جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جنگ باغ شاه وشکست قوای سالارالدوله


جنگ باغ شاه وشکست قوای سالارالدوله

سالارالدوله كه خود را بی رقیب می دید پس از ۳ روز توقف در اراك در ۲۴رمضان ۱۳۲۹ه قاردوی ۳۰هزار نفری خود را به سوی ساوه,در ۲۴فرسخی جنوب شرقی تهران حركت داد این اقدام او دولت ومجلس ومشروطه خواهان را به وحشت انداخت

سالارالدوله كه خود را بی رقیب می دید پس از ۳ روز توقف در اراك در ۲۴رمضان ۱۳۲۹ه.قاردوی ۳۰هزار نفری خود را به سوی ساوه،در ۲۴فرسخی جنوب شرقی تهران حركت داد.این اقدام او دولت ومجلس ومشروطه خواهان را به وحشت انداخت. چون چنین دیدند تمام توان خود را معطوف به دفع او و همراهانش كه تقریباً تمام ایلات غرب ایران بودند ،كردند.نكته ای كه باید به آن اشاره گردد این بود كه مجلسیان ودولتیان بیشتر از تلگرافات او كه در آن ، آنها را نمایندگان من و وزرای من خطاب كرده بود واهمه داشتند. ملك زاده در علل وحشت بیش از حد مردم امنای دولت ومجلسیان،دلایلی را ذكر كرده است كه در این جا آنها را خواهیم آورد :

«اولاً سالارالدوله به خلاف شاه مخلوع و شعاع السلطنه سرسخت و نترس وسركش بود. و برای رسیدن به مقام سلطنت خود را به آب وآتش میزد.

دوم آنكه قشون سالارالدوله از حیث كمیت وكیفیت با قشون شاه مخلوع و قشون ارشدالدوله قابل مقایسه نبود. عده قشون سالارالدوله را مورخین ومطلعین حدود سی هزار نفر نوشته اند .بعلاوه ،به خلاف قشون شاه مخلوع و قشون ارشدالدوله ، قشون سالارالدوله از بهترین افراد جنگجو و ایلات سلحشور كلهر وسنجابی ، لرستان پشتكوه و پیشكوه و كُرد تشكیل یافته بود و همگی با تفنگهای سه تیر و پنج تیر مسلح بودند و بیش از دو عراده توپ در اختیار خود داشتند.

سوم سواران بختیاری كه سنگینی و بار مهم این جنگ بر دوش آنها بود چون در جنگ میان امیر مفخم و سالارالدوله شكست خورده بودند روحیه خود را از دست داده بودندو برای روبرو شدن با قشون فاتح سالارالدولهبیم داشتند.

چهارم تمام امید وآرزوی روسها ومستبدین طرفدار شاه مخلوع به سالارالدوله بود و برای موفقیت او از هر نوع كمك وكوشش دریغ نمی داشتند.

پنجم مردم پایتخت یقین داشتند كه اگر این قشون سی هزار نفری وحشی فاتحانه وارد تهران بشود جان ومال وناموس همه به مخاطره خواهد افتاد.چنان كه گفته می شد و این گفته به حقیقت پیوست كه خوانین وسرداران قشون سالارالدوله بازارها و محلات وخانه های اعیان و متمولین را میان خود تقسیم كرده بودند و اگر به تهران راه ملآیافتند شهر را به باد قتل و غارت ملآگرفتند.»

سالارالدوله پس از یك هفته طی طریق ، به حوالی نوبران وباغ شاه رسید.كه جزء محال ساوه بود.او دستور داد تا در آنجا سنگر بندی نموده و خود را برای جنگ با اردوی دولتی آماده نمایند.از طرفی اردوی دولتی« با سردار ظفر به اتفاق سردار جنگ (نصیر خان)با دو هزار سوار بختیاری و دو اراده توپ به طرف ساوه حركت كرد.»ویفرم خان نیزدر رأس مجاهدین كه از جنگ با قوای ارشدالدوله ومحمدعلی و فارغ شده بود راهی منطقه ساوه شد.و در آنجا ریاست قشون دولتی را در این كارزار بر عهده گرفت.

نورالله دانشور كه یكی از كسانی بوده است كه در این درگیریها شركت فعال داشته است،در باره آرایش قوای سالارالدوله چنین نوشته است:

«سالارالدوله در دامنه كوه نیل ساوه خیمه وخرگاه سلطنتی بر پا كرده بود و خوانین بختیاری چون عده دشمن را خیلی بیشتر از عده خود دیدند به مشورت نشستند وو پس از تبادل نظر تصمیم گرفتند صبح روز بعد به یك جنگ كوچك آزمایشی مبادرت نمایند تا از نحوه عملیات حریف اطلاع حاصل كنند.و ضمناً اردوی اعزامی تهران و سایر سوارهای بختیاری هم از اصفهان برسند.صبح زد وخورد شروع شد وجنگ تا مقارن غروب ادامه داشت.»

در این جنگ به گفته معمرین ایل كلهر تا سر حد امكان از خود رشادت نشان دادند. ودر این نبرد نخستین نوبران با توجه به اینكه قوای كمكی اردوی دولتی هنوز نرسیده بودند.پیروزی از آن كلهرها و عشایر متحد سالارالدوله بود. آنها توانسته بودند ارتفاعات را گرفته ونگذاشتند بختیاری ها كاری از پیش ببرند .

به محض ورود مجاهدین در تحت فرماندهی یفرم خان به ساوه ، با شصت تیرهایی كه همراه داشتند كار را بر همراهان سالارالدوله سخت كردند.«یفرم به مجاهدین ارمنی كه از شجاع ترین و ورزیده ترین جنگجویان آن زمان بودند و عده آنها در حدود ۳۰۰ نفر بود ویفرم را به به حد پرستش دوست داشتند و او را پدر می نامیدند ، دستور داد بدون آنكه توجه دشمن را جلب كنند تپه های اطراف را اشغال نمایند و آماده برای كارزار شدند.

با ورود قوای تحت امر یفرم موازنه قوا در هم شكست و اردوی دولتی چون چنین دیدند تشجیع وتشویق شدند و با جرأت بیشتری به سوی عشایر متحد سالارالدوله یورش آوردند. متحدین سالارالدوله از آرایش و شیوه رزم جدید چندان آگاهی نداشتند و جنگ را دسته دسته و گروه گروه ، بدون داشتن اتحاد وانسجام لازم ادامه می دادندو همین عدم همبستگی لازم باعث شد كه از آن همه قوا كه به ساوه برده بودند نتوانند نهایت استفاده را ببرند .برعكس قوای دولتی تحت امر یفرم خان با اتحاد و هماهنگی های از پیش تعیین شده كاری كردند كه جنگ عاقبت به نفع آنها تمام شد.ایل كلهر كه در اكثر نبردها پیروز از میدان به در رفته بود در این جنگ هر چند رشادتها نمودند عاقبت لجام گسیختگی سایر ایلات سرنوشت اینان را نیز به مانندآنها ،باشكست همراه ساخت.

سرجارج باركلی در گزارش نمره ۵۳ ماهیانه خود به سر ادواردگری وزیر خارجه انگلیس ، چنین آورده است:

«… منهزم شدن استعداد سالارالدوله بكلی پشت شورش و انقلاب را در هم شكسته است.»او پس از شرح جنگهای اتفاق افتاده بین قوای دولتی و سالارالدوله قبل از جنگ باغشاه ملآنویسد:

« همینكه معلوم شد او از راه زرند عازم است قشون دولتی مكمل و مسلح مركب از ۱۲۰۰ نفر ارمنی و بختیاری در تحت فرماندهی یپرم و سردار محتشم وسردار بهادر به مقابله او حركت كرد. در ۲۷ ماه گذشته (سوم شوال)بختیاریها هم در تحت حكم سردار ظفر و سردار جنگ ملحق به این قشون شده و در حوالی قریه موسوم به باغشاه كه در هشت میلی (تقریباُ ۱۳كیلومتر)ساوه واقع است با قشون مخالف مصادف شدند قشون دولتی جملتان بالغ بر ۲۰۰۰ ملآشدند.قشون شورشیان مركب بود از دسته جات مختلفه (كلهر و لر و غیره)كه ۴۰۰۰نفر ملآشدند در تحت سركدگی داودخان رئیس ایل كلهر و رؤسای سایر ایلات.نتیجه جنگ متواری شدن قشون مخالف با پانصد نفر مقتول بود.»

سردار ظفر كه ریاست اردوی بختیاری قم را بر عهده داشت، نیز در باره جنگ سوم شوال۱۳۲۹ه.ق كه بین كلهرها با بختیاریها ومجاهدین رخ داد چنین نوشته است:

«هنگامی كه سواران بختیاری و مجاهد پیوسته یورش می بردند سوارهای كلهر و سنجابی وكردستانی با یك توپ نه سانتیمتری و هزار سوار به سواران بختیاری كه در كنار ساوه موضع گرفته بودند حمله كردند، بختیاریهایی كه یك خط زنجیر به طول یك فرسنگ ونیم تشكیل داده بودندبه قدر یك كیلومتر عقب نشستند.»

در این جنگ كه چندین روز به طول انجامید عاقبت سالارالدوله ومتحدین او در ۴مهر ماه كه سخت ترین جنگ بود، شكست خوردند و با دادن تلفات زیادی پای به فرار نهادند. كه به گفته اكثر منابع ۵۰۰نفر كشته بر جای گذاشتند.یفرم خان جرین این جنگ را در نامه ای به مركز گزارش داده است كه عیناً آن را خواهیم آورد:

« الیوم كه سیم شوال است قبل از طلوع آفتاب اردوی دولتی را از آسیابك حركت داده قبل از وقت با اردوی سردار ظفر و سردار جنگ قرار داده بودیم كه امروز باید به خواست خداوند كار اردوی سالارالدوله را كه در قریه باغ شاه و دو فرسخی ساوه منزل دارد بود بكلی تمام كنیم . با نقشه صحیح اردو با قشون یاغیان مقابل گردیدن نظرعلی خان لورستانی تمام تپه ماهورهای سمت ساوه را گرفته با اردوی سردار ظفر و سردار جنگ با كمال سختی می جنگید . داودخان كلهر و پسر والی پشتكوهی و سواران همدانی وكردستانی و پسران ظهیرالملك كرمانشاهی و حاجی علیرضا خان گروسی با پنج اراده توپ هفت سانتیمتری و هشت سانتیمتری اتریشی با بندگان بنای جنگ را گذاردند دو ساعت ونیم نایره جنگ در اشتغال بود به حمدالله با حملات پیاپی دو اردوی منصور عقبات همگی ایشان شكست خورده فرار نمودند.واقعاً چنین جنگ و فتح حیرت انگیزی تا به حال در این مملكت اتفاق نیفتاده است نقریب پانصد تن از سواران مزبور لورستانی و كردستانی وكرمانشاهی و همدانی وگروسی و غیره كه از لباس وكلاهشان معلوم است ، از قشون اشرار مقتول شده است و تمام چادرهایشان بجای خود باقی مانده است وپنج اراده توپ دولت بحمدالله تعالی به تصرف اردوی دولتی در آمد.جمعیت طرف از همه جهت متجاوز از چهار هزار نفر بوده كه پانصد نفر مقتول و باقی فرار اختیار نموده از اردوی دولتی ده نفر سوار بختیاری مقتول و مجروح شده عجالتاًغیر از این مطلب قابل راپورت نیست قریب یكصد نفر اسیر و دستگیر شده لیكن هنوز استنطاق نشده .

غلامحسین جعفر قلی یفرم »

نكته ای كه در گزارش یفرم جلب نظر می كند این است كه او تعداد كشته ومجروح های اردوی دولتی را در این جنگ كه به قول او تا كنون از بی نظیری و حیرت انگیزی شبیه ندارد ۱۰ نفر بوده است. كه نشان دهنده آن است كه او در گزارش خود انصاف را رعایت نكرده است .زیرا اسماعیل رائین به نقل از كتاب «تلاش برای آزادی » آورده است:

« … سپاه مشروطه خواهان روز بعد كه خواستند كشته شدگان خود را دفن كنند آنچه پارچه سفید در شهر ساوه موجود بود ، حتی شال و عمامه اشخاص معمم را هم مورد استفاده قرار دادند و تكافو نداد.ناچار عده ای را بدون كفن با همان لباس خون آلود به خاك سپردند.»

این تعداد كشته از قوای دولتی به دلیل ان بوده كه نیروهای سالارالدوله هم پر تعداد بودند وهم اینكه در موضع دفاع قرار داشتند ن این قوای دولتی بودند كه به آنها حمله می آوردند و اردوی سالارالدوله آنها را آماج تیرهای پنج تیر قرار داده وآنها را كه بی سنگر بودند از پای در آوردند. وبدین ترتیب تلفات اردوی دولتی به مراتب بیشتر از قوای سالارالدوله بوده است كه این گفته توسط معمرین ایل كلهر نیز تأیید شده است.

پس از این شكست همچنانكه اشاره رفت قوای سالارالدوله پراكنده ومتفرق شدند و هر كدام به منطقه ایلیاتی خویش برگشتند.سرجارج باركلی در گزارش نمره ۵۴ماهیانه خود در ضمن حوادث همدان آورده است كه :«بعد ازشكست در ۲۷ سپتامبر (سوم شوال)سالارالدوله به طرف همدان عقب نشسته و قشون دولتی سخت در تعاقب او هستند.به موجب اخبار واصله او در اوایل اكتبر وارد همدان و مشغول تهیه دفاع شده.»

بدی ترتیب او ابتدا به همدان رفت و در آنجا اعلانیه ای مفصل و مشروحی منتشر نمودكه خلاصه ای از آن را دانشور علوی آورده است به این مضمون:

بااطلاع عموم می رسانم

چون بین سران اردوی سلطنتی اختلافاتی به وجود آمد كه رفع آنها اهمیت و فوریت داشت به همدان مراجعت فرمودیم تا انشاءالله پس از رفع اختلافات به طرف مقر سلطنت یعنی تهران حركت فرمائیم.

ابوالفتح شاه قاجار

پس از اینكه قوای دولتی فهمیدند سالارالدوله در همدان در فكر آشوب مجدد و تدارك حمله دیگر است با وجود خستگی از جنگ به سوی همدان رهسپار شدند وچون این خبر به سالارالدوله رسید،«از راه تویسركان به بروجرد گریخت.» قوای دولتی در همدان بازماندگان اردوی سالارالدوله را در هم شكستندولی دیگر به تعقیب ادامه نداده و از آن پیشتر نرفتند .دلیل امر این بود كه خستگی هم سواران را از پای در آورده بود وهم اسبان آنها را بی رمق ساخته بود .سردار ظفر در نامه ای كه به مركز نوشته، به این امر اشاره نموده است او می گوید:

«اگر سه چهار فرسخ دیگر عقب فراریها رفته بودندتمام گرفتار وكشته شده بودند.افسوس كه سوار ونور چشمان سه شبانه روز نخوابیده ،اتصال مشغول جنگ بودند.»نكته دیگر كه در عدم تعقیب شورشیان مؤثر بود، همانا عدم پشتیبانی تداركاتی پس از پیروزی بر سالارالدوله بود.

متحدین سالارالدوله بعد از این درگیری به مناطق ایلیاتی خود برگشتند.كلهرها نیز پس از مراجعت به كرمانشاه از آنجا به گیلانغرب رفتند.در گزارش ماه اكتبر انگلیسیها آمده است كه:« در ۱۵اكتبر (۲۱مهرماه)سردار مظفر (داودخان كلهر)از حوالی كرمانشاه به عزم مسكن ایلیاتی خود حركت نمود. »

پس از این شكست، محمد علی میرزا كه در گمش تپه منتظر سرانجام حركت سالارالدوله بود وامید داشت كه بتواند مشروطیت را ساقط نماید ،با شنیدن شكست اردوی برادرش برای همیشه از ایران خارج شد.

حال این سؤال پیش می آید كه دلیل شكست اردوی سی هزار نفری سالارالدوله چه بوده است.در این مقال سعی داریم مسائلی كه زمینه ساز این شكست بودند را بررسی نمائیم.

اولین نكته را باید به اختلافات سرداران و سواران اردوی بی نظم وعشایری سالارالدوله نسبت داد .هر كدام از ایلات همراه سالارالدوله می خواستند اگر پیروزی به دست ملآآید آن را به خویش نسبت دهند. همین امر باعث شد كه هر گروهی مانند دست بریده شده ای از بدن عمل نماید ودر درگیریها نتواند موفقیت چشمگیری داشته باشند.از جمله این اختلافات كه حتی سالارالدوله در اعلان خود در همدان به آن اشاره كرده بود ، درگیری سواران كلهر وكلیایی بود.ملك زاده به نقل از سردار ظفر می نویسد:«سوارهای كلهر در تاریكی شب ،اشتباه بزرگیكردندو آن اشتباه این بود كه سوارهای كلیائی را كه از خودشان بود مورد حمله قرار دادند و جمعی از آنهرا كشتند و در نتیجه كلیائیها همان شب گریخته ، و رفتند به طرف كرمانشاه به طور تحقیق در حدود ۶۰ نفر ازسوارهای كلیائی در این زد وخورد كشته شدند.»علت درگیری هر چه بوده است شقاق اختلاف بزرگی را در میان اردو پدید آورده،كه این مسئله در این برهه به نفع قوای دولتی تمام شده است.

مورد دیگر كه در پیروزی قوای دولتی وشكست سالارالدوله مؤثر واقع شده شركت فعال و همه جانبه فرماندهان اردوی بختیاری و دولتی در جنگ وحرف شنوی قاطع آنها از یفرم خان بوده است.برعكس به گفته معمرین سالارالدوله نه تنها به طور مستقیم وارد جنگ نمی شد وبه سرداران ایلات ملآگفت كه با سواران خود به جنگ بروید، بلكه اولین كسی بود كه از معركه فرار كرد.كه دانشور علوی نیز به این امر اشاره نموده است.سر جارج باركلی نیز در گزارش خود به سر ادواردگری نیز براین مسئله كه «سالارالدوله ظاهراًدر جنگ شركت نكرده بود و در نوبران منتظر نتیجه بود »اشاره نموده است. این امرباعث می شد كه عشایر دل به جنگ نداشته باشند و خود را به خطر نیاندازند.از طرفی آنها خطر را احساس كرده بودند زیرا با دولت طرف شده بودند و این خود روحیه انها را به شدت می كاست.

نكته دیگری كه به ذهن متبادر ملآشود همانا مجهز بودن قوای دولتی و آشنایی آنها با فنون رزم و جنگ به شیوه جدید بود.عشایر متحد سالارالدوله از گروه های مختلفی تشكیل یافته بودند وهر كدام به شیوه ای به جنگ می پرداختند.این امر باعث شكنندگی انها می شد .مثلاً گروهی عقیده داشتند گه باید در دسته های صد نفری بر دشمن یورش برد كه گروه دیگر این نظر را رد می كردند و میگفتند باید منتظر ایستاد تا دشمن حمله نماید و ما در سنگرهای خود آنها را از پای در آوریم.

سردار ظفر می گوید :«اردوی سالارالدوله دو عیب داشت .یكی آن كه اسلحه آنها به خوبی اسلحه بختیاریها نبود و دیگر آنكه نقشه جنگی آنها خوب نبود.»همین اختلافات كوچك باعث بروز مشكلات بزرگتری می گردید.كه در نهایت شكست را به اردوی شاهزاده سلطنت طلب قاجاری به ارمغان آورد.

علیرضا گودرزی