پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

یافتن راهنما میانبر راه کمال


یافتن راهنما میانبر راه کمال

پیمودن راه با «راهنما» نشانه معرفت و هوشمندی است تنها در موضوع تدریس, مطالعه, نویسندگی, سخنرانی, حفظ کردن,هنرآموزی, خوشنویسی, شنا و

پیمودن راه با «راهنما» نشانه معرفت و هوشمندی است. تنها در موضوع تدریس، مطالعه، نویسندگی، سخنرانی، حفظ کردن،هنرآموزی، خوشنویسی، شنا و... نیست که آموختن «شیوه‏»، انسان را باصرف وقت و نیروی کمتر، زودتر به مقصود می‏رساند، بلکه برای دست‏یافتن به اهداف و رسیدن به خواسته‏ها، «روشمندی‏»راهی میان‏بر است، حتی در سلوک روحی و مسائل معنوی هم، روش و شیوه کارساز است. بی‏جهت نیست که طالبان کمال، برای رسیدن به کمال و معنویت نیز،دنبال یک «الگو»، «مرشد» و «راهنما»یند، تا روش انسان شدن و تهذیب‏نفس را به آنان بیاموزد، یا از او بیاموزند.

نقش راهنما، آن است که انسان در پیچ و خم این راه گم نشود و خسته‏ نگردد. این را که «بزرگان، از چه راه و چگونه رفته‏اند،تا به مقصد رسیده‏اند؟» در شرح حال وارستگان، پاکان و صالحان می‏توان خواند، یا شنید. زندگینامه صالحان و عالمان، از همین جا ارزش می‏یابد که در نشان‏دادن «راه‏»، نقش دارد و به جویندگان و پویندگان راه معنی، هم «جهت‏» را نشان می‏دهد، هم شیوه رفتن و رسیدن را می‏آموزد. معنای «اسوه‏»،همین پیشاهنگی و پیشتازی در رسیدن به وارستگی هاست. «تاسی‏» به‏ اسوه‏ها، ضامن تحقق این آرمان والاست. اگر قرآن، پیامبر اسلام و حضرت ابراهیم و برخی شایستگان را با نام و نشان یاد کرده و آنان را «اسوه‏» نامیده است، از این رهگذر است، تا راه‏سلوک، بی‏رونده و بی‏چراغ راهنما نباشد. البته نه هر که مدعی شد و مرید جمع کرد، همان «راهنما»ست! گر چه «طی این مرحله، بی ‏همرهی خضر» نباید کرد، ولی باید مواظب‏رهزنان عقاید و قداست‏ها و مقدسات هم بود! اگر عمل‏ها طبق «حجت‏خدا پسند» نباشد، در ترازوی محاسبه، بی وزن و مقدار خواهد بود و آن را به‏بهایی نخواهند خرید.

آیا تا به حال، «دادگاهی‏» شده‏ای و مورد اتهام قرار گرفته‏ای؟ ایستادن در مقام یک «متهم‏» و انتظار یک «حکم‏» و داوری، بسیارسخت است، ولی برای کسی که بی‏ گناه است، ترسی نیست. «حجت‏»، چیزی است که در محکمه، بر ضد متهم اقامه می‏کنند تا محکومش کنند، یا متهم در دفاع از خویش، اقامه و به آن استناد می‏کند، تا«تبرئه‏» گردد. متهمی که نداند چه اسناد، مدارک، حرف‏ها و شواهدی را در دادگاه علیه‏ او طرح خواهند کرد، در دفاع از خویش و رد اتهامات هم ناتوان خواهد بود واگر نتیجه محاکمه، محکومیت او باشد، چندان هم دور از انتظار نیست. شناخت «حجت های الهی‏» برای حضور در دادگاه قیامت، سودمند است،و داشتن جواب مناسب در مورد این شواهد و حجت ها، لازم! به تعبیر امام کاظم ‏علیه السلام: «خداوند، «عقل‏» را در وجود انسان، به عنوان حجت ‏باطنی و «پیامبر درون‏» قرار داده است. از این رو تکلیفمان نسبت‏ به سفیهان، سنگین‏تر است. پیامبران و امامان و اوصیای الهی نیز «حجت‏های آشکار»ند. دین، وحی، قرآن، حدیث، امر و نهی امامان، فتوا و حکم فقها، عمل و سلوک صالحان، جوانان پاک، ثروتمندان انفاق‏گر، قدرتمندان عادل،زیبارویان عفیف، نام ‏آوران متعبد و متعهد، نوابغ خداشناس، هنرمندان با ایمان، همه و همه جزء حجت های الهی‏اند. نمی‏توان گفت: «نمی‏شد!»، چرا که خداوند، کسانی را که با داشتن ‏ثروت و جمال و جوانی و شهرت و اقتدار، پای از «راه خدا» کنار نگذاشتند و متقی زیستند، به رخ ما می‏کشد و می‏گوید: «پس چرا اینان توانستند؟»این مفهوم همان «لله الحجة البالغه‏» است.

آنچه به روندگان نوپا، انگیزه و امید می‏دهد، مطالعه شرح حال‏انسان‏های بزرگ و موفق است. آنچه تجربه می‏دهد، هم بهره‏گیری از نظرات راه‏ رفتگان است، هم‏درگیر شدن با سختی‏ها و مشکلات و نهراسیدن از اقدام و داشتن شهامت‏ تصمیم همراه با تدبیر و آینده ‏نگری.

ما باید فکری به حال خودمان کنیم. روزی به ما خواهند گفت: اگر نمی‏دانستی، چرا نیاموختی؟ و اگر می‏دانستی، چرا بد کردی و بیراهه رفتی؟! هم باید تلاش کرد، هم باید جهت را شناخت، هم باید بر اساس‏«میزان‏» عمل کرد، تا به «هدف‏» نزدیک شد و با تقویت ایمان، دشت‏عمل را از صالحات، سرسبز و خرم نمود. ایمان، در سایه پیوند با خدا و انس با آفریدگار تقویت می‏شود. سری ‏که ‏در آستان رفیع خدا بر خاک سجده‏گاه فرود آید، در برابر بزرگترین‏ قدرت‏های غیر الهی، کوچکترین احساس ضعف و ترس نمی‏کند. این ‏منبع نیرو و قدرت را نباید دست کم گرفت. منبع تغذیه روح و جان جوانان چیست و کجاست؟ آنان که رابطه‏شان با خدا قطع است، در زندگی به چه کسی تکیه می‏کنند و در بن‏بست‏ها به‏کدام دریچه باز و راه عبور، امید می‏بندند؟... جز خدا؟ حتی در میدان جنگ و سنگر مبارزه هم، چاشنی واقعی سلاح،«ایمان‏» است، نه «باروت‏»، و تغذیه اصلی خط نبرد، از «توکل‏» است، نه ازسلاح و مهمات! زیباترین حالت یک نیروی انقلابی و متعهد هم آن است که در برابر دشمنان، همچون کوه، با صلابت و استوار و نستوه بایستد و در برابر «الله‏»،خاکی و فروتن و افتاده باشد، که گفته‏اند: در کوی ما شکسته دلی می‏خرند و بس بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است. آن پیشانی که هنگام سجود بر خاک می‏نهی، بلندترین پیشانی است. آن دو دست پرنیاز که در «قنوت‏»، به سوی خدا می‏گیری، بی‏نیازترین ‏دستهاست. آن قامت، که در برابر عظمت کبریایی خدا خم می‏کنی، استوارترین ‏قامت هاست. از نمازت، قدرت روحی می‏گیری و از نیازت، به بی‏نیازی روحی‏می‏رسی. صورتی که از اشک، خیس شود و سجاده‏ای که از سرشک دیدگان‏مرطوب گردد، بسیار قیمتی است. چه عیبی دارد که شبستان جانمان را همیشه «یاد خدا» روشن سازد؟ وچه می‏شود که فضای خانه و خوابگاه و آسایشگاه و پادگان و اداره و مدرسه‏ و محل کار و سنگر مقاومت، از یاد خدا و عطر نماز و تلاوت آیات، معطر و خوشبو باشد.

روح بندگی و نیایش، جوان را زیباتر از آنچه هست، می‏سازد. گرچه اقتضای جوانی، «تلاش‏» و «تحرک‏» است، ولی «جهت‏» داشتن این تلاش‏ها مهم‏تر از خود تحرک و تکاپوست. جوانی، آغاز زندگی است و اگر حادثه و مانعی پیش نیاید، راهی دراز و پر از «نیاز» در پیش است، نیاز به برنامه و طرح، نیاز به مشاوره و تجربه، نیازبه راهنما و الگو، به ایمان و امید، به عشق و شوق. آنچه به روندگان نوپا، انگیزه و امید می‏دهد، مطالعه شرح حال‏انسان‏های بزرگ و موفق است. آنچه تجربه می‏دهد، هم بهره‏گیری از نظرات راه‏ رفتگان است، هم‏درگیر شدن با سختی‏ها و مشکلات و نهراسیدن از اقدام و داشتن شهامت‏ تصمیم همراه با تدبیر و آینده ‏نگری. آنچه به تلاش‏های زندگی، «ارزش‏» می‏دهد، جهت‏سالم، سودمند،پاک و خدایی آنهاست. عمل در «مدار حق‏» و سرعت در «مسیر بندگی‏» و قدرت در «راه خوب‏» و تلاش برای «خدمت‏به خلق‏»، از ویژگی‏های یک‏زندگی موفق و خداپسند است.

جوانی یک «سرمایه‏» است. اگر آن را خرج می‏کنیم، باید به «سودآوری‏» آن نیز توجه داشته باشیم ‏و... اگر به سود، توجه داریم، سودهای اصلی‏تر، زیادتر، ماندگارتر را که به‏«حیات ابدی‏» ما مربوط می‏شود، در نظر بگیریم. آنچه از دست می‏دهیم و آنچه به دست می‏آوریم، باید تناسبی قابل‏قبول داشته باشد. فرزانگان، هیچ گاه سرمایه را در جایی که سودی نداشته باشد به کار نمی‏اندازند و حسابگری را گام نخست موفقیت می‏شمارند. آیا قبول داریم که «جوانی‏» ما نیز یک «سرمایه‏» است؟ این سرمایه راچگونه باید حفظ کرد و به مرحله «سودرسانی‏» رساند؟

منبع : گامی در مسیر ، جواد محدثی

تنظیم :محمدی_ گروه دین و اندیشه تبیان