شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
وحی, مددکار عقل
![وحی, مددکار عقل](/web/imgs/16/152/wkjos1.jpeg)
سعادت مفهومی است که در قرآن هم به آن تکیه شده است: فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ . وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی الْجَنَّة ، میفرماید: سعادت حقیقی در بهشت است. بنابراین، هر چیزی برای ما اثبات کند کمال و سعادت حقیقی چیست و راه رسیدن به آن کدام است، میشود همان نظام ارزشی که مورد قبول اسلام است. اگر عقل ما رسید و برهان اقامه کردیم، این ارزشهای اخلاقی با دلیل عقلی اثبات میشود، و اگر عقلمان نرسید یا فرصت پیدا نکردیم و تنها به دلیل نقلی و تعبدی اکتفا کردیم، منتی است که خدا بر ما گذاشته است: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ ، این ارزشها به عنوان یک امر الهی و به عنوان یک تکلیف الهی به ما عرضه میشود. حال اگر شما خودتان بخواهید بروید و برای این دو امر برهان عقلی بیابید، چه بسا به نتیجه نرسید. این لطف خداست که به وسیله تکالیف شرعی، در بیانات قرآن و کلمات اهلبیت علیهم السلام، این ارزشها را به ما معرفی میکند. ولی آشکار است که پشتوانه همه اینها برهان عقلی است. به مدد براهین عقلی است که اثبات میشود انجام دادن اینها برای رسیدن به کمال و سعادت مؤثر است. پس، میتوان گفت: هر چیزی که در رسیدن به کمال (که فطرتاً مطلوب انسان است و انسان نمیتواند از آن صرف نظر کند) مؤثر باشد، وجوب بالقیاس خواهد داشت. معنای اینکه کاری را اخلاقاً باید انجام داد، این است که برای آنکه به آن نتیجه دست پیدا کنید، باید این کار را انجام دهید. بهعبارتی دیگر، تویی که دنبال آن هدف میگردی، راه و ابزارش این است.
حاصل، اینکه اخلاق وسیلهای است برای رسیدن به کمال و سعادتی که فطری انسان است. چون ما مصداق کمال و سعادت را قرب خدا و رسیدن به نعمتهای ابدی در بهشت میدانیم، پس اخلاق ما منطقاً با دین و عقاید ما ارتباط دارد. گفتیم: اخلاق یا صفت خوب یعنی چیزی که آدم را به سعادت میرساند. حال، سعادت کدام است؟ دین ما میگوید سعادت در قرب به خداست. پس، اگر ما این اعتقاد دینی را نداشتیم، نمیتوانستیم اثبات کنیم چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. تا هدف مشخص نباشد، ابزار و وسیله مشخص نمیشود. بنابراین، اخلاق اگر بخواهد با برهان عقلی ثابت شود، متوقف است بر اعتقادات دینی که در اعتقاد به خدا و قیامت خلاصه میشود. حال، اگر بخواهیم با صرف نظر از برهان عقلی، از راههای تعبدی استفاده کنیم، به نبوت نیازمندیم. چرا که اگر بخواهیم با صرف نظر از عقل، راه مطمئن دیگری بیابیم، باید از راه وحی باشد. پس باید به نبوت هم معتقد باشیم. بنابراین، اخلاق دینی ما یعنی همان که از راه نبوت و وحی اثبات میشود، و اخلاق عقلانی ما با اعتقاد به توحید و معاد سر و کار دارد. به هر حال، این اصل را درست فهمیده بود؛ اما در توجیه آن، راه منطقی و صحیحی را نپیمود. بنابراین، ما باید به تبیین دینیـعقلانی ارزشهای اخلاقیمان اهتمام داشته باشیم و سعی کنیم تا جایی که عقل ما راه دارد، برهان عقلی بر آنها اقامه کنیم. ویژگی این کار این است که اگر ما با این براهین اخلاقی، ارزشها را اثبات کنیم، درک درستی از استثنائات هم خواهیم داشت.
استثنائات اخلاقی
در اینجا مناسب است به این مطلب اشاره شود که کانت میگوید: صفات اصلی اخلاق هیچ استثنا ندارد! برای مثال، به عقیده او فقط باید راست گفت، در غیر اینصورت باید سکوت کرد. امکان ندارد راست گفتن بد باشد. از او سؤال کردند که اگر راست گفتن ما سبب کشته شدن شخص صالحی شود چه؟ میگوید: به شما مربوط نیست! کسی که میکشد کار بدی کرده است، شما باید راست بگویید. معروف است که اگر حیات پیامبری مرهون دروغ گفتن ما باشد، باید دروغ بگوییم و پیغمبری را نجات بدهیم. ما در روایات داریم که اگر مال مؤمنی در خطر غارت است و میتوان با یک دروغ آن را نجات داد، شما دروغ بگو و مال مؤمن را از ظلم نجات بده. اما کانت میگوید: نه! شما حق ندارید دروغ بگویید، اگر نمیتوانی راستش را بگویی، سکوت کن! اما اگر مجبور هستی که حرف بزنی باید حتماً راست بگویی، و اگر راست گفتی و هزار مفسده هم بر آن مترتب شد، شما مسئول آن نیستی. این نظریه کانت است.
ولی وقتی ما اثبات کردیم که خوب و بدی آن است که در کمال و سعادت انسان دخالت دارد، و از طرف دیگر فهمیدیم وجود پیغمبران در میان انسانها چه نقشی در سعادت انسانها دارد، در هنگام خطر جانی برای آنان، بدون تردید دروغ میگوییم. بهراستی که هیچگاه مصلحت حفظ جان پیامبر با مفسدهای که بر دروغ مترتب میشود قابل مقایسه نیست. بنابراین، هیچ احتیاجی به دلیل تعبدی نداریم. عقل هر آدمی میفهمد که اگر جان پیغمبر، امام و حتی یک مؤمن و انسان صالح بیگناهی با یک دروغ در امان میماند، باید این کار را کرد. در اینجا راست گفتن خوب نیست. حتی اگر با دروغ گفتن، میتوانید دو مؤمن را آشتی دهید باید دروغ بگویید و آنها را آشتی بدهید. (اصلاح ذاتالبین). البته نباید مفاسد دیگری داشته باشد. اما چرا برای اصلاح ذاتالبین دروغ مطلوب است؟ برای اینکه این امر راه رسیدن به کمال و سعادت برای انسانها است. پس دروغ که موجب بدبختی انسانها میشود و نمیتواند مطلوب باشد، استثنائاتی هم دارد. البته شارع مقدس ما را وانگذاشته که با عقل خود این استثنائات را تشخیص دهیم. در شرع مقدس این استثنائات هم بیان شده است. حتی درباره غیبت آمده است: غیبت کجا جایز است، کجا واجب است و کجا جایز نیست. در شرع مقدس و به خصوص در فقه شیعه، همه اینها به طور مفصل بیان شده است. البته همه اینها پشتوانه عقلی دارد و قابل تبیین عقلانی است؛ اگر ما عقلمان را درست به کار ببریم.
پی نوشت: آنچه در بالا آمد گزیدهای از سخنان آیت الله مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ ۲۶/۰۱/۸۸ ایراد کرده اند.
انتخابات انتخابات ریاست جمهوری سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم ایران مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ انتخابات 1403 ریاست جمهوری ستاد انتخابات کشور قالیباف
هواشناسی تهران قتل پلیس ازدواج طلاق بارش باران سیل سازمان هواشناسی فضای مجازی قوه قضاییه آموزش و پرورش
قیمت طلا قیمت دلار حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بورس بازار خودرو خودرو بازنشستگان دولت سیزدهم دلار قیمت سکه مسکن
تلویزیون موسیقی سینما کتاب تئاتر سریال سینمای ایران فیلم رامبد جوان رسانه ملی جوکر دفاع مقدس
باتری
رژیم صهیونیستی آمریکا جو بایدن روسیه دونالد ترامپ فلسطین غزه جنگ غزه لبنان ترکیه ترامپ چین
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس علیرضا بیرانوند بازی لیگ برتر باشگاه استقلال جام ملت های اروپا تیم ملی فوتبال ایران کریستیانو رونالدو
هوش مصنوعی نمایشگاه الکامپ گوگل اینترنت وزیر ارتباطات فناوری فیبر نوری مایکروسافت فیبرنوری عیسی زارع پور سامسونگ اپل
حافظه کاهش وزن زیبایی فشار خون افسردگی دیابت گرمازدگی کبد چرب