پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
تلخ و شیرین «روزگار جوانی»
سریال «روزگار جوانی» که از شبکه آیفیلم در حال پخش است، همانطور که از نامش پیداست درباره دغدغهها، مشکلات و رویاهای دوران جوانی سخن میگوید. اما با این حال در اقدامی هوشمندانه دایره مخاطبانش را محدود به قشر جوان نمیکند. این سریال به سراغ شخصیتهایی میرود که هرکدام نماینده یک فرهنگ و شیوه زندگی از مردمان جامعه هستند.
در این کار، تنوع شخصیتها آنقدر زیاد است که مخاطب میتواند یکی از آنها را بهعنوان قهرمان مورد علاقهاش انتخاب و با آن همذاتپنداری کند. ایده اولیه قصه نیز از همین تنوع و پراکندگی شکل گرفته است. گروهی جوان دانشجو که وجه اشتراکشان جوان و دانشجوبودن است، میخواهند برای مدت کوتاهی زیر یک سقف زندگی کنند. روابط ترسیم شده در قصه در دو سطح درون و برونگروهی خودش را نشان میدهد.
در سطح درونگروهی معمولا اختلاف سلیقه اعضای خانه دانشجویی منجر به کشمکش و دعواهای لفظی میشود. در سطح روابط برونگروهی نیز تعامل و ارتباط جوانان دانشجو با اطرافیان خارج از خانه را میبینیم که در مسیر آن هر بار با ماجراهایی که اتفاق میافتد، درونیات شخصیتهای اصلی آشکار میشود. نقطه قوت سریال اهمیتی است که فیلمنامهنویس و کارگردان به یک «جمع شکلگرفته» میدهند.
گرچه هر یک از شخصیتها در جای خود آدمهای جذابی هستند، ولی همه مشکلات و گرفتاریها در نهایت در جمع دانشجویان حل میشود و در مسیر قصه هیچ حرکت انفرادی به ثمر نمینشیند. الگوی تکرارشونده قصههای سریال اینگونه است که هر بار مسالهای در درون یا بیرون خانه، یکی از جوانها را گرفتار میکند و دیگران تلاش میکنند گره از مشکل او بگشایند. در این مسیر در هر قسمت با کمک اعضای خانه دانشجویی غصه و دلهره جایش را به نشاط و آرامش میدهد و فیلمنامهنویس ثابت میکند در جمع این جوانان، صمیمیت و همیاری حرف اول را میزند.
اهمیتی که اصغر فرهادی، نویسنده سریال به جمع و گروه میدهد، یادآور فیلم درخشان این کارگردان یعنی درباره الی است. در آن فیلم نیز حسیترین لحظات جایی بود که آدمها به یک نگاه مشترک میرسیدند و غمها و شادیهایشان در کنار یکدیگر رقم میخورد.
فیلم درباره الی با یک سفر دستهجمعی آغاز میشد و در ادامه نیز تاکید فیلمساز روی تصمیماتی بود که توسط جمع همسفران گرفته میشد.
در سریال روزگار جوانی نیز تصاویر زیادی از اینگونه حرکتهای دستهجمعی میبینیم. مثل سکانسهایی که دانشجویان برای خوردن صبحانه دور هم جمع شدهاند و دارند درباره درس و دانشگاه و زندگی صحبت میکنند. یا شبنشینیهای طولانیشان که همراه با چاشنی بحثهای سیاسی و اجتماعی است.
در این سریال، درام بر اساس اختلافات آدمهای ثابت با دیگران جلو میرود و خبری از تقابل خیر و شر نیست. شخصیتهای منفی ـ که تعدادشان خیلی کم است ـ در کنار خصوصیات منفیشان ویژگیهای مثبتی دارند که آنها را برای مخاطب باورپذیر میکند. به عنوان مثال عباس آقا (با بازی بیوک میرزایی) آدمی عصبی و تندخو و در عین حال بامعرفت است. یا مهمانی که از دانشجویان پول نزول میگیرد و ورشکست میشود، بعدها اظهار پشیمانی میکند و میگوید خودش هم نمیخواسته این اتفاقات بیفتد.
آدمهای معمولی سریال هرکدام با مشکلی دست و پنجه نرم میکنند که فقط متعلق به خودشان نیست. بلکه مساله به یک مجموعه کوچک اما صمیمی تعلق دارد و قرار است با همفکری دیگران ختم به خیر شود.
بهعنوان مثال در قسمتی که همسر احد (کیهان ملکی) به تهران میآید، ساکنان خانه متوجه دلگیر بودن همسر احد میشوند و تلاش میکنند هر جور شده مشکلش را حل کنند. همسرش میخواهد از شهرستان به تهران مهاجرت کند، اما هنگامی که دشواریهای زندگی در یک شهر بزرگ را از نزدیک لمس میکند به یک دید تازه میرسد و تصمیم به بازگشت میگیرد.
اینگونه است که فیلمنامهنویس در کنار نمایش یک زندگی دانشجویی نیمنگاهی نیز به طرح مسائل اجتماعی مثل تنهاشدن آدمها، بیکاری، ازدواج، بیپولی و... میاندازد. قصههای سریال زمانی جذابتر میشوند که دوربین از حصار آن خانه کوچک خارج میشود و تصاویری از اتفاقات زندگی روزمره را قاب میگیرد.
شخصیتهای ثابت خانه روزگار جوانی هرکدام بخشی از روحیات جوانان جامعه را نمایندگی میکنند.
بهزاد خداویسی، نقش جوانی هنرمند را بازی میکند که روحیات لطیف و شاعرانهای دارد و خودش را با نقاشی کشیدن روی بوم سرگرم میکند. کیهان ملکی، دانشجوی پزشکی است که لهجه غلیظ آذریاش را در شهر تهران حفظ کرده است. نصرالله رادش در نقش حمیدرضا ـ یک جوان در آستانه ازدواج ـ است که به همه چیز نگاهی آرمانی دارد. این روحیهاش در قسمتی که او را بهعنوان مدیر آپارتمان انتخاب میکنند، بیشتر نمود پیدا میکند. حمیدرضا میخواهد با قراردادن گلدانهای تزئینی در راهپلهها و زیباسازی ساختمان اصلاحاتی اساسی را انجام دهد، اما این اقدام با مخالفت ساکنان مجموعه مواجه میشود.
تقابل حمیدرضا با آدمهای اطرافش، لحظاتی طنزآمیز را هم شکل میدهد. به عنوان مثال او عاشق دختر عباسآقا (بیوک میرزایی) میشود و میخواهد از او خواستگاری کند. اما زمانی این خواسته را مطرح میکند که خانواده عباس آقا عزادار شدهاند و حوصله شنیدن این حرفها را ندارند.
خانهای که دانشجویان روزگار جوانی در آن زندگی میکنند، محل اجتماع افرادی است که آدمهای ملموس و باورپذیری هستند. آنها مثل همه جوانهایی که در دور و برمان میبینیم دغدغهها و آرزوهای سادهای دارند. مثل همه جوانها عاشق میشوند؛ فریاد میکشند، حسرت میخورند و به رویاهای شیرینشان فکر میکنند. روزگار جوانی درباره شرایط و احوالات دورهای حرف میزند که همه آدمها از آن بهعنوان شیرینترین دوران زندگی یاد میکنند و این سریال توانسته با نمایش زندگی چند شخصیت دانشجو تلخیها و شیرینیهای این دوره را به تصویر بکشد.
روزگار جوانی در سال ۷۷ به کارگردانی زندهیاد شاپور قریب از شبکه تهران روی آنتن رفت. سری دوم این سریال چند سال بعد به کارگردانی اصغر توسلی جلوی دوربین رفت. هماکنون بعد از ۱۴ سال این سریال از شبکه آیفیلم در حال پخش است.
احسان رحیمزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست