پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
گل و سنگ!
آن روز هم مثل همیشه، کفشدوزک کوچولو داشت آرام آرام توی جنگل برای خودش راه میرفت. یک دفعه به چیزی بزرگ و سفتی برخورد. کفشدوزک کوچولو که سرش را بلند کرد دید یک سنگ بزرگ جلویش قرارگرفته است. با تعجب گفت: «این تکه سنگ از کجا پیدا شد، دیگه؟»
همان وقت تکه سنگ تکانی خورد و گفت: «چی میگی کوچولوی ریزه میزه!»
صدای خانم لاک پشت بود. کفشدوزک کوچولو وقتی حرف خانم لاکی را شنید خیلی خیلی دلش شکست. آرزو کرد کاش او هم به بزرگی خانم لاکی بود تا دیگه هیچ کس مسخره اش نکند.
توی همین فکرها بود که صدایی شنید.
«کمک کمک چشمم داره میسوزه!»
این صدای خانم لاک پشت بود که چیزی توی چشمش رفته بود. کفشدوزک کوچولو از آرزویی که کرده بود، خندهاش گرفت. زودی پرواز کرد، رفت و روی پلک خانم لاکی نشست. بعد هم خار ریزی را که توی چشم خانم لاکی رفته بود، آرام و آهسته در آورد.
خانم لاکی گفت: «وای، کفشدوزک جون، اگه نبودی چکار میتونستم بکنم؟»
خانم کفشدوزک خندید. از آن روز به بعد حیوانات جنگل همیشه یک تکه سنگ میدیدند که راه میرود. تکه سنگی که روی لاکش یک گل قشنگ سرخ بود.
شما که میدانید تکه سنگ و گل سرخ قشنگ همان کفشدوزک و خانم لاکی خودمان هستند!
مژگان عابدینی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل دولت روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم خلیج فارس حجاب شهید مطهری
تهران سلامت شهرداری تهران هواشناسی سیل پلیس قوه قضاییه آموزش و پرورش بارش باران سازمان هواشناسی دستگیری وزارت بهداشت
بانک مرکزی خودرو بازار خودرو قیمت دلار قیمت خودرو ایران خودرو قیمت طلا دلار سایپا تورم کارگران حقوق بازنشستگان
فضای مجازی مسعود اسکویی تلویزیون رضا عطاران سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس فیلم تئاتر
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
غزه رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین آمریکا چین روسیه نوار غزه حماس ترکیه عربستان اوکراین
فوتبال استقلال سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیگ برتر فوتبال ایران
اینستاگرام همراه اول دبی اپل ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات گوگل پهپاد
کبد چرب کاهش وزن دیابت قهوه فشار خون داروخانه