سه شنبه, ۲۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 11 March, 2025
مجله ویستا

عشق آمریکایی به خاورمیانه بوی خون می دهد


عشق آمریکایی به خاورمیانه بوی خون می دهد

تناقضات سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه پایانی ندارد و به رغم توصیه های بیکر ـ همیلتون, بر دامنه تشنج در خاورمیانه می افزاید دولت آمریکا, هم اکنون در قبری که سیاست های پیشینش را در عراق دفن کرده, به دنبال راهکارهای جدید نظامی برای خروج از بحران عراق برآمده است

تناقضات سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه پایانی ندارد و به رغم توصیه‌های بیکر ـ همیلتون، بر دامنه تشنج در خاورمیانه می‌افزاید. دولت آمریکا، هم‌اکنون در قبری که سیاست‌های پیشینش را در عراق دفن کرده، به دنبال راهکارهای جدید نظامی ‌برای خروج از بحران عراق برآمده است. با آن که مقامات آمریکایی در اظهارات رسمی‌، برنامه حمله نظامی ‌به سوریه و ایران را رد کرده‌اند، اما هیچ کدام احتمال آن را به عنوان آخرین راه‌حل نفی نکرده‌اند.

کمیته بیکر ـ همیلتون پس از اعلام استراتژی نظامی ‌بوش، در بیانیه‌ای به دلیل آنچه بی‌توجهی به توصیه‌هایش عنوان کرده، از مواضع اعلام شده بوش انتقاد کرد. با آن که دمکرات‌های آمریکا به شدت از سیاست‌های اخیر بوش انتقاد کرده‌اند و اعلام هرگونه جنگ علیه سوریه و ایران را بدون مجوز کنگره ‌این کشور، مردود و اجرا ناشدنی توصیف کرده‌اند، اما روبرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، همچنان اصرار دارد که حمله نظامی ‌علیه ‌این دو کشور به عنوان آخرین راه‌حل‌ها، پیش پای پنتاگون است. سرعت سفر غیرمنتظره رایس، وزیر خارجه آمریکا، به خاورمیانه پس از اعلام مواضع جدید بوش، به باور همه کارشناسان خاورمیانه، تنها برای توجیه سیاست‌های جدید دولت آمریکا علیه ‌ایران و سوریه در راستای سیاست‌های آمریکا در عراق تدارک دیده شده است و وی نیز تأکید کرده است که در سفر خود به خاورمیانه، هیچ چیز جدیدی برای تحرک روند صلح خاورمیانه ندارد، اما وی در دیدار با مقامات مصر، رسما اعلام داشته است که جورج بوش همه راه‌ها برای زدن شبکه‌های ایرانی و سوری در عراق را باز گذاشته است.

وی همچنین در اعلام موضعی عجیب که تنها بوی تحریک خشونت در خاورمیانه می‌دهد، اعلام می‌دارد: هیچ یک از رؤسای کشورهای عربی، از وی نخواسته‌اند که آمریکا به سوی گفت‌وگو با ایران برود و دقیقا با همین نگاه گستاخانه دولت آمریکاست که بوش توصیه‌های بیکر ـ همیلتون برای گفت‌وگو با سوریه و ایران را به منزله ضعف سیاست‌های آمریکا و بزرگ شدن دشمنان آمریکا توصیف می‌کند و سیاست برخورد جدی با ایران و سوریه را در سرلوحه برنامه خود قرار داده است.

پنتاگون که همچنان در دست بازهای آمریکا، قیمت سنگینی را بر دوش مردم آمریکا تحمیل و در آینده‌ای نه چندان دور هزینه‌ای جبران نا شدنی بر امنیت ملی آمریکا تحمیل خواهد كرد، بر خلاف نظر عقلای آمریکایی و در اقدامی جنگ‌طلبانه، اعزام تیم دوم ناوهای هواپیما بر آمریکا به منطقه خلیج فارس و طرح استقرار موشک‌های پاتریوت را در کشورهای عربی منطقه در دستور کار خود قرار داده است. مقامات پنتاگون تأکید دارند که اعزام نیرو و امکانات جدید، تنها برای تحمیل تصویر ترس و وحشت نیست، بلکه برای حمایت لجستیک از طرح جدید آمریکا در عراق است تا امکان ضربات هوایی و موشکی در هر زمان را فراهم كند. پیامی‌که اکنون جورج بوش به کشورهای عربی منطقه می‌فرستد، همان پیامی ‌است که صدام حسین در آغاز جنگ علیه ‌ایران به رؤسای کشورهای عربی منطقه و به ویژه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس می‌فرستاد. بوش در همین چهارچوب به رؤسای عرب منطقه اعلام داشته است: شکست طرح آمریکا در عراق به منزله پیروزی و استمرار سیاست‌های ایران در عراق و سپس انتقال آن به همه منطقه است و ناگفته پیداست که آمریکا برای برنامه‌های آتی خود، همچنان به دنبال جنگ روانی گسترده است.

«برژینسکی»، مشاور امنیت ملی عهد کارتر، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، در حالی که تنها اعتراف به شکست طرح‌های پیشین در مواضع اخیر جورج بوش را نقطه مثبتی در مواضع وی ارزیابی می‌کند، تأکید دارد که آمریکا از هم اکنون خود را به جنگ‌های خیابانی که بازنده اصلی آن ارتش آمریکا است، وارد می‌کند. جورج بوش در چهارمین سال اشغال عراق، در حالی از مبارزه با تروریسم در خاورمیانه سخن می‌گوید که هنوز نتوانسته به رغم حضور نیروهای ناتو در افغانستان، بر طالبان و القاعده پیروز شود و اگر سیاست‌های منطقی و عقلایی ایران در چهارچوب حفظ مصالح ملی خود و کشور افغانستان نبود، اکنون هزاران جنازه سربازان آمریکایی و اروپایی باید از افغانستان به سوی کشورشان تشییع می‌شدند.

آمریکایی‌ها از دیگر کشورها و بهتر از هر کسی می‌دانند که ‌ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌، هرگز به خشونت‌گرایی سلفی‌های عرب پناه نبرد و قاموس حمایت از جنبش‌های مقاومت ملی و اسلامی‌در کشورهای اسلامی ‌و عربی را در چهارچوب قوانین بین‌المللی و دفاع در برابر اشغالگران و متجاوزان به رسمیت شناخت و هرگز به روش خشونت کور پناه نبرد و از همین روست اگر پرونده مقاومت اسلامی ‌لبنان در قبال نیروهای واکنش سریع آمریکا در لبنان را استثنا کنیم، دیگر هیچ جایی نشانی از عملیات خشونت‌طلبانه، آنچنان که نیروهای القاعده در نقاط دنیا انجام می‌دهند و یا داده‌اند، دیده نمی‌شود و همین خود، بهترین ملاک و میزان است تا همه جهان بداند که‌ ایران تحت هیچ شرایطی، نمی‌تواند در پس عملیات خشونت‌طلبانه و ترور کور و جنایت‌کارانه قتل بی‌گناهان در کوچه و برزن عراق باشد، علاوه بر آن که هیچ سودی هم در این کار ندارد. و البته ‌این به معنی آن نیست که دست ایران در عراق یا افغانستان کوتاه است و آمریکا هر کاری که دلش می‌خواهد می‌تواند انجام دهد.

آمریکا نباید فراموش کند که در یک دهه اشغال افغانستان در عهد اتحاد جماهیر شوروی، ایران با تمام قوا از جنبش اسلامی‌ افغانستان در برابر اشغالگران حمایت کرد و در این راستا، ایران به طور دقیق و از نظر نظامی‌ کاملا بر اوضاع افغانستان مسلط است و همین نقش ایران درباره عراق صدها برابر قدرتمندتر است و اگر قرار بود ایران در امور عراق دخالت می‌کرد و نیروهای آمریکایی را هدف قرار می‌داد، الان به جای سه هزار تلفات، باید شاهد سی هزار تابوت بر دوش ارتش آمریکا می‌بود. اتهامات واهی آمریکا بر ایران، بیش از آن که نشانه تناقضات و نقص اطلاعاتی اداره آمریکا باشد، نشانگر عزم تجاوزکارانه آمریکا و آغاز جنگ روانی برای سرکوبی اراده ملی ایران در حاکمیت ملی و جلوگیری از استمرار قدرت منطقه‌ای ایران است که در نتیجه دو دهه سیاست عقلایی ایران در منطقه و بین‌الملل و دستیابی به دستاوردهای اقتصادی و تکنولوژی هسته‌ای به دست آمده است.

خنده‌دار است که تشکیلات امنیتی آمریکا، پس از چند دهه کار در دوران جنگ سرد در اروپا و پس از یک دهه کار اطلاعاتی فشرده در خاورمیانه، اکنون دولت لبنان را به دستگیری ایرانی‌های فارس! در کوه‌های لبنان، دولت محمود عباس را به دستگیری شیعیان ضد سنی در نوار غزه و دولت عراق را به بازداشت نیروهای امنیتی سپاه پاسداران در اربیل و بغداد که به کشتار آمریکایی‌ها می‌پردازند، تشویق می‌کند! با آن که بارها از سوی دوست و دشمن گفته شده، باز هم باید گفت، مگر می‌شود دولتی که در عراق با حمایت سیاسی ایران روی کار آمده و از همه گونه حمایت‌های ایران برخوردار است، آنگاه ‌ایران خود مقدمات سقوط این دولت را فراهم آورد؟ مگر آمریکایی‌ها فراموش کرده‌اند که مراجع شیعی عراق چگونه حکم به تحریم جنگ بین مسلمان شیعه و سنی عراق داده‌اند؟ مگر فراموش کرده‌اند که آیت‌الله العظمی ‌سیستانی تاکنون چگونه همه را گرد دولت مرکزی عراق و عبور از بحران امنیتی فراخوانده است، و مگر آمریکایی‌ها نمی‌دانند که‌ ایران به شرط عدم دخالت امنیتی ارتش آمریکا در اوضاع امنیتی بغداد و واگذاری کامل برنامه‌های امنیتی به دولت نوری المالکی، تا مرحله کمک‌های فراگیر برای استقرار امنیتی عراق نیز پیش رفته است و مگر آنها نمی‌دانند که مناطق شیعه‌نشین عراق (به جز در بغداد که نتیجه سیاست‌های افراطی سلفی‌ها و حضور اشغالگران است) شاهد نوعی آرامش قابل قبول است و آنها نیز به خوبی می‌دانند که کدام یک از کشورهای عربی همسایه عراق در جریانات طایفی عراق غوطه‌ورند، اما تناقضات و جنگ‌طلبی سیاست خارجی آمریکا، مانع از اعتراف به آنها می‌شود.

با این همه، پشت پرده سیاست اعزام بیش از بیست هزار نیروی جدید آمریکا به عراق چیست؟ به چه دلیل هم‌زمان، آمریکا نیروهای خود در دریای مدیترانه و خلیج فارس را افزایش می‌دهد و درصدد اجرای مانورهای نظامی ‌جدید در منطقه و خلیج فارس برمی‌آید؟ آیا حتی اگر آمریکا تنها و تنها به فکر حل معمای امنیت بغداد باشد، آیا اعزام نیروهای تازه نفس به عراق ضرورتی دارد؟

از آغاز حمله نظامی ‌آمریکا به عراق و سقوط دولت صدام، بیشترین نیروی نظامی‌ ارتش آمریکا در منظقه انبار در غرب عراق که با اردن، سوریه و سعودی هم‌مرز است، مستقر بوده‌اند. این منطقه بهترین مکان برای ورود نیروهای عربستانی و اردنی که در زمره نیروهای القاعده به شمار می‌روند، است؛ نیروهایی که یکی از عوامل اصلی نابسامانی امنیتی و قتل‌عام‌های طایفی در عراق به شمار می‌روند و از قضا، اردن و عربستان، مرکز اصلی و پناهگاه مناسبی برای این نیروهای افراطی است که بی‌هیچ شکی از چشم آمریکایی‌ها پنهان نیست، اما حاضر به اعلام آن نیستند تا ایران را مرکز اتهامات قرار دهند.

علی منتظری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.