دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چرا رژیم صهیونیستی نمی تواند به ایران حمله کند


چرا رژیم صهیونیستی نمی تواند به ایران حمله کند

تابستان امسال تلاش هایی به رهبری نئومحافظه کاران برای پخش خبر حمله احتمالی رژیم اسرائیل به ایران صورت گرفت

تابستان امسال تلاش هایی به رهبری نئومحافظه کاران برای پخش خبر حمله احتمالی ]رژیم[ اسرائیل به ایران صورت گرفت. چنین رویکردی به تیتر نشریه سپتامبر ماهنامه آتلانتیک شباهت دارد که با فونت درشت چنین نوشته بود: «اسرائیل آماده حمله به ایران می شود.» در این نشریه مقاله ای از جفری گلدبرگ با عنوان «نقطه بدون بازگشت» به چاپ رسیده است که در آن او به بیان دیدگاه ]رژیم[ اسرائیل را مبنی بر گزینه گریزناپذیر بمباران ایران برای جلوگیری از فعالیت هسته ای این کشور می پردازد. مباحث و تفسیرهای رسانه ای در مورد مسئله بمباران ایران موضوع تهدید ]رژیم[ اسرائیل را به گونه ای جدی کرد و تقویت بخشید که مردم آمریکا و شاید حکومت ایران نیز کم کم متقاعد شدند که این تهدید یک بلوف نیست. اگرچه نمی توان اسم این را دیپلماسی گذاشت اما در هر صورت ]رژیم[ اسرائیل با استفاده از این استراتژی قصد دارد سیگنال هایی به ایران بفرستد تا با این کار آن ها را نسبت به ادامه گسترش برنامه هسته ای خویش دلسرد کند. برای آنکه تهدیدهای ]رژیم[ اسرائیل باور کردنی باشد سیگنالهایی که می فرستد ناگزیر هزینه بر است. ]رژیم[ اسرائیل با تهدیدهایی که برای حمله به ایران می کند خود را در مقابل منافع هم پیمانان خود در جامعه بین الملل قرار داده است بویژه خطر بالا پایین شدن جریان نفت در خاورمیانه که مطمئناً حاصل مبارزه مسلح خواهد بود.

چنین علائمی که از سوی ]رژیم[ اسرائیل فرستاده می شود می تواند براحتی گریبان این کشور و آمریکا را گرفتار جنگ با ایران بکند که در واقع در حال حاضر شاهد موضع گیری های این چنینی هستیم. مبارزات مکرر رسانه ای با مطرح ساختن سناریوی «هیچ گزینه دیگری باقی نمانده است» عواقبی را برای عقب نشینی و یا قبول شکست می تراشند که اوضاع را وخیم تر می کند و با این کار راه را برای شروع جنگی هموار می کنند که شاید در ابتدا اصلا چنین نیتی وجود نداشته است. اینگونه اقدامات رسانه ای به شکل نادرستی به مزایای راهکار نظامی پرداخته و آن را تجلیل می کنند و همواره به تقبیح جلوه کشور مقابل می پردازند و آن را متجاوزی خودسر معرفی می کنند. اما همواره به مبارزه رسانه ای برای جنگ با دید منفی نگاه شده است که البته بستگی به نگرش فرد دارد. و آینده آنها مورد بررسی قرار دهیم.

دیپلماسی کم هزینه ترین و در عین حال سخت ترین گزینه موجود است که آن را می توان به زیرمجموعه هایی همچون دیپلماسی پنهان و باز تقسیم کرد. ]رژیم[ اسرائیل و ایران تاریخ بلند بالایی از دیپلماسی پنهان با یکدیگر دارند که از زمان شاه وجود داشته است. اگرچه پس از سال ها تمرین و تجهیز حزب الله، جهاد اسلامی، و اخیرترین آنها حماس، فعالیت های ایران علیه ]رژیم[ اسرائیل بیش از اظهارات جنگجویانه محمود احمدی نژاد علیه ]رژیم[ اسرائیل همچون تکذیب هلوکاست بوده است. دست به سر کردن دپیلماسی از طریق چینی اقداماتی یک سویه نیست. همان طور که ]رژیم[ اسرائیل حزب الله و حماس را نمایندگان ایران تلقی می کند، کشور ایران نیز ]رژیم[ اسرائیل را دست نشانده و نماینده آمریکا در خاورمیانه محسوب می کند. در نتیجه حکومت موجود در تهران سه دهه است که استراتژی انتقام گونه «این به آن در» را در مقابل ]رژیم[ اسرائیل و آمریکا دنبال می کند. این انتقامجویی مسائل اقتصادی و سیاسی انبوهی را به بار آورده است که حاصل تحریمات و یا دخالت در امور سیاسی ایران در شصت سال گذشته است. این تلافی حمایت آمریکا از گروه هایی است که مسئولیت حمله به ایران را به عهده گرفتند.

تا زمان حکومت بوش آمریکا مستقیما به حمایت از گروه هایی چون مجاهدین خلق (منافقین) می پرداخت، سازمان تروریستی که قتل چند تن از اعضای پارلمان ایران و همچنین سوءقصد به جان آیت الله خامنه ای، که باعث مصدومیت یکی دست ایشان شد، را به عهده گرفتند. کشور آمریکا در دوران کابینه بوش همچنین از گروه تروریستی «پژاک» و گروه جندالله در رهبری حملات به ایران حمایت می کرد. دولت اوباما با ایجاد یک تغییر در سیاست تعهد کرد که به حمایت از گروه هایی چون مجاهدین، پژاک و جندالله خاتمه می دهد. رئیس جمهور اوباما حتی پا را فراتر نهاد و به دخالت آمریکا در کودتای CIA محور سال ۱۹۵۳ که به سرنگونی نخست وزیری محمد مصدق که دمکرات گونه انتخاب شده بود منجر شد اعتراف و تا حدی نیز عذرخواهی کرد.

اما تلاش های اوباما با بی توجهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و محمود احمدی نژاد مواجه شد. پیش از وی آمریکا و ایران در مسیر مذاکرات به رهبری رئیس جمهور اصلاح طلب خاتمی درحال پیشروی بودند که شامل تبادلات فرهنگی و مذاکرات غیررسمی می شد. البته حتی چنین پیشروی هایی نیز پس از آنکه رئیس جمهور بوش ایران را بخشی از یک «محور شرارت» معرفی کرد متوقف شد. روابط در دوران حکومت اوباما پس از شکست میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مقابل محمود احمدی نژاد و آن انتخابات پر سرو صدای سال ۲۰۰۹ به تیرگی گروید.

پس از تلاش های ناموفق در زمینه دیپلماسی کشور آمریکا از گذر دومین گزینه کم هزینه با مسئله هسته ای ایران برخورد کرد: قطعنامه ای که با توافق سازمان ملل سنگین ترین تحریمات را زمان ملی سازی صنعت نفت مصدق علیه ایران تحمیل کرد. هدف از این تحریم ها مجبور کردن ایران به توقف فعالیت های هسته ای بوده است. اگرچه این رویکرد فشار زیادی را به شهروندان ایرانی و همچنین هزینه های سنگینی را برای حکومت به بار آورد اما تاکنون ثابت شده است که تلاش های اوباما به همان میزان بی حاصل بوده است. اگرچه پیامدهای آن در مقایسه با مبارزه مسلح بسیار کم بود اما هزینه های خاصی توسط هم پیمانان آمریکا بوجود آمد. بعنوان مثال ترکیه که به لحاظ استراتژیک برای آمریکا حائز اهمیت است، بعنوان شریک تجاری مهم ایران تحت تأثیر خط مشی آمریکا واقع نشد و دادن رأی مخالف نسبت به قطعنامه سازمان ملل مخالفت خود را با تحریم ها علیه ایران نشان داد.

اجازه بدهید دراین بخش به تحلیل برخی از عواقب ناشی از بمباران تأسیسات هسته ای ایران توسط ] رژیم[ اسرئیل و چگونگی عکس العمل انتقامجویانه ایران بپردازیم. ابتدا باید توجه داشت که کشور ایران جمعیتی معادل ۷۰ میلیون در وسعتی معادل تگزاس دارد. ]رژیم[ اسرائیل تنها یک هفتم جمعیت ایران را دارد در وسعتی معادل جزیره رهود.

حتی با وجود فناوری پایین، انتقامجویی کشور ایران از ] رژیم[ اسرائیل بدلیل وسعتش بسیار ویرانگر خواهد بود. اما مهم تر از وسعت، جمعیت و نیروی نظامی ایران موقعیت استراتژیک جغرافیایی این کشور در خاورمیانه است. ۴۰% حمل و نقل نفت استخراجی از دریا در دنیا از طریق تنگه هرمز می باشد که برابر ۲۰% تمام حمل و نقل های کشتیرانی دنیا است. این آبراه باریک از گذر ساحل ایران عبور می کند. محمد جعفری، فرمانده سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران درسال ۲۰۰۸ گفت اگر ایران مورد حمله واقع شود اولین اقدام آنها بستن تنگه توسط مین گذاری آن خواهد بود. حرکت بعدی براساس اظهارات نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بمباران پالایشگاه های نفت عربستان سعودی است. برخی از تحلیل گرایان معتقدند که ایران با استفاده از نمایندگان خود مانند حزب الله و حماس می تواند ضربه بسیار سنگینی را به ]رژیم[ اسرائیل وارد آورد. قطع جریان نفت با چنین مقیاس تأثیرات مخربی بر روی جهان دارد. لذا با وجود اینکه کشور ایران به سلاح اتمی دستیابی ندارد، موقعیت استراتژیک آن و توانایی این کشور در قطع جریان نفت برگ برنده ای را در اختیار آنها قرار داده است که دارای ارزش و قدرت بالاتری است زیرا تاثیر آن جهانی خواهد بود و تقریبا تمام کشورهای دنیا را تحت شعاع خود قرار خواهد داد.

سؤالی که باقی می ماند: آیا ]رژیم[ اسرائیل تمایلی به شروع بمبارانی دارد که عرضه نفت دنیا و در نتیجه اقتصاد جهانی را مورد تاثیر خود قرار می دهد؟ در وضعیت کنونی چنین حرکتی در کوتاه مدت برای ]رژیم[ اسرائیل بسیار خطرناک است و بنظر نامعقول می رسد زیرا خساراتی که دامن گیر خود ] رژیم[ اسرائیل خواهد شد بسیار بالاتر از سودی است که از توقف برنامه هسته ای ایران برای ]رژیم[ اسرائیل بدست می آید. علاوه بر این، همین اقدام کورکورانه می تواند هزینه های سنگینی را برای هم پیمانان ] رژیم[ اسرائیل نیز به بار آورد.

در نتیجه تمام گزینه ها بر روی میز باقی می مانند، ]رژیم[ اسرائیل با توجه به موقعیت استراتژیک ایران در کنار قدرت این کشور در انتقامگیری بعید بنظر می رسد دست به بمباران ایران بزند.

مترجم: محمد جعفری

منبع: فارن پالیسی ژورنال