یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
انوار طلایی امید
ای مونس شب های تار من! سرم را که بر مهر سجاده ام می گذارم ناخودآگاه صدایت می زنم. زیرا تو تنها امید زندگانی من هستی. درهای امید را برایم باز کن شاید نسیم مهربانی از آن سو بیاید و پروانه های سرگردان را برایمان به ارمغان بیاورد. شاید شاپرک احساس، انوار طلایی امید را با خود همراه کند و اتاق کوچکم از آرزوهای ناب لبریز شود.
دریچه های عشق را برایم باز بگذار تا مهتاب نقره ای رنگ نگاهی تازه را به آسمان چشمانم بپاشد و ستاره ها سوسو زنان در آن بسوزند.
در این غروب پاییزی که با هر گام، صدای برگ های خزان بلند می شود منم با دسته ای گل یاس و کوچه ای بی انتها که برای دیدن آینده ثانیه ها را می شمارم. نمی دانم چه وقت شاعر شدم فقط می دانم تک بیت شعری در دفترچه یادداشتم بود و ساعتی خوش که بوی بهشت می داد و من در همان هوای بهشتی اندکی شراب عشق را نوشیدم. شاید همان لحظه هم شاعر شدم و هم عاشق خداوند.
بیژن غفاری ساروی
همکار افتخاری (مدرسه)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست