چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

دو ماراتون چین


دو ماراتون چین

چون کشور چین در حال حاضر در میان کشورهای در حال توسعه موفق ترین محسوب می شود, نگاهی به منابع موفقیت آن کشور خالی از فایده نخواهد بود سایر کشورهای در حال توسعه وکسانی که به ترویج توسعه اقتصادی علاقه دارند چه چیزی بایداز موفقیت آن کشور یاد بگیرند

چون کشور چین در حال حاضر در میان کشورهای در حال توسعه موفق ترین محسوب می شود، نگاهی به منابع موفقیت آن کشور خالی از فایده نخواهد بود. سایر کشورهای در حال توسعه وکسانی که به ترویج توسعه اقتصادی علاقه دارند چه چیزی بایداز موفقیت آن کشور یاد بگیرند؟ متأسفانه، به جای سرمشق قرار دادن چین، بیشتر از آن کشور می ترسند، زیرا به اندازه ای بزرگ است که مهم ترین رقیب همه در جهان سوم تلقی می شود. اگر با رهبران تجاری یا مقامات دولتی هر کشور در حال توسعه ای گفت وگو کنید، صحبت ها به سرعت به سوی نگرانی از رقابت چینی ها و داستان های مربوط به جابه جایی صنایع محلی به طرف چین کشیده می شود. چین «بزرگ ترین صدای جلب کننده» است. به عناوین حاکی از ترس از آن کشور در روزنامه ها زیاد برخورد می کنیم: «ترس ببرهای آسیایی از آخرین شام تشکر چینی های حریص» و «سئول پیشروی سرمایه داری چینی را احساس می کند».

چین رقیبی ترسناک و پر ابهت به نظر می رسد. آن کشور بیشتر سرمایه گذاری مستقیم خارجی را که به دنیای در حال توسعه سرازیر می شود جلب می کند. در سال ۲۰۰۳ می تواند بیش از آمریکا سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب کند. به دلیل بزرگ بودن چین، حتی اگر آن کشور بسیار سریع رشد کند، عرضه نیروی کار ارزان آن به سرعت از بین نخواهد رفت. عرضه نیروی کار تحصیلکرده آن کشور به اندازه ای زیاد است که با تزریق فناوری، مدیریت، و بازارهایی که همراه با سرمایه گذاری مستقیم خارجی می آیند، می تواند محصولاتی که هم اکنون کشورهای توسعه یافته تولید می کنند، به سرعت تولید کند. با تشدید رشد چین، کسانی که از آن کشور می ترسند احساس می کنند که رشد بقیه کشورهای دنیا در حال کاهش است.

ترس از تهدیدهای رقابتی آن کشور اغراق آمیز به نظر می رسد.داستان چین باید هم با تزریق واقعیت وهم درک این موضوع آغاز شود که موفقیت اقتصادی چین بقیه کشورهای دنیا را تهدید نمی کند اما وقتی کشوری به اندازه چین ( با ۲۰% جمعیت دنیا) که به مدت سی سال خود را از بیشتر کشورهای دنیا دور نگه داشته است ناگهان تصمیم می گیرد که دوباره به نظام جهانی ملحق شود ـ همان طور که بعداً خواهیم دید ـ بازی عوض می شود.

به نظر بعضی از تحلیلگران موفقیت اقتصادی چین به تهدید نظامی منجر می شود.

چین هم اکنون قدرت نظامی مهمی به شمار می آید، شاید بعد از آمریکا دومین قدرت جهان باشد، ولی مطمئناً سومین قدرت بعد از آمریکا و روسیه است. در قرن بیست ویکم چین قدرت سیاسی و نظامی بزرگی خواهد بود. هیچ کس نباید دراین موضوع تردید کند. اگر آمریکا را کنار بگذاریم، چین در حال حاضر بزرگ ترین نیروی نظامی است. قدرت نظامی را اندازه مطلق تعیین می کندو چین بسیار بزرگ است. اما گسترش این تهدید با توسعه اقتصادی رابطه بسیار اندکی دارد. اشکال در توانایی های چین نیست بلکه در مقاصد نظامی آن کشور در مقابل همسایگانش است.

قدرت اقتصادی موضوعی بسیار متفاوت است. قدرت اقتصادی به سرانه تولید ناخالص داخلی بستگی دارد، نه به تولید ناخالص داخلی مطلق. محصولات درجه یک به مصرف کنندگان درجه یک فروخته می شود و مصرف کنندگان درجه یک هم باید درآمدهای بالایی داشته باشند. در سال ۲۰۰۰ سرانه تولید ناخالص داخلی چین براساس نرخ های ارز برای تبدیل یوان به دلار ۸۴۷ دلار بود، در حالی که میزان آن در آمریکا ۸۶۸ ۳۶، دلار بود. تغییر اقتصادی دقیقاً به این دلیل در آمریکا آغاز می شود که مصرف کنندگان آن کشور درآمد بالایی دارند. چین ممکن است در آینده به قدرت اقتصادی مهم تبدیل شود، اما این آینده در دور دست قرار دارد.

برای اثبات این موضوع، ماشین حساب خود را بردارید وسرانه تولید ناخالص داخلی چین و آمریکا را وارد آن کنید. سپس میزان رشدی که تصور می کنید آمریکا طی قرن جاری می تواندداشته باشد (طی قرن گذشته سرانه تولید ناخالص داخلی آمریکا ۲‎/۱% رشد داشته است) ، و میزان رشدی را که انتظار دارید چین به آن برسد، وارد ماشین حساب کنید. به یاد داشته باشید که سرانه هیچ کشوری در طی یک قرن سالانه به طور متوسط بیش از ۳% افزایش نیافته است. سپس حساب کنید که سرانه تولید ناخالص داخلی چین در سال ۲۱۰۰ در مقایسه با آمریکا چقدر خواهد بود.

در صورتی که ارقام کاملاً غیرمحتملی برای میزان رشد چین طی قرن جاری در نظر نگیرید، معلوم خواهد شد که در سال ۲۱۰۰ سرانه تولید ناخالص داخلی چین هنوز هم پایین تر از آمریکاخواهد بود. چون جمعیت چین چهار برابر آمریکا است ، تولید ناخالص داخلی مطلق آن کشور در سال ۲۱۰۰ احتمالاً بالاتر از آمریکا خواهد بود، اما این واقعیت نامربوط است. سرانه تولید ناخالص داخلی مهم تر است. ممکن است در آینده شاهد یک قرن اقتصادی متعلق به چین باشیم، اما اگر چنین چیزی تحقق پیدا کند درقرن بیست ودوم خواهد بود نه در قرن بیست ویکم.

این محاسبات چیزی از موفقیت اقتصادی فعلی یا آتی چین کم نمی کند. فقط نشان می دهد که موفقیت اقتصادی نصیب دوندگان ماراتون می شود نه دوندگان سرعت، و چین تا حالا ثابت کرده است که دونده ماراتون است نه سرعت. حتی اگر چین دونده ماراتون باشد، باید بدود تا برنده شود.

درک کردن نقاط قوت و ضعف جایگاه فعلی چین نیز اهمیت دارد. میزان رشد گذشته چین در گذشته به آن اندازه که به نظر می رسد خوب نیست و میزان رشد فعلی آن کشور نیز به آن اندازه که اعلام می شود بالا نیست و میزان رشد آتی نیز بهترازگذشته نخواهد بود.

● گذشته چین

معجزه اقتصاد چین در شهرهای درحال شکوفایی آن کشور که همه به دیدار آنها می روند نیست بلکه در روستاهای آن است. چین در سال ۱۹۷۸ اصلاحات خود را با برچیدن کمون ها واعطای یک قطعه زمین به هرخانواده روستایی آغاز کرد. در واقع زمین های مذکور به مدت پانزده سال برای کشت محصولات یک ساله و به مدت پنجاه سال برای کشت محصولات درختی یا باغی به روستاییان اجاره داده می شود و آنان حق دارند براساس نظام «مسؤولیت خانوادگی » اجاره نامه های زمین را به دیگران واگذار کنند (بفروشند). اما در واقع همه روستاییان می دانند که زمین برای همیشه به آنان تعلق دارد و دولت در نظر ندارد آن را باز پس گیرد. برچیدن کمون ها موجب بهبود ساختار تشویقی یا انگیزشی شد و بدون آن که هیچ سرمایه گذاری در آبیاری، کودهای شیمیایی، ماشین آلات، سموم دفع آفات، یا حمل ونقل انجام شود، در بازده کشاورزی چین جهش بزرگی رخ داد. فقط طی شش سال، از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۴ بازده کشاورزی چین دوسوم افزایش پیدا کرد.

حمل چمدان های دیگران در فرودگاهها از دیدگاه کمونیستی کار مجازی تلقی نمی شد. خدمات به عنوان بخشی از نظام های استثمار فئودالی و سرمایه داری محسوب می شد. باید یادآوری کرد که ریشه های زبان شناختی واژه «خدمات» در زبان لاتین واژه های برده و بردگی است . در نتیجه، خدمات در نظام کمونیستی ارزشمند نبود، درآمارهای کمونیستی به عنوان بازده یا تولید محاسبه نمی شد وعرضه آن بسیار کم بود . با احتساب آنچه در هرصورت در آنجا وجود داشت، اگر به بخش خصوصی اجازه داده شود که خدماتی را ارائه کند که کمونیسم اجازه ارائه آنها را نمی داد، بدون تقریباً هیچ نوع سرمایه گذاری ، شکوفایی ناگهانی در عرضه خدمات رخ خواهد داد.

کمونیسم سرمایه گذاریهای گسترده ای انجام داده بود که به دلیل نظام های تشویقی ضعیف جبران نمی شد. یک هتل با سابقه، اگر مدیریت وخدمات خوبی داشته باشد می تواند به هتلی سودآور تبدیل شود. با اصلاح عدم کارآیی صنعتی کمونیسم از طریق نظام های تشویقی بهتر، اغلب مواقع می توان سرمایه گذاریهای گذشته را به کمک سرمایه گذاریهای بسیار اندک به بازدهی زیاد رساند. نتایج آن تاحدودی شبیه تعبیر پل های رود راین پس از جنگ جهانی دوم است. تعمیر یک پل امکان بازگشت به تولید سرمایه گذاری قبلی را که موجود است فراهم می کند. اما این یک جهش یکباره غیرقابل تکرار به بازدهی است. سرانجام مقدار سرمایه گذاری ضروری برای تداوم بخشیدن به هرنوع میزان رشد خاصی افزایش می یابد.

با احتساب آنچه در بخش خدمات در حال رخ دادن بود، با اضافه کردن آنچه در بخش کشاورزی رخ می داد و با بهبود مشوق ها در صنایع موجود، میزان رشد دو رقمی که چین در دهه ۱۹۸۰ گزارش داده است، بسیار قابل قبول به نظر می رسد، اما قابل تکرار نیست.

● وضع موجود در چین

اما در آمارهای اقتصادی چین میزان رشد بالا تکرار شد. اعلام میزان رشد سالانه ۹‎/۷% در دهه ۱۹۹۰ موفقیت چین را به شدت اغراق آمیز جلوه می دهد. با بررسی دقیق تر آمارهای چین و متغیرهایی که با رشد تولید ناخالص داخلی آن کشور همبستگی نزدیکی دارند، مثل مصرف برق، میزان رشد اشاره شده به ۴ تا ۵% می رسد. این نتیجه عالی برای کشوری بزرگ است اما این مزیت را دارد که نتیجه ای باورکردنی است.

اگر چین بتواند برای مدت یک قرن میزان رشد ۵ درصدی تولید ناخالص داخلی را همراه با میزان رشد ۱ درصدی جمعیت حفظ کند، به بالاترین رکورد برای میزان رشد درآمد سرانه ـ ۴% ـ در درازمدت در طول تاریخ بشر دست پیدا خواهد کرد. ژاپن رکورد دار قبلی، توانست رشد درآمد سرانه اش را طی نخستین قرن توسعه صنعتی خود فقط به حد ۳% برساند.

ارقام اغراق آمیز رشد چین در دهه ۱۹۹۰ بدین معنی نیست که همه در پکن عمداً داده ها را افزایش می دهند. مقامات محلی چین بسته به میزان رشد منطقه خود پاداش و ارتقا می گیرند. همین مقامات محلی دست اندرکار محاسبه و گزارش آمارهای اقتصادی محلی هستند. مقامات محلی ارقامی را گزارش می دهند که تصور می کنند مافوق های آنان در دولت مرکزی خواهان شنیدن آن هستند. چه کسی می خواهد نخستین فردی باشد که داده های منفی ارسال می کند؟ آدم باید قدیس باشد تا در موفقیت های خود اغراق نکند و مقامات محلی چینی قدیس نیستند.

دولت مرکزی در پکن گاه گاهی برخی از مقامات محلی را به خاطر اغراق در عملکرد اقتصادی منطقه خود تنبیه می کند تا کل نظام را نیمه راستگو نگه دارد. در سال ۲۰۰۱ تعداد ۶۰۰۰۰ مورد تخلف در شیوه های گزارش اعلام شده است و رئیس آمار مرکزی آن کشور اقرار کرده است که در سال ۲۰۰۱ به جز یک استان بقیه استانها میزان رشد بیش از ۸‎/۵% گزارش داده اند و او میانگین آنها رابه ۷‎/۳% کاهش داد اما نگفت که این کار را بر چه اساسی انجام داد.

بخشهایی از اقتصاد چین آشکارا در حال شکوفایی است و بخشهای دیگر به طور آشکار در رکود به سر می برند.

هیچ کس منکر این نیست که اقتصاد مبتنی بر تولید صادراتی چین در حال شکوفایی است یا این که شهرهای ساحلی بزرگ چین عملکرد بسیار خوبی دارند. صادرات چین به آمریکا طی پنج سال گذشته ۸۲% اضافه شده است و شکوفایی شهرهای ساحلی آشکارا قابل مشاهده است. آنچه کمتر آشکار است وقایعی است که در روستاها رخ می دهد، جایی که بیشتر چینی ها هنوز در آن زندگی می کنند. وقتی ۷۳% اشتغال چینی ها در بخش کشاورزی است و ۸۰% مردم آن کشور در روستاها زندگی می کنند، میزان رشد ملی سریع مشکل است، مگر این که کشاورزی به سرعت پیشرفت کند اما پکن اقرار کرده است که طی دهه گذشته بازده کشاورزی دچار رکود شده است. با عدم افزایش درآمدهای ۸۰% جمعیت از لحاظ ریاضی میزان رشد ملی ۱۰ درصدی مستلزم این است که درآمدهای ۲۰% باقی مانده جمعیت سالانه ۵۰% افزایش پیدا کند. چنین چیزی امکانپذیر نیست.

برگرفته از کتاب برندگان وبازندگان

جهانی شدن نوشته لسترتارو

ترجمه: مسعود کرباسیان