دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

سرانجام جمهوری اسلامی از تخم خارج شد


سرانجام جمهوری اسلامی از تخم خارج شد

انتخاب وزیر زن, نه به معنای امتیاز بخشی به زنان بلکه به معنای اجرای عدالت است احمدی نژاد نشان داد که زن را یک کالا نمی داند که بخواهد با بخشش یک وزارتخانه به آنان, رای این بخش از جامعه را برای خود جمع کند

طبیعت، بستر زندگی انسان ها است و بر مبنای همین موضوع، تمام ایدئولوژی های انسانی بر مبنای قوانین طبیعت شکل می گیرد. هر تفکری که در ذهن بشر می گذرد، در صورتی اعتبار می یابد که منطبق بر اصول طبیعی و محیط پیرامون زندگی انسان باشد. روند برقراری ایجاد یک حکومت نیز طبق همین سنت باید بر مبنای اصول منطقی و طبیعی باشد. بدین معنا که نمی توان از ابتدا یک نظام دقیق و منطقی را به طور کامل پایه گذاری کرد. در واقع ایجاد یک آرمانشهر، مستلزم پیمودن مستمر راه و زدودن غبار اشتباهات در این مسیر است.

نظام جمهوری اسلامی که در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ پایه گذاری شد، بر مبنای حمایت عظیم و گسترده آحاد مردم از رهبری معنوی امام روح الله و مبتنی بر آرای مستقیم مردم شکل گرفت. در واقع جمهوری اسلامی در ابتدای کار، قدم در راه درست مردم سالاری دینی گذاشت. تجربه انقلاب های مختلف در جهان نشان داده بود که همواره بعد از یک انقلاب، برای جلوگیری از سرنگونی آن توسط عوامل بیگانه، حداقل چند ماه حکومت نظامی وضع می شد و مردم در تنگنا قرار می گرفتند اما سردمداران انقلاب اسلامی، کمتر از دو ماه بعد از پیروزی انقلاب، نوع حکومت را در معرض انتخاب مردم گذاشتند که نتیجه آن، رای بی سابقه مردم به جمهوری اسلامی بود.

پس از تثبیت، حال نوبت این بود که این نظام نوپا، کم کم رشد کند و به بلوغ خود برسد. یکی از عواملی که مانع بالندگی نظام در ۱۰ سال اول شد، عدم هماهنگی مسئولین و کارگزاران نظام با امام بود. کاریزمای منحصر به فرد روح الله خمینی و روحیه انقلابی وی که نشات گرفته از باورهای الهی بود، او را از دیگران متمایز می کرد. ذهن متفکر روح الله به مسائلی می اندیشید که دیگران حتی از شنیدن آنها نیز واهمه داشتند. امام به دنبال پیاده کردن اسلام ناب محمدی در جامعه بود اما مسئولین یا به دنبال اسلام تحجر بودند (که منجر به پرده کشیدن در دانشگاه ها شد) و یا پیرو اسلام آمریکایی بودند (که منجر به صف آرایی جبهه ملی در برابر نظام شد). اوج این عدم تناسب روحیات در ماجرای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بروز یافت. روح الله به دنبال حقیقت دین بود و الگوی مبارزاتی خویش را بر واقعه کربلا منطبق کرده بود اما دیگران توانایی درک عظمت روح او را نداشتند و با تحمیل پذیرش قطعنامه، جام زهر را به وی خوراندند (و چقدر تکرار تاریخ بی رحمانه است. زمانی با سقراط و زمانی با روح الله).

پس از رجعت روح الله، یکی از یاران روشن اندیش وی هدایت حمهوری اسلامی را بر عهده گرفت. او، روح الله نبود ولی اصول اعتقادی وی را خوب می شناخت و به آنها اعتقاد قلبی داشت. او بود که به فرمان امام در سال های ابتدایی انقلاب (اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت)، مسئول بازنگری در وضع دانشگاه ها شد و به درایت او بود که نقاب تحجر و شوکران اباهی گری از تارک نماد فرهنگی کشور یعنی دانشگاه ها برداشته شد. به نظر من، سکانداری آقای خامنه ای بر کشتی جمهوری اسلامی در زمانی به تحقیق دشوارتر از زمان امام بود (و هست). اگر روح الله هدایت مردانی چون همت و باکری را بر عهده داشت، آقای خامنه ای باید با جوانان نسل کافی شاپ و ماهواره به سمت رسیدن به غایت نهایی نظام حرکت کند. حرکت در این مسیر سنگلاخ بسیار دشوار بود و خنجرهایی که از نزدیک ترین دوستان بر قلب ایشان زده می شد، روز به روز امید رسیدن به آرمانشهر جمهوری اسلامی را کمرنگ تر می کرد.

۱۶ سال زعامت آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی، کشور را به پیش برد اما نه به سوی تبدیل شدن نظام به جمهوری اسلامی. بلکه فقط از نظر سیاسی، کشور رو به جلو حرکت می کرد و الحق والانصاف که در این زمینه کوتاهی نکردند. مشکل اینجا بود که زحمات این دو رئیس جمهور، ایران را از یک کشور جهان سومی عقب افتاده به یک کشور در حال توسعه که قرار است الگوی نمونه کشورهای خاورمیانه شود، تبدیل کرد. همه این اتفاقات خوب در حالی افتاد که طبق میثاق آرمانی روح الله و مردم، قرار بود ایران به جمهوری اسلامی تبدیل شود. متاسفانه در طی این ۳۰ سال نه تنها نتوانستیم به سمت جمهوری اسلامی حرکت کنیم، بلکه از اصول اولیه آن هم عقب نشینی کردیم. به صورت تمثیل می توانیم جمهوری اسلامی را به تخم مرغی تشبیه کنیم که با موفقیت متولد شده است اما هنوز نتوانسته خود را از چنگال پوست آهکی که پیرامونش را فرا گرفته است، رها کند. درست است که وجود این پوشش آهکی در ابتدای تولد، مانع از ریختن مایع درون تخم می شود و باعث شکل گیری جنین می شود اما نباید فراموش کرد که اگر این ماده آهکی بیش اندازه مقرر پیرامون جنین را فرا بگیرد، منجر به خفگی و مرگ جوجه می شود.

چند روز پیش خبر معرفی ۳ خانم به عنوان وزیر توسط رئیس جمهور اعلام شد. این خبر یعنی صدای شکسته شدن پوسته آهکی. این خبر یعنی اینکه باید برای تولد جمهوری اسلامی جشن بگیریم و پایکوبی کنیم. بعد از گذشت ۳۰ سال بالاخره جمهوری اسلامی توانست خود را از شر این حفاظ زائد خلاص کند و چهره واقعی خود را به جهانیان معرفی کند. حالا همگان می توانند چهره واقعی جمهوری اسلامی را به نظاره بنشینند و تجلی اسلام ناب محمدی را تحسین کنند. دیگر هالیوود نمی تواند طالبان را نماد اسلام بخواند و اسلام را نماد فرومایگی و تحقیر زن. روح الله که به حق به حقانیت دین مبین رسول الله پی برده بود، هنگامی که می خواست برای رئیس شوروی سابق (که در آن زمان بلوک شرق بود و ابر قدرت جهان) نامه بنوسید، دو نفر را مسئول تحویل نامه کرد: آقای جوادی آملی و خانم دباغ. متاسفانه مسئولین نظام به جای اینکه این رویه درخشان را که منشا گرفته از حقانیت دین است، پیش بگیرند و از آن پیروی کنند، شخصیت زن را در حدی تنزل دادند که برای نشان دادن احترام به زنان، یک معاونت بی اهمیت (از لحاظ سیاسی) را به زنان اختصاص دادند. ابتذال تا جایی پیش رفت که حقوق زنان در دوچرخه سواری آنان خلاصه شد.

انتخاب وزیر زن، نه به معنای امتیاز بخشی به زنان بلکه به معنای اجرای عدالت است. احمدی نژاد نشان داد که زن را یک کالا نمی داند که بخواهد با بخشش یک وزارتخانه به آنان، رای این بخش از جامعه را برای خود جمع کند. رئیس جمهور فریاد شایسته سالاری سر داد، نه شعار یک وزارتخانه برای زنان. رئیس جمهور نشان داد که صرفا برای اینکه یک زن در کابینه اش باشد، چنین حرکتی انجام نمی دهد. اصلا مگر تفاوتی میان زنان و مردان است. وزیر یک وزارتخانه باید شایسته باشد که به حمدالله در کشور ما به وفور زنان و مردان شایسته یافت می شوند.

این قدم البته گام نخست است. جمهوری اسلامی که تازه از تخم خارج شده است، هنوز در اول راه است. اقدامات زیاد و موثر دیگری باید انجام شود تا این طفل نوپا تبدیل به جوانی بالغ شود. به نظر من یک اقدام دیگر باید صورت بگیرد تا ظاهر جمهوری اسلامی به جمهوری اسلامی واقعی نزدیک تر شود. این اقدام، احداث یک هاید پارک است که می تواند پارک آزادی نام بگیرد.

مهدی خانعلی زاده