دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
دوزخ, زیبایی زشت
دوزخ، نام مجموعهای از عکسهای «جیمز نچوی» عکاس خبری آمریکایی است. اگرچه همنامی این مجموعه با دوزخ «دانته» در ابتدا تصویری جهنمی را برای بیننده (که هنوز خواننده است) تداعی میکند، اما خواننده بعد از دیدن عکسها درمییابد که این دو اثر حتی به لحاظ مفهومی به فاصله دنیایی از هم قرار دارند؛ تصاویر تکاندهنده و دهشتبار از فجایع عظیم انسانی دهههای پایانی قرن بیستم. به واقع نچوی کوشیده تا آنچه که انسان مدرن پایان قرن بیستم به راحتی بر آن چشم میبندد را عیان کرده و در مقابل دیدگان به عمد بسته او قرار دهد. اما همین تصاویر سیاه، زشت و نکبتبار انسانی گاه آنچنان هنرمندانه در قاب دوربین ثبت شدهاند که حتی به لحاظ زیباییشناختی اثری به معنای درست کلمه زیبا خلق شده است. در بسیاری از عکسهای او درک کمپوزیسیون، نحوه قرارگرفتن عکاس و انتخاب بهترین نقطه برای دوربین تصاویری خلق کرده که شاید یک عکاس خوب تنها برای ثبت تصاویر زیبا و جذاب با وسواس هنری آنها را انتخاب میکند. آیا نچوی برای خلق این آثار به اندازه یک عکاس خوب فرصت داشته است؟ یا اینکه ثبت چنین تصاویر هولناکی از فجایع انسانی ایجادشده به دست بشر اصولا برای عکاس فرصتی باقی میگذارد تا به کار خود به دیده خلق هنری بنگرد؟
به راستی دیدن کودک یا سالمندی که تعمدا در فجیعترین حالت انسانی نگهداری میشود یا بدنهایی که در اثر گرسنگی تحمیلی و اسهال به رقتآورترین شکل ممکن درآمدهاند یا انسانهای تکهتکهشده توسط انسانهای دیگر همطراز خود قربانیان تا چه حد میتواند به عنوان اجزا و عناصر تشکیلدهنده یک اثر فیگوراتیو در نظر گرفته شود؟ در جایی که تصویر روی مجلهای روسی، افتاده بر خاک، تصویری تجاری و اروتیک از پای یک زن است، به فاصله کمتر از یک متر از آن روی همان خاک باقی مانده پوسیده پای قطع شده یک زن چچنی درست در همان زاویه قرار دارد. این ترکیب تا چه حد میتواند اتفاقی تلقی شود؟
خود نچوی معتقد است: «تنها چیزی که مرا قانع میکند تا در زمان کار تحتتاثیر احساساتم قرار نگیرم، این اعتقاد است که دیدن این تصاویر حس همدردی مردم را برمیانگیزد و باعث میشود آنها نسبت به این وضعیت واکنش نشان دهند.» او خود این مجموعه را حاصل سفری شخصی در میان دستاوردهای تاریک دهه پایانی قرن بیستم میداند. به راستی که این عکسها با هر انگیزهای ثبت شده باشند، نشاندهنده حضور وجدانی بیدار در میان بیشمار چشم نظارهگر و بیتفاوت انسانی است.
بیجهت نیست که دیگران او را عکاس ضدجنگ تلقی میکنند؛ کسی را که در واقع عکاس جنگ محسوب میشده است. حضور او در بعضی از فجیعترین نسلکشیهای قرن بیستم منجر به خلق آثاری شده که بسیار تاثیرگذارند. کم نیستند کسانی که به لحاظ جغرافیایی و فرهنگی قادر به تصور این وقایع نیستند و حتی حاضر به دیدن این عکسها هم نمیشوند و دیدن بعضی از آنها حتی میتواند آثار مخرب و ماندگاری بر بسیاری از افراد نوع بشر داشته باشد؛ کسانی که در دنیایی بینهایت متفاوت از این قربانیان در پوششی نرم از تعاریف جامعه مدنی آغشته به ادکلن درگیر مفاهیمی همچون برابری حقوق زن و مرد هستند اما گاهی حتی لحظهای حاضر به نگاه کردن به این قربانیان نیستند.
اما در میان تمام پیامهایی که از مجموعه عکسهای او تداعی یا تلقی میشود، برای من مجموعه عکسهای نچوی هشداری است برای نوع انسان. انسانی که در غوغای پدیده خودآگاهی قرن بیستم غرق شده و به امید اصلاح و دگرگونی در جهت تغییرات به مثابه آنچه در راستای بهبود وضعیت نوع خود اندیشیده، تلاش کرده اما تلاش او نهایتا به ایجاد وحشیانهترین فجایع انسانی انجامیده که حتی اگر خودش مستقیما در آن نقش نداشته لااقل با پوشاندن چشم و گوش خود از دیدن و شنیدن آثار این فجایع بر امتداد آن دامن زده است؛ هشداری که به انسان آغاز قرن بیستویکم طعنه میزند. اگر چشم ببندد، اگر گوش ببندد چه بسا خود در میان چنین مهلکهای قرار خواهد گرفت.
البته بودهاند انسانهای دلیری که مانند او در بیداری یا لااقل هشدار به نسل انسان مدرن تلاش کردهاند. همچون کته کلویتس که مبهوت از دیدن عمق وحشت انسانی ناشی از فقر و تبعیض در بحبوحه تبدیل امپراتوری پروس به آلمان قدرتمند یک قرن پیش با خلق آثاری مشابه آنچه نچوی در زمان ما انجام داده، جاودانه میشود. انسان قربانی فرآیند شکلگیری قدرت، اصلاح نسل و ایجاد جامعهای الگو در میان دیگر ابنای بشر، همچون زیراندازی در زیر چکمههای براق صاحبان قدرت و ثروت له میشود و چشمانش شاید تنها نماد انسانی باقیمانده از او بسیار درشتتر، مبهوتتر و گویاتر از حد معمول نقش شده است. شاید کلویتس هم همان چشمها و صورتهایی را دیده که نچوی یک قرن بعد از او دیده و ثبت کرده است.
اگرچه تشابه بینظیر آثار او و نوع نگاهش به وحشت انسانی حاصل از پیشرفت خود او نوید وجود چنین انسانهای مستثنایی را در هر دوره از حیات بشری میدهد، اما وحشت تکرار فجایع عظیمی همچون نسلکشی و جنایات امپراتوریها در طول جنگهای جهانی همچنان پابرجاست؛ وحشتی که باز در زمان نچوی و البته این بار از جنگیدن انسانهای گرسنه و بدبخت با هم و چشمپوشی اعقاب همان امپراتوریها از آن به دلیل ترجیحات سیاسی و اقتصادی به فاصله یک قرن تکرار میشود.
بیم آن هست که سلسله فجایع انسانی در قرن اخیر کماکان ادامه داشته باشد و در آینده هم هنرمندانی دیگر باشند که همچون کلویتس و نچوی زیباشناسانه و هنرمندانه به خلق آثاری بپردازند که یا خود نمایش فجایع انسانی است یا کمپوزیسیونی بینقص از باقیماندهها و تکهتکههای انسانهایی است که با هر ابزاری، سیاست، ساطور، فنر اتومبیل، اسلحه یا حتی چنگ و دندان یکدیگر را دریدهاند.
مژگان عطاءالهی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست