چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
یارانه هدفمند جایگاه و تجربه آن در اقتصاد ایران
سابقه یارانه در ایران به قحطیهای ناشی از جنگهای جهانی و مسئولیت دولت در تأمین غله و نان مردم برمیگردد. با افزایش شدید درآمد نفت در سال ۱۳۵۳، یارانهها نیز در دهه ۵۰ به شکل آشکار و در قالب هزینهها رشد بالایی پیدا کرد. با آغاز جنگ تحمیلی شرایط ایجاب میکرد که نقش دولت بخصوص در زمینه پرداخت یارانه افزایش یابد. بعد از جنگ افزایش جمعیت و محدودیتهای ارزی و ریالی، تحمل بار سنگین یارانهها برای دولت مشکل مینمود. بنابراین از شروع برنامه اول توسعه، بررسی حقوق یارانهها و یا حداقل هدفمند کردن آن با هدف بار مالی کمتر و کارایی بیشتر، مطرح گردید. با این حال یکی از یارانههایی که در شرایط کنونی نیاز به تقویت و کارآمد کردن آن میباشد، یارانههای صادراتی است.
● تعریف یارانه:
آقای فیروز نسیبی پورآذر، یارانه را در کتاب خود چنین تعریف کرده است: یارانه از انواع پرداختهای انتقالی جهت جبران یا پرداخت قسمتی از قیمت کالا یا خدمات است که به منظور افزایش قدرت خرید مصرفکننده و یا افزایش قدرت فروش تولیدکننده و کنترل آثار منفیشان به مصرفکننده توسط دولت یا سازمان مباشر انجام میپذیرد. این تعریف کلی و ناقص میباشد. به عنوان مثال هدف از یارانه میتواند جهتدهی سرمایهگذاریها و یا افزایش صادرات باشد.
به نظر میرسد با جمع بندی تعاریف ارایه شده در این خصوص میتوانیم به این تعریف دست یابیم که : یارانه عبارت است از پرداخت مستقیم یا غیرمستقیم دولت یا موسسات دولتی، به بخشهای مصرفی، تولیدی، توزیعی، صادراتی، وارداتی و غیره که با اهداف مختلف از جمله افزایش قدرت خرید مردم، افزایش تولید، افزایش صادرات، نیل به توزیع عادلانه درآمد، جهتدهی سرمایهگذاریها و اهداف اقتصادی دیگر صورت گیرد.
● یارانه انرزی گره گم در اقتصاد ایران :
تصویب برداشت ۲/۱ میلیارد دلار از محل حساب ذخیره ارزی برای واردات بنزین از سوی کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و تصویب کلیات این لایحه در صحن مجلس قانونگذاری ، بیانگر آن است که امسال نیز همچون سال گذشته و سالهای قبل تر، اقتصاد سوبسیدی هنوز آنچنان قدرت خرد کننده ای دارد که خود را به مجریان تحمیل نماید و نهادهای تصمیم گیر را وادار کند که علیرغم میل خود شاید و در یک عمل انجام شده و جهت جلوگیری از تنش های اجتماعی بار دیگر بر دود شدن بخش بزرگی ازثروت ملی که هرریال اش در نوسازی و بازسازی اقتصاد کشور نقش حیاتی دارد صحه نهند.
بحران واردات بنزین در کشورمان ریشه در ایستایی اقتصادی یا به تعبیر عینی تر غیر واقعی بودن قیمتها دارد. در اثر این ایستایی همه چراغهای راهنما و هدایت کننده یا خاموش و یا در مه غلیظی گم شده اند و امکان مسیر یابی درست را از برنامه ریزان اقتصادی سلب نموده اند. بی شک سهم عمده را در ایجاد این فضای پرابهام ، غیر واقعی بودن قیمت انرژی داراست . چنانکه بانک جهانی در یکی از مفصل ترین گزارش های خود که در سال گذشته با عنوان راهبرد میان مدت برای اصلاحات اقتصادی ایران منتشر نمود اعلام کرد : تولید ناخالص ملی ایران ۱۰% کمتر از میزانی است که بتواند از میزان بیکاری بکاهد و وضعیت معیشتی مردم را با سرمایه گذاری درآمد نفتی در راه گسترش اقتصادی بهبود بخشد. تصادفا سوبسید انرژی در ایران نیز حدود ۱۰% تولید ناخالص ملی (بیشترین میزان سوبسید انرژی در جهان ) و توزیع آن بسیار نامناسب و زیانبار است این بانک معتقد است مدیریت مناسب و موثرتر درآمدهای نفتی می تواند منابع وسیع مورد نیاز بخش خصوصی در ایران را برای رشد تامین نماید و با تبدیل آن به ارزش افزوده منجر به توسعه اقتصادی با محوریت بخش خصوصی گردد.
بنظر می رسد یکی از مهمترین بخشهای هدف برای اعمال این اصلاحات ساختاری به تصریح گزارش بانک جهانی ، بخش صنعت کشور است که موارد ذیل را می توان از مهمترین مصادیق هدف برای این اصلاحات ذکر نمود :
- تاکید بر سرمایه گذاری در صنایعی که قابلیت استفاده از گاز را دارند همچون فولاد ( با توجه به محدودیت های زیست محیطی در جابجایی قراضه و همچنین امکان استفاده از میلیاردها تن سنگ آهن در کشور ) سیمان ، شیشه ، پتروشیمی ، آلومینیوم ( با توجه به سهم بالای انرژی در این صنعت که حتی واردات مواد اولیه مورد نیاز این صنعت را توجیه پذیر می سازد) و
اگر بخواهیم دو دلیل عمده برای پرداخت یارانه مطرح کنیم، باید دلیل زیر را مورد بررسی قرار دهیم:
۱) دلیل اجتماعی :
یارانه انرژی پرداخت میشود تا هزینه انرژی کم شود و فشار کمتری روی خانوار وارد گردد. بطور متوسط برای هر خانواده در ماه بین ۸۰ تا۹۰ هزار تومان یارانه انرژی میپردازیم. ولی آن کسی که بیشتر از انرژی استفاده میکند به میزان بیشتری از یارانه انرژی سهم میبرد.
یک خانوار شهری به طور متوسط نزدیک به ۳۰۰۰ متر مکعب در سال گاز طبیعی مصرف میکند و نزدیک به ۲۵۰۰ تا۳۰۰۰ کیلو وات ساعت برق در سال مصرف میکند. این در حالی است که مصرف سوخت خ انوار روستایی در مرفهترین روستاها بین ۱۲۰۰ تا ۱۴۰۰ لیتر نفت سفید است که هر لیتر نفت سفید معادل یک متر مکعب گاز طبیعی است. همچنین خانوارهای روستائی در ماه بین ۱۲۰ تا۱۴۰ کیلو وات ساعت برق مصرف میکنند که معادل ۱۶۰۰ تا۱۹۰۰ کیلووات ساعت در سال است.
پس هرچقدر در آمد خانوار بالاتر باشد، سهم بیشتری از یارانه را استفاده میکند. مثلاً حدود ۸۰ درصد خانوارهای شهری فاقد خودرو هستند و از یارانه بنزین سهم خاصی نمیبرند. بسیاری از خانوادههای شهری از حمل و نقل عمومی استفاده میکنند که سوخت آنها از گازوئیل تامین میشود. بنابراین بهرهمندی خانوارهای شهری که صاحب خودرو هستند خیلی بیشتر است و برقراری رفاه اجتماعی و تثبیت عدالت اجتماعی از این طریق امکانپذیر نیست.
از طرف دیگر خانوارها نیازهای بسیار اساسیتری دارند که دولت باید به آنها کمک کند. بسیاری از خانوادهها در جنوب تهران داریم که مواد غذایی کافی در ماه در اختیار ندارند. شاید باور نکنید بعضی از خانوارها در ماه ۱۲۰۰۰ تومان از کمیته امداد امام خمینی میگیرند. غیرقابل تصور است که در جامعه در حال حاضر با ۱۲ هزار تومان، یک خانوار بتواند زندگی کند ولی این وجود دارد. بنابرین خیلی نیازهای اساسیتری وجود دارد که دولت میتوانست این منابع را به آنها تخصیص و در راستی عدالت اجتماعی هم قدم بردارد ولی با یارانه انرژی هیچگاه این مسئله تحقق پیدا نمیکند.
۲) مزیت نسبی برای صنعت:
دومین دلیلی که مطرح میشود این است که هزینه انرژی مصرفی تولید کننده کم شود تا در نهایت هزینهای که بر مصرف کننده تحمیل میشود، کم شود. در مقایسه با کشورهای دنیا، هزینه انرژی در ایران خیلی کمتر است و این میتواند یک منشاء محرک توسعة اقتصادی کشور باشد و منابع درآمدی زیادی را بوجود آورد. بنابرین گفته میشود که چون مزیت نسبی داریم اگر ما بتوانیم انرژی را ارزان کنیم و در اختیار صنایع قرار دهیم، صنایع محصولاتی با قیمت ارزان تولید میکنند و در نتیجه قدرت رقابت ما در بازارهای بینالمللی بیشتر میشود.
اما در زمینه این دلیل نیز باید گفت که مقدار مصرف انرژی ما بیشتر از دیگر کشورهای صنعتی است و لذا آن مزیتی که در قیمت داریم، از طریق مقدار مصرف از بین میرود. هزینه انرژی برابر است با مقدار مصرف ضرب در قیمت انرژی؛ بنابرین اگر جمع هزینه را مبنا قرار دهیم، از طریق عدم کارآیی فنی و نبود تکنولوژی مناسب مزیت خود را از دست میدهیم.
این بحث مشابه بحث نیروی کار است. نیروی کار ما ارزان است ولی بهرهوری کار نیز خیلی پایین است. بنابراین با توجه به عدم کارآییهایی که در بخش های مختلف ایجاد کردهایم، مزیت نسبی را به حداقل میرسانیم که منشا آن در قیمت های انرژی است
● استفاده از درآمدهای نفتی بری تامین هزینههای جاری کشور!؟
هزینه انرژی در یک واحد تولیدی، جزء هزینههای جاری است. وقتی که دولت یارانه انرژی میپردازد، در حقیقت به نوعی هزینههی جاری جامعه را تامین میکند و این یک آفت بزرگ اجتماعی دارد و آن این است که بخش عمدهای از منابع درآمدی کشور که حاصل رانت منابع نفتی است، صرف پرداخت یارانه انرژی میشود. به دلیل مزیت خاصی که کشور ما در دنیا دارد، فرض کنید از گذشته پول نفت در اختیار ما قرارگرفته و آنرا برای مصارف روزمره بکار بردهایم. نرخ تنزیل در اقتصاد ما بسیار بالاست. به عبارت دیگر نرخ رجحان زمانی در اقتصاد ما بسیار بالاست. برای همین است که ما کوتهنگر شدهیم و تمام سرمایهگذاری ها باید در عرض ۶ ماه برگشت پیدا کند و نتیجتاً بخش خصوصی نمیتواند کار کند و ریسک سرمایهگذاری بسیار بالاست. بنابراین یکی از پیامدهای بسیار مهم اجتماعی و اقتصادی پرداخت یارانهها، افزایش نرخ تنزیل و نرخ رجحان زمانی است. همچنین عدم کارآیی اقتصادی به دلیل انحراف قیمتها از هزینه نهایی یک معضل بزرگ اجتماعی است
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست