرحوم جهانگیر ملک ـ که از دوستان جوانی او در تهران بود ـ به تهران دعوت می‌شود تا آوازش را در برنامه گل‌ها محک بزنند. وی در جمعی که استاد کسایی، استاد عبادی و چند تن دیگر و خود آقای پیرنیا بودند قطعه‌ای اجرا کرده که همگی آواز او را می‌پسندند و در همان ساعت آوازی را با ساز آقای فرهنگ شریف ضبط می‌کنند که جمعه همان هفته از برنامه برگ سبز پخش می‌شود.

محمودی در این موقع حدود ۲۶ سال سن داشت و از این تاریخ تا سال ۱۳۵۶ حدود ۱۴۰ اثر در برنامه‌های گل‌ها اجرا می‌کند. در این برنامه‌ها وی با بزرگ‌ترین نوازندگان تاریخ موسیقی ایران از جمله اساتید: محجوبی، شهناز، یاحقی، بدیعی، ورزنده، مجد، عبادی و دیگران همکاری می‌کند. محمودی علاوه بر گل‌ها فقط در چند برنامه موسیقی ایرانی به سرپرستی استاد همایون خرم و همچنین برنامه نوایی از موسیقی ملی به سرپرستی استاد اسدالله ملک شرکت می‌کند. وی هرگز در تلویزیون به اجرای برنامه‌ای نپرداخت. محمودی برای نخستین بار در همین برنامه نوایی از موسیقی ملی به اجرای تصنیف پرداخت که ترانه مرغ شباهنگ ساخته اسدلله ملک معروف‌ترین آنها است.

محمودی از قدرت و شکوه نوازندگی «مرتضی خان محجوبی» به وجد می‌آمده و «اسدالله ملک» را یگانه یار مترادف، همگام و همرازش می‌دانست. در محفلی گفته بود «گویا من و ملک همزاد و مترادفیم و هرکس به محض دیدار من سراغ او را می‌گیرد و هرکس با دیدن ملک جویای محمودی می‌شود». به گفته زنده یاد تجویدی «محمودی دارای صفاتی ملکوتی، ساده دل و پاک طینت بود. صدایش مثل خودش بی‌گناه بود.» و زنده‌یاد بنان درباره‌اش گفت: «آن‌که بیش از همه دوستش می‌دارم محمودی‌خوانساری است. نه مثل بعضی از امروزی‌ها سنت‌شکنی کرد و از قبال موسیقی تجارت کرده... او بدون ادعا است و حرمت موسیقی سنتی را به جای می‌آورد. او راه خودش را رفته و موفق هم بوده است و من تقدیرش می‌کنم.»

استاد ارجمند و مورخ شهیر معاصر «باستانی پاریزی» در کتاب «حماسه کویر» خویش در فضیلت دو هنرمند گرانسنگ موسیقی چنین مرقوم داشته‌اند: «اگر خوانسار بجای آن همه خطاط و شاعر و کتاب‌شناس تنها همین دو خواننده معروف یعنی «ادیب خوانساری» و «محمودی خوانساری» را نیز داشت باز برای ابراز فضیلت آن سامان کافی بود.»

در دهه ۵۰ محمودی نیز مانند بسیاری هنرمندان دیگر در اعتراض بوضع آشفته موسیقی ـ علی‌رغم حضور در برنامه گل‌های تازه ـ فعالیت‌های خود را کم می‌کند. محمودی خوانساری نغمه‌پرداز آثاری چون «مرغ شباهنگ، لاله پرپر، دعای دل» هنرمند نازنینی که هرگز در ازای دستمزد، ناله بی‌غمی سر نداد و در عین نیازمندی، وارسته و بی‌نیاز عمر خود را در گوشه انزوا سپری نمود. در نیمه شب دوم اردیبهشت ۱۳۶۶ براثر عارضه سکته قلبی درگذشت و جامعه آن روز هنر موسیقی را با مرگ خود اندوهگین و دلشکسته کرد. تمام کسانی که وی و هنرش را ارج می‌نهادند او را با اشک‌های خود تا قطعه ۱۰۱ بهشت زهرا(س) بدرقه کردند. این واپسین دیدار بود. استاد امیر خانی خطاط بزرگ کشور ما نیز خط زیبای خود را بر سنگ مزار وی به یادگار گذاشتند: آرامگاه جاودانی عندلیب گلشن هنر ایران.

حسین صدیقیان