یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

پرنده ای که با ساحت یک عشق انسانی تعلق دارد


پرنده ای که با ساحت یک عشق انسانی تعلق دارد

توجه به درون مایه و تأكید بر داستان, خصوصاً افسانه ها و اسطوره ها, برای خلق دنیای نمایشی یا به عبارتی بصری كردن آنچه ذهنی, خواندنی و زیباست دغدغه بسیاری از نمایشنامه نویسان دنیا بوده است

توجه به درون‌مایه و تأكید بر داستان، خصوصاً افسانه‌ها و اسطوره‌ها، برای خلق دنیای نمایشی یا به عبارتی بصری كردن آنچه ذهنی، خواندنی و زیباست دغدغه بسیاری از نمایشنامه‌نویسان دنیا بوده است. آنان از طریق مدیوم تئاتر همواره با وام‌گیری از ادبیات و چه بسا ادبیات كهن، نمایشنامه‌های گران‌سنگ، معنادار و زیبایی را برای تماشاگران تئاتر خلق كرده‌اند كه گستره دنیای تئاتر را تا فراخنای بی‌كران هم‌آمیزی واقعیت و خیال وسعت بخشیده‌ است.

در افسانه‌های قدیمی ملل، كم نبوده‌اند موجوداتی كه شبانه در اختفا به كلبه آدمهای فقیر وارد شده‌اند و برایشان كفش یا لباس دوخته‌اند، خوراكی و چیزهای قابل استفاده گذاشته‌اند یا به صورت پریهای دریایی، ناگهان از دریا سر بر آورده و هدایایی سحرآمیز به انسانهای سرگردان و نیازمند داده‌اند یا راهها و دستورالعملهایی برای ارتقای زندگی‌شان پیش پایشان نهاده‌اند؛ اما درنایی كه بتواند از پرهایش برای انسان دستمال ببافد بدون شك فقط به ادبیات داستانی ژاپن تعلق دارد. «یونجی كینوشیتا» با در نظر گرفتن جذابیتهای محتوایی افسانه مربوط به این درنای فداكار نمایشنامه «درنای شب»۱ را نوشته است. این اثر نگرشی شرقی و اخلاق‌گرایانه به روابط انسانی نشان می‌دهد.

پیش از پرداختن به این اثر لازم است اشاره‌ای به خصوصیات كلی نمایشنامه‌ها داشته باشیم؛ در كل، سه نوع نمایشنامه داریم. نوع اول فقط بر داستان، قصه، افسانه یا اسطوره متكی است؛ یعنی وجوه داستانی آن بر ویژگیهای نمایشی و دراماتیك غلبه دارد. نوع دوم به خصوصیات نمایشی و بصری ارزش بیشتری می‌دهد و از لحاظ داستانی فقط به بیان یك موقعیت بسنده می‌كند. نوع سوم، هر دو وجوه داستانی و داده‌های بصری و دراماتیك را در نظر می‌گیرد.

درنای شب اثر یونجی كینوشیتا جزء دسته اول محسوب می‌شود. افسانه‌ای است كه ویژگیهای موضوعی و روایی آن به مراتب بر جنبه‌های نمایشی آن برتری دارد.

افسانه‌ای كه زیربنای موضوعی این نمایشنامه قرار گرفته، ساده، لطیف و بسیار عاطفی و انسانی است. حوادث آن به شكل خطی پیش می‌رود و از لحاظ ساختار روایی به هیچ نوع تعلیقی توسل نمی‌جوید. اما از لحاظ ساختار درون متنی با اتكای به موضوعی كه پتانسیل آن را دارد تا تماشاگر یا خواننده را از لحاظ ذهنی درگیر كند، بر نوعی تعلق موضوعی ذهنی اصرار می‌‌ورزد و به بیانی تمثیلی و نمادین مخاطبش را دائم بین زیبایی و زشتی، خیر و شر و به عبارتی، بین «باید»ها و «نباید»ها به حالت تعلیق نگه می‌دارد.

در این نمایشنامه، پرواز مظهر آزادی و رهایی است و «پر» كه عامل این پرواز و رهایی است در گرو عشق و وابستگی به معشوق و نیز به عنوان متعلقه‌ای برای ایثار و از خود گذشتگی معنا شده است. تسو در بند محبت بودن را به آزادی خویش ترجیح می‌دهد، زیرا عشق ضامن رهایی روح و روان اوست. از این رو، متعلق بودن و متعلقه‌ای داشتن بر آزادی فردی ارجحیت دارد:

موقعی كه در آغوشت هستم احساس امنیت می‌كنم. به گذشته‌ها پرواز می‌كنم ... به روزهایی كه در دل باز آسمون ... آبی آبی ... ولی حالا فقط تو برای من عزیزی. دلم می‌خواد برای همیشه كنارت باشم، كنارم باشی، این تنها آرزوی منه (ص ۳۴).

مقایسه كردن انسان و پرنده هم در میان است. بین همه پرسوناژهای نمایشنامه درنای شب فقط تسو یك موجود استعلایی است. او از پرنده به انسان ارتقا یافته و این تكوین ثانویه را با كندن پرهایش در شب و بافتن دستمال برای شوهرش (یوهی‌یو) آغاز كرده است. آنچه كه تسو را به دنیای انسانها كشانده نیكی و محبت بوده است و او برای قدردانی و تداوم این نیكی از پرنده بودن خودش می‌گذرد:

تو زندگی رو به من برگردوندی، بدون هیچ چشم‌داشتی از مرگ نجاتم دادی. فقط برای اینكه نمی‌توانستی درد كشیدن یه پرنده رو تحمل كنی... برای قدردانی، از پرهای خودم برات یه دستمال بافتم ... هر پری كه از بدنم كندم نمی‌دونی چه دردی می‌‌كشیدم، ولی همه رو به جان خریدم، فقط برای تو، برای یوهی‌یوی عزیزم (ص ۲۶ و ۲۷).

اما ماندن در چنین وضعی بستگی به شرایط بیرونی و نیز ویژگی انسانی دیگران دارد و همین نیاز درونی، تسو را به این دنیای انسانی مجذوب و وابسته كرده است. وقتی اوضاع تغییر می‌كند و عهد و عشق یوهی‌یو رنگ می‌بازد‌. زمینه و علت این لقاح پرنده و انسان هم از بین می‌رود و تسو به دنیای پرندگان باز می‌گردد. اولین كسانی هم كه به وجود او در آسمان پی می‌برند، كودكان هستند. آنها حقیقت درنا بودن تسو را هم تلویحاً بر زبان می‌آورند:

«درنا، یه درنا، اوناهاش، یه درنا داره پرواز می‌كنه،‌یه درنا! آره، اون یه درناست.» (ص۴۹)حضور كودكان و آواز خواندن آنها در آغاز و پایان نمایشنامه، «نشانه‌»ای نمایشی برای جاودانگی معصومیت تسو است. (ص۱۳، ۴۹ و ۵۰)علتهای فراوانی سبب شكل‌گیری این اثر شده كه در ساختار جملات دیالوگها خود را نشان می‌دهند. دیالوگهای یوهی‌یو در رابطه با تسو اغلب امری یا حاكی از یك یقین‌ تردیدناپذیر است:

وقتی می گم بیا، باید بیایی، بیا دیگه تسو! (ص ۱۶)، تسو حتماً باز هم می‌بافه. (ص ۲۸)، بس كن تسو، دیگه نمی‌تونم تحمل كنم. دیگه نه تو رو می‌تونم تحمل كنم و نه حرفات رو، تسو، تو زن بدی هستی. (ص ۳۵)، گفتم باید برام یه دستمال ببافی وگرنه ... وگرنه تركت می‌كنم (همان ص)، اگر دستمال رو نبافی ... تركت می‌كنم. (ص ۳۶).

در عوض، لحن تسو آكنده از تعامل، عشق و فرمانبرداری است و اكثر دیالوگهایش با كلمات و عبارات محبت‌آمیز و عاشقانه آغاز می‌گردد (ص ۱۵، ۲۶، ۳۰، ۳۴ و ...)، اما به دلیل تقابل و تعارض یوهی‌یو در اواخر نمایشنامه، این لحن تسو فروكش می‌كند و كم‌كم زمینه‌ای برای پرواز یا به عبارتی «بازگشت عروج‌گونه» او فراهم می‌گردد.

تسو نماد طبیعت و در نتیجه، حامل پاكیها و زیباییهایی است كه در سپاسگزاری، صداقت، عشق، ایثار و زیبایی جلوه‌گر شده است و این همان ارزشهایی است كه در انسان امروز و در بطن دنیای مدرن رو به كاستی نهاده است. انتخاب پرنده‌ای مثل درنا كه هم زیبا و هم دارای گردن و پاها و منقار بلند است، قابلیت بدنی او را برای عمل «بافتن» توجیه می‌كند. ضمناً این پرنده نسبت به پرندگان دیگر دست نیافتنی‌تر و در رابطه با انسان، پرنده‌ای «دورزیست و یگانه» است و آمدنش به دنیای انسانها، زمینه‌ افسانه‌ای حادثه را تشدید می‌كند.

ویژگیهای داستانی نمایشنامه درنای شب به حد‌ّی برجسته است كه در قالب نمایشنامه و حتی در فرم اجرای صحنه‌ای هم باز شاخصه‌های روایی و داستانی آن چشم‌گیرتر به نظر می‌رسد؛ یعنی بیش از آنكه دیدنی و اجرایی باشد، خواندنی و ذهنی است. از این رو، اجرای آن وظایف، تلاشها، ترفندها و تمهیدات خاصی را طلب می‌كند و چه بسا كه اجرای آن به شكل تركیبی از دو نوع تئاتر عروسكی و تئاتر معمولی و الزاماً برای بعضی صحنه‌ها با استفاده از بك پروجكشن (Back Projection) مناسب‌تر باشد.

در كل باید یادآور شد كه این اثر برای اپرا و تئاتر عروسكی قابلیتهای اجرایی و نمایشی بیشتری دارد، به دلیل آنكه می‌توان به كمك امكانات خاص اپرا یا تئاتر عروسكی، وجوه ذهنی و معنادار چنین افسانه‌ای را به گونه‌ای نمادین و تمثیلی، بصری و عینی كرد. جنبه‌های تمثیلی و نمادین نمایشنامه درنای شب اثر یونجی كینوشیتا در دو ویژگی خلاصه و نهایی شده است كه به كارگردان تئاتر یا اپرا فرصت می‌دهد خلاقیتهای ذهنی خود را به كار بگیرد و اثری را كه كمتر نمایشی است، دراماتیزه كند.

در رابطه با ویژگیهای فوق، اول باید به دو شخصیت حریص و حسود این افسانه به نامهای «سودو» و «اونسو» اشاره كرد. كارگردان تئاتر یا اپرا، می‌تواند با گریم‌ چهره‌ها یا استفاده از ماسكهای معین و نیز پوشاندن لباس با رنگ و مدل خاص و حتی قرار دادن آنها در نورهای تیره یا آتشگون خصوصیات غیر انسانی ایشان را برجسته‌تر كند. دوم، شخصیت محوری نمایشنامه، یعنی تسو است كه صفت «پرنده بودن» او، فرصتها و گستره‌های خیال‌انگیز و شاعرانه‌ای را در اختیار كارگردان می‌گذارد تا بتواند برای نشان دادن دو مقوله «عشق و ایثار» و زندگی دوگانه این موجود فداكار، همه تواناییهای بصری و دراماتیك خود را در عرصه نمایش به كار بگیرد.

لازم به یادآوری است كه این اثر اگر برای اپرا تنظیم شود، به مراتب از ظرفیتهای نمایشی بیشتر و زیباتری برخوردار است؛ زیرا استفاده بیشتر از موسیقی و اتكای زیاد بر تصویر، جذابیت داستانی اثر را بیشتر آشكار می‌كند: پرنده‌ای، پرنده بودنش را فدای انسان دیگری می‌كند كه به او محبت كرده است و حتی برای فداكاری و مهرورزی بیشتر به او، به صورت انسان در می‌آید تا در این هم‌نوع ‌شدن، دیگری را به سعادتی جاودانه برساند. اما با ناسپاسی و زیاده‌طلبی انسانها روبه‌رو می‌شود و در نتیجه به همان دنیای پرندگان، یعنی به طبیعت بر می‌گردد. افسانه‌ها عمدتاً رویكردی قیاسی به موضوع و موتیفهای خود دارند و همین تخیلی بودن آنها را امكان‌پذیرتر كرده است.

در افسانه‌ها پی‌رنگ، یعنی روابط علت و معلولی، بر اساس قراردادهای خودانگیختهٔ ذهنی شكل می‌گیرد و استفاده از هر عامل یا حادثه خیالی كه بتواند به شكل‌گیری پیام اخلاقی، انسانی یا مذهبی و انتقال آن منجر گردد، رواست. در نمایشنامه درنای شب و اصولاً هر نمایشنامه‌ای كه بر افسانه یا قصه و اسطوره استوار است، شخصیت‌پردازی عمدتاً روی یك پرسوناژ محوری انجام می‌شود. در این نمایشنامه، فقط پرسوناژ تسو كاملاً شخصیت‌پردازی شده است، زیرا هر حادثه، دیالوگ و حتی حضور سایر پرسوناژها معطوف به اوست. حتی حضور كودكان سبب جمع شدن و یك‌سویه شدن «معصومیت» در وجود او می‌شود و خواننده یا تماشاگر می‌پذیرد كه او به بی‌گناهی كودكان است و سی‍ّاله عشق به «بازی» كه نشانگر دوری از گناه و آمیختن با لحظه‌های زندگی ‌است، در روح او هم جاری است (ص ۱۵ و ۱۶). بچه‌ها در اشعارشان او را به بازی می‌خوانند و این به مثابه آن است كه تسو روح و روان كودكانه‌ای دارد:

خاله، خاله! بیا برامون آواز بخون

خاله، خاله! بیا با هم بازی كنیم (ص ۱۳).

تسو صراحتاً می‌گوید كه بازی كردن با بچه‌ها آرزوی دل اوست (ص ۱۶، دیالوگ دوم تسو). این پرسوناژ محوری موجودی تركیبی از پرنده و انسان (زن) است كه از روحی كودكانه جان می‌گیرد و زیست دوگانه‌ای دارد. در آغاز، زن بودن و به عبارتی همسر بودن را به آزادی (پرنده بودن و پرواز) ترجیح می‌دهد و عشق را جای‌گزین آزادی می‌كند. او از جانش مایه می‌گذارد و در عوض فقط از یوهی‌یو می‌خواهد كه هنگام بافتن پرها به اتاق او سرك نكشد. او از تحقیر شدن می‌ترسد، نمی‌خواهد كسی شاهد رنج كشیدن و عذاب جسمی و روحی او باشد:

تسو: به من قول بده وقتی مشغول بافتن هستم به هیچ وجه به اتاقم سرك نكشی. قول بده كه نگاهم نكنی. یوهی‌یو: قول می‌دم، تسو، قول می‌دم. (ص۴۱) اما یوهی‌یو حتی در قبال گرفتن دستمالها حاضر نمی‌شود به این تقاضای ساده و معمولی زنش (تسو) عمل كند. او بعداً زیر قولش می‌زند و پای‌بند نبودن عاطفی و درونی‌اش به تسو آشكار می‌گردد. (ص ۴۴)

تسو از تعامل و انعطاف برخوردار است و زندگی دشوار و دوگانه‌ای را كه نیاز به دو شرایط متفاوت دارد، برمی‌گزیند تا بتواند به منجی خویش خدمت كند. این موجود دوزیست، هم انسان است هم پرنده (درنا). گاهی دور از چشم یوهی‌یو به شكل درنا در می‌آید و بعد از تجربه زیست اول برای زیست دوم تغییر شكل می‌دهد: بعد از اینكه درنا مدتی در آب شنا می‌كنه از دریاچه بیرون می‌آد و دوباره تبدیل می‌شه به همون زن غریب،‌ بعدش كنار ساحل راه می‌افته و میره. (ص ۲۰).

چیستیِ تسو برای دیگران یك راز و هم‌زمان نیز زمینه و عامل افسانه‌ای بودنش محسوب می‌شود؛ چون او این توانایی را دارد كه قادر به متحول كردن خود باشد و هم‌زمان نیز بازگشت كند، بر زمان فائق آید و اصولاً موجودی فرازمانی و در محدوده همین قابلیتهای افسانه‌ای‌اش نتیجتاً مخلوقی «خالق» هم هست كه گرچه زخمهایش به دست دیگران (یوهی‌یو) درمان می‌شود، اما گزینه نوع ماهیت وجودی‌اش در اختیار خودش است. چرا؟ در جواب می‌توان گفت كه این قدرت ثانوی او متبوعی از تابع «عاشق خوبیها بودن» است؛ زیرا زمینه همه تولدها به عشق و تمایلات مهرورزانه درونی مربوط می‌شود. تسو بعد از برخورداری از محبت و كمك یوهی‌یو، به دلیل مهربانی و مهرطلبی‌اش تولد مجدد و دیگرگونه‌ای در درونش اتفاق می‌افتد تا بتواند خیراندیشی و كمك یوهی‌یو را جبران كند. این تولد نوعی «دوگانه زیستی» است كه عشق را پاداش مناسبی برای نیكی و نیك‌اندیشیها می‌كند.

حسن پارسایی

پی‌نوشت:

درنای شب، یونجی كینوشیتا، ترجمه ناصر حسینی‌مهر، انتشارات قطره، ۱۳۸۴


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.