یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا

راز سر به مهر


راز سر به مهر

ما راز سر به مهر یک آغاز مبهمیم
یعنی دراین سراچه ی بازیچه آدمیم
شاید به شیر درنده این جنگل بزرگ
ما سایه ای ز شاخه یک بید درهمیم
بر پرتگاه صخره صحرای نیستی
گویا که ما نتیجه لبخند …

ما راز سر به مهر یک آغاز مبهمیم

یعنی دراین سراچه ی بازیچه آدمیم

شاید به شیر درنده این جنگل بزرگ

ما سایه ای ز شاخه یک بید درهمیم

بر پرتگاه صخره صحرای نیستی

گویا که ما نتیجه لبخند یک دمیم

چون نقطه کوچکیم به پرگار روزگار

اما برون ز دایره ی هر دو عالمیم

در ما هزار عالم دیگر نهفته است

ما جام در غبار فرو رفته ی جمیم

از ما ربوده دیو زمان خاتم روان

آنجا که ما تجلی اسماء اعظمیم

سنگینی تمامی عالم به دوش ماست

ما در حریم عشق تو ای دوست محرمیم

جاری تر از نسیمی و روانی مثل آب

ما نشئه ی ظهور حیاتی دما دمیم

جوشید از بلندی فریاد ما زمان

گاهی چو رود آتش ، گاهی چو شبنمیم

در ما بهشت و دوزخ درهم تنیده است

اهریمن و فرشته یک قصه با همیم

آگه نشد به سر سویدای ما کسی

ما قصه ی شگفت مسیحا و مریمیم

نصرالله مردانی