شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

بمناسبت شصت سالگی دولت اشغالگر اسراییل


بمناسبت شصت سالگی دولت اشغالگر اسراییل

روز یک شنبه ۱۲ مه ۲۰۰۸, کنسولگری اسراییل در سوئد, به مناسبت شصت سالگی دولت اسراییل جشنی را در سالن «برنس» واقع در مرکز استکهلم برگزار کرده بود

روز یک شنبه ۱۲ مه ۲۰۰۸، کنسولگری اسراییل در سوئد، به مناسبت شصت سالگی دولت اسراییل جشنی را در سالن «برنس» واقع در مرکز استکهلم برگزار کرده بود. پارک مقابل این سالن با کشیدن نواری با نام پلیس به اطراف این پارک، منطقه ممنوعه شده بود. زیرا قرار بود در این پارک، در همبستگی با مردم تحت ستم فلسطین تجمع اعتراضی علیه دولت اسراییل برگزار شود. من به اتفاق یکی از نزدیکانم هنگامی به تجمع اعتراض کنندگان پیوستیم عمدتا جوانان بودند که پلیس ضدشورش، پلیس سوار بر اسب و پلیس شخصی (سپو) که در مینی بوس سیاه رنگی که روی آن با رنگ سفید پلیس نوشته شده بود آن ها را در محاصره خود گرفته بودند. در حالی که خانم ها و آقایان شیک پوش، با حمایت پلیس به محل جشن کنسولگری اسراییل راهنمایی می شدند. تحمع کنندگان با سر دادن شعارهایی هم چون «اسراییل را بایکوت کنید»، «با فلسطین همبستگی کنید»، «همبستگی با مردم فلسطین ادامه دارد» و... به دفاع از خقوق مردم فلسطین برخاستند.

منظره ای که پلیس به وجود آورده بود شبیه به حکومت نظامی بود. تمام آن منطقه پر از پلیس و ماشین های پلیس و پلیس های اسب سوار بود. کوچه های منتهی به سالن جشن اسراییلی ها، با میله های آهنی بسته شده بود و در پشت آن پلیس ها کشیک می دادند. و در مقابل هر کدام از ورودی ها شخصی با لباس شخصی ایستاده بود که مهمانان را از کنترل پلیس رد می کرد. در حالی که فردی با لباس شخصی که اسراییلی بود تلاش می کرد مانع عکس گرفتن بشود اما پلیس ها توجهی به این حرکت وی نمی کردند. با دین این صحنه آنچه که در ذهن بیننده تداعی می شد برخورد خصمانه نیروهای نظامی اسراییل به خبرنگارانی که قصد گرفتن عکس و یا فیلم از هجوم نظامیان اسراییلی به کودکان، زنان و مردم عادی و بی دفاع فلسطین دارند؛ چگونه خبرنگاران را زیر مشت و لگد و قنداق تفنگ می گیرند و دوربین هایشان را هم زیر پای خود تکه تکه می کنند. در هر صورت ما به دلیل کاری که داشتیم ساعاتی بعد محل تظاهرات را ترک کردیم.

روز دوشنبه از طریق رسانه ها مطلع شدیم که سرانجام پلیس با هجوم وحشیانه به تظاهرکنندگان، ۴۵ نفر را از آن ها را دستگیر کرده است. همه دستگیرشدگان در ساعات مختلفی از شب آزاد شده بودند. در این میان، دو جوان دانشجوی ایرانی الاصل نیز دستگیر شده بودند که ما با یکی از آن ها در تظاهرات گفتگوی کوتاهی داشتیم. جوان پرشور کمونیستی که برای پلیس سوئد چهره آشنایی است.

واقعا پلیس همه جا پلیس است و آموزش آن ها تقریبا در همه جای دنیا شبیه هم است مگر این که قوانین کشوری مانع زیاده روی آن ها می شود. ما در این تظاهرات و یا بسیاری از تظاهرات های قبلی، شاهد حمله پلیس های شخصی بوده ایم که چگونه با قیافه های خشن برای دستگیری و ضرب و شتم جوانان و تظاهرکنندگان به آن ها هجوم می بردند.

تئودور هرتصل بعد از پایان اولین «کنگره جهانی صهیونیسم» در سال ۱۸۸۹ در شهر بال سوئیس، چنین اظهار نظر کرد: «من حکومت یهود را پی ریزی کردم.»

شکی نیست که در آن زمان پذیرفتن چنین افقی سخت و دشوار بود اما به مرور زمان آشکار شد که «هرتصل»، در تحقق افق و چشم انداز خود با قدرت های بزرگ به ویژه دولت انگلستان که فلسطین را در استعمار خود داشت کنار آمده است. اواخر قرن نوزدهم گروه های «یهودی» توسعه طلبی های خود را با استفاده از اهرم های فشار متعددی آغاز کردند. زیربنای چنین سیاستی اسکان دادن تدریجی «یهودیان» در فلسطین با توافق دولت وقت انگلستان بود. هم زمان با این اقدام، سازمان های متعصب مذهبی و نژادپرست یهودی سازمان دهی شدند که در راه تشکیل دولت اسراییل حاضر باشند به هر اقدامی حتی قتل و غارت و ترور دست بزنند. یکی از این سازمان ها، سازمان «تجدیدنظر طلبان صهیونیست» (Zionist Rabotinsky) بود که آن را «ولادیمیر ژابوتینسکی» پایه گذاری کرد. این سازمان انشعابی از «صهیونیسم» اصلی ترین و اولیه ترین گروه های تروریستی «صهیونیست» در اسراییل محسوب می شد. ولادیمیر یوگنی ویچ ژابوتینسکی (Vladimir Jabotinsky) متولد ۱۸۸۰ در اوکراین، بنیان گذار سازمان تجدیدنظر طلبان صهیونیست بود. بعد از تاسیس این سازمان بود که گروه هایی هم چون «هاگانا»، «اشترن»، «ایرگون» و «بتار» اعلام موجودیت کردند.

تا امروز به ندرت می توان سازمان یا تشکیلاتی را در اسراییل یافت که در مورد بی رحمی و قتل و غارت، ترور و ویرانگری «نژادپرستی» در اسراییل معروف نباشد. آزار و اذیت فلسطینی ها و تخریب منازل و کوچ دادن اجباری آن ها، تنها یک نمونه از اقدامات جانیانه این گروه هاست.

سازمان های اطلاعاتی اسراییل که مسئولیت اقدامات تروریستی سازماندهی شده و دولتی را بر عهده دارند، تاریخچه و نحوه تشکیلاتشان به همان سازمان های زیرزمینی و گروه های تروریستی که در زمان تسلط انگلستان بر فلسطین وجود داشتند می رسد. این سازمان های اطلاعاتی در زمان تشکیل دولت اسراییل در ۱۴ می ۱۹۴۸، سازمان اطلاعات دولتی را نیز به وجود آوردند.

در سپتامبر سال ۱۹۵۱، بن گوریون «مؤسسه مرکزی اطلاعات و تکالیف ویژه» را تشکیل داد که بعدها به «موساد» (پلیس مخفی اسراییل) معروف شد. در اواسط دهه ۱۹۶۰ نیز یک سازمان اطلاعاتی دیگر برای جمع آوری اطلاعات فنی و علمی از منابع علنی و مخفی به وجود آمد. دفتر روابط علمی «Lekem» که مخفف «Leshkat Kesher Madao» بود توسط شیمون پرز در زمانی که وزیر دفاع بود تاسیس شد. این سازمان، افرادی را برای جمع آوری اطلاعات درباره تحولات علمی و فنی به خارج اعزام می کرد و فعالیت آن ها به خصوص روی سیستم های تسلیحات متمرکز بود. همین سازمان اقدام به تعیین وابسته های علمی در سفارتخانه های اسراییل می نماید.

شیمون پرز، که در حال حاضر رییس جمهور اسراییل است سابقه طولانی فعالیت در سازمان دهی رعب و وحشت و ترور و سازمان های اطلاعاتی و پست های حساس دارد. وی، در سال ۱۹۲۳ در لهستان متولد شد. در سال ۱۹۳۴ به فلسطین مهاجرت کرد و تا سال ۱۹۴۴ دارای سمت های حساسی هم چون پیوستن به سازمان هاگانا در سال ۱۹۴۷، تمرکز فعالیت هایش بر خرید اسلحه در سازمان مذکور و نماینده حزب ماپای در بیست و دومین کنفرانس صهیونیسم در سال ۱۹۴۶، ریاست نیروی دریایی اسراییل در جنگ سال ۱۹۴۸ و پس از آن، معاون مدیر کل وزارت دفاع، مدیر کل وزارت دفاع، نماینده مجلس از سوی حزب کار از سال ۱۹۵۹، عضویت در حزب ماپای، از جمله بنیان گذاران حزب رافی و معاون دبیر کل حزب مذکور از سال ۱۹۶۵، وزیر مشاور در دولت گلدامایر، وزیر جذب مهاجران در سال ۱۹۶۹، وزیر راه و ترابری، وزیر اطلاعات در مارس و ژوئن ۱۹۷۴، وزیر دفاع، رییس حزب کارگر، نخست وزیر، وزیر دفاع در نوامبر ۱۹۹۵، نخست وزیر در نوامبر ۱۹۹۵، دریافت جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۹۴... در واقع اکثریت مقامات بلندپایه دولت، ارتش، پلیس، موساد و... از میان همین گروه هایی که سابقه تروریستی و قتل و غارت و ترور در مناطق اشغالی فلسطین دارند انتخاب می شوند.

موساد، ترورهای مختلفی را بر علیه سازمان های فلسطینی و حامیان آن ها در سطح بین المللی انجام داده است. معروف ترین برنامه ترور که موساد انجام داد، در پاسخ به ربودن و کشتن ۱۰ ورزشکار اسراییلی در اوت ۱۹۷۲ و در جریان المپیک مونیخ بود. برنامه ترور ورزشکاران توسط جناح «سپتامبر سیاه» وابسته به ساف سازمان دهی شده بود و هدفش نه کشتن ورزشکاران، بلکه مبادله ورزشکاران ربوده شده با دویست زندانی فلسطینی در اسراییل بود. ورزشکاران اسراییلی، غیر از یک نفر از آن ها و مربی آن ها که در جریان عملیات کشته شدند، زنده نگاه داشته شدند. مقامات آلمانی قبول کردند که به ربایندگان یک هواپیما بدهند که به قاهره بروند. اما درگیری رخ داد که طی آن همه ورزشکاران کشته شدند. هم چنین تعدادی از اعضای «سپتامبر سیاه» در همان موج تیراندازی کوماندوهای آلمانی کشته شدند.

موساد، یک واحد ویژه به نام «خشم خدا» را برای عملیات خود ایجاد کرد که این واحد متشکل از چند گروه ترور و چند گروه پشتیبانی بود و اولین قربانی آن «وائل ابونریتر»، رییس پایگاه عملیاتی سپتامبر سیاه در رم بود که در قسمت خاصی از عملیات فرودگاه «لاد» که مربوط به رم می شد دست داشت. دکتر «مهمن همشری»، «حسین عبدالخیر» و «دکتر باسیل القبیسی» استاد عراقی در دانشگاه آمریکایی بیروت، نفرات دیگری بودند که در طی عملیات این واحد ترور شدند.

«عملیات بهار جوانی»، یکی دیگر از عملیات های موساد بود که در آوریل ۱۹۷۳ اجرا گردید و در طی آن، «محمد نقارابو» رییس سپتامبر سیاه، «کمال ناصر» از رهبران فتح و «کمال ادوان» معاون نقارابو را کشتند و چندین برنامه تروریستی دیگر که به ترور بسیاری از فعالین و رهبران سازمان های فلسطینی انجامید.

سرویس امنیت عمومی (شین بت یا شابک Shabak)، سرویس ضد اطلاعات و امنیت داخلی اسراییل است. این سازمان مسئول جمع آوری اطلاعات درباره سازمان های اطلاعاتی خارجی مربوط به دول دوست و دشمن و فعالیت های آن ها تامین امنیت مقامات و تاسیسات اسراییلی، تحقیق درباره خرابکاری علیه دشمنان داخلی و خارجی، از جمله خرابکاری و تروریسم در داخل و خارج اسراییل است. اهداف شین بت، چهار بخش را در برمی گیرد: اسراییلی، عربی، کمونیستی و خارجی است. افزون بر هدف عربی، برنامه های گروه های چپ را زیر نظر دارد. (منابع مورد استفاده بالا از کتاب های: «برنر، لنی، مشت آهنین، حسین ابوترابیان، اطلاعات، تهران، ۱۳۷۴؛ و تی. ریجلسیون، جفری، سازمان های جاسوسی جهان، بابک مساعدی، کیهان ۱۳۷۴، و اوبراین، لی، سازمان های یهودیان آمریکا، ع. ناصری، نشرنور ۱۳۷۵ گرفته شده است.)

بدین ترتیب، دستگاه های امنیتی اسراییل «موساد»، از مخوف ترین و پیچیده ترین سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی دنیا است.

در طول نزدیک به ۶۰ سال از تشکیل کشور اسرائیل، ۱۲ نفر ریاست دولت را در این کشور به عهده داشته اند. اما در میان آن ها پنج نخست وزیر در تاریخ این کشور، بیش از دیگران تاثیر گذار بوده اند.

دیوید بن گورین، در سال ۱۸۸۶ در شهر کوچکی در لهستان به دنیا آمد. او، به جنبش «صهیونیسم» نزدیک کرد و تحت تاثیر اهداف این ایدئولوژی در سال ۱۹۰۶، به فلسطین تحت حکومت امپراتوری عثمانی رفت.

در سال ۱۹۱۵، او به علت فعالیت های نژادپرستانه خود از فلسطین اخراج شد و در نیوریورک اقامت گزید؛ جائی که وقت خود را تماما صرف «صهیونیسم» کرد. افکار و ایدئولوژی او در یک چیز خلاصه می شد: فتح ارض موعود توسط یهودی ها.

در زمان خروج نیروهای بریتانیایی از فلسطین و متعاقب آن تقسیم فلسطین به دو کشور یهود و عرب از سوی شورای عمومی سازمان ملل، بن گورین ریاست موقت سازمان صهیونیست جهانی را برعهده داشت که از زمان تاسیس عمده ترین هدفش تشکیل کشوری مستقل برای یهودیان جهان بود.

سرانجام با پیروزی اسراییل بر اعراب در جریان جنگ داخلی ۱۴ مه ۱۹۴۸، بن گورین رسما موجودیت کشور اسراییل را اعلام کرد و در پی آن در سال ۱۹۴۹ به عنوان اولین نخستین وزیر این کشور تازه تاسیس، قدرت را در دست گرفت.

او در سال ۱۹۵۳ از مقامش کناره گرفت، ولی دو سال بعد دوباره ریاست دولت را بر عهده گرفت و این پست را تا سال ۱۹۶۳ در اختیار داشت. او در سال ۱۹۷۰ در سن ۸۴ سالگی خود را بازنشسته کرد.

متحد کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش، عملیات فرش پرنده (انتقال یهودیان یمنی به اسرائیل) و حمله به مصر و جنگ صحرای سینا در پی ملی شدن کانال سوئز از سوی جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر، از جمله رخدادهای مهمی است که در طول زمامداری او در اسرائیل رخ داد.

در اوایل تاسیس اسرائیل، هم چنین «کنست» (پارلمان اسراییل) که اکثریت آن در اختیار حزب «ماپای» به رهبری بن گورین بود، تصویب کرد که یهودیان از سراسر جهان می تواند به این کشور مهاجرت و تابعیت این کشور در آیند. تصمیمی که نتیجه آن افزایش جمعیت این کشور تازه تاسیس بود که خیلی زود دشمن شماره یک کشورهای عرب خاورمیانه شد.

حزب ماپای، بعدها با تغییراتی جزئی با نام حزب کارگر وارد صحنه سیاسی اسراییل شد که همواره یکی از قوی ترین احزاب در اسراییل بوده است.

گلدا مابوویچ، معروف به «بانوی آهنین»، در سال ۱۸۹۸ در «کی یف» به دنیا آمد. وی، در سال ۱۹۰۶ همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرد. او، در سال ۱۹۲۱ ازدواج کرد و نامش را به مه یرسون (بعدها مایر) تغییر داد.

در سال ۱۹۲۴، مایر همراه همسرش به فلسطین مهاجرت کرد و به هیستادورت (فدراسیون عمومی کارگران در سرزمین اسرائیل) پیوست. مایر به سرعت رده های بالای این فدراسیون را طی می کند که از مهم ترین مجامع صهیونیستی محسوب می شد و نهایتا به ریاست شاخه سیاسی فدراسیون منصوب شد که در جهت ارتقای اهداف صهیونیستی از جمله کمک به مهاجرت یهودیان جهان به فلسطین طراحی شده بود.

در سال ۱۹۴۶، مایر به ریاست موقت شاخه سیاسی آژانس «یهود» رسید.‌ او، یکی از ۲۴ امضاء کننده «اعلامیه استقلال کشور اسراییل» در مه ۱۹۴۸ بود و بلافاصله پس از استقرار اسراییل به عنوان سفیر این کشور جدید در مسکو مشغول به کار شد.

او، در سال ۱۹۴۹، به اسراییل بازگشت و به عنوان نماینده حزب ماپای به کنست راه یافت. نخستین پست او در کابینه اسراییل وزارت کار و رفاه ملی بود که تا سال ۱۹۵۶ ادامه داشت؛ سال هایی که به عل موج فزاینده مهاجرت یهودیان به اسراییل، نرخ بیکاری در اوج بود.

در سال ۱۹۵۶، اوایل دور دوم نخست وزیری بن گورین؛ گلدا مایر جایگزین موشه شارت در وزارت خارجه شد و مسئولیت این وزارتخانه را تا ۱۹۶۶ برعهده داشت. در سال ۱۹۶۶ با تاسیس حزب «اتحاد» که از ترکیب سه شاخه حزب کارگر تشکیل شده بود، مدیرکل این حزب شد.

وی، در سال ۱۹۶۸، به دلیل ابتلا به سرطان بازنشستگی خود را از سیاست اعلام کرد. اما با مرگ ناگهانی لوی اشکول، نخست وزیر وقت، حزب اتحاد کارگر او را برای جایگزینی اشکول انتخاب کرد و او به عنوان اولین نخست وزیر زن اسراییل دولت را در دست گرفت. زمانی که به نخست وزیری رسید پس از جنگ شش روزه اعراب و اسراییل در سال ۱۹۶۷ بود و اسراییل با در اختیار گرفتن اراضی بیش تر به یکی از قدرت های برتر منطقه تبدیل شد بود.

جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ که به جنگ یوم کیپور (جنگ رمضان یا جنگ اکتبر) معروف شد، به گروگان گرفته شدن ورزشکاران اسراییلی در جریان المپیک ۱۹۷۲ مونیخ و حذف تعدادی از دشمنان سرسخت اسرائیل، از جمله مهم ترین رویدادهایی بود که در دوره او رخ داد.

اسحاق رابین، اولین نخست وزیر اسراییل بود که محل تولدش فلسطین تحت استثمار انگلستان بود. او در خانواده ای که از یهودیان مهاجر اوکراینی بودند، به دنیا آمد. بسیار جوان بود که به هاگانا پیوست؛ گروهی شبه نظامی زیر زمینی که در واقع منشا تاسیس ارتش اسرائیل بود. در این گروه و سپس در ارتش اسراییل به درجات عالی رسید و تنها ۳۲ سال داشت که به درجه سرلشگری دست یافت.

۴۰ ساله بود که با درجه سپهبدی فرماندهی ستاد ارتش اسرائیل را در دست گرفت و در این مقام بود که فرماندهی جنگ شش روزه اعراب و اسراییل را در کنار موشه دایان، وزیر دفاع وقت بر عهده داشت. رابین سرانجام پس از ۲۶ سال در سال ۱۹۶۸، لباس نظامی خود را از تن درآورد و به اصطلاح لباس شخصی سیاست مداران را به تن کرد.

سفارت اسراییل در واشنگتن، نخستین شغل غیر نظامی او در عرصه سیاسی اسراییل بود که تا سال ۱۹۷۳ ادامه داشت. او که از اعضای رده بالای حزب اتحاد بود با بازگشت به اسراییل به کنست راه یافت و وزارت کار دولت گلدا مایر را در اختیار گرفت. یک سال بعد زمانی که مایر از نخست وزیری کناره گرفت، رابین به عنوان رهبر حزب برگزیده شد و به عنوان نخست وزیر، قدرت را در دست گرفت.

گروگانگیری مسافران اسراییلی هواپیمای ارفرانس در فرودگاه انته به اوگاندا، نخستین چالش جدی این نخست وزیر بود. به دستور او نیروهای اسراییلی برای آزادسازی گروگان ها، به داخل خاک اوگاندای تحت حکومت دیکتاتوری ایدی امین رفتند و در طی عملیاتی تروریستی که به عملیات «انته» مشهور شد، بیش از صد گروگان را آزاد کردند.

در اوایل دهه ۱۹۷۰، قدرت رابین رو به افول گذاشت و نهایتا اتهام فساد مالی و کشف مبلغ هنگفتی که در حساب خارجی همسرش قرار داشت او را مجبور به استعفا کرد. مناخیم بگین، رهبر حزب مخالف لیکود (برای نخستین بار) دولت بعدی را تشکیل داد.

هر چند او از نخست وزیری کنار گرفت، اما هم چنان به عنوان عضو کنست در صحنه حضور داشت و در فاصله سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۴ وزیر دفاع دولت ائتلافی بود. حزب میانه روی کارگر در سال ۱۹۹۲، شکل تازه ای به خود داد و اسحاق رابین رهبری حزب را در دست گرفت. چند ماه بعد، پیروزی حزب کارگر در انتخابات عمومی اسراییل بار دیگر او را به عنوان نخست وزیر مامور تشکیل کابینه کرد.

مهم ترین رویداد سیاسی اسراییل در دور دوم نخست وزیری رابین عقد پیمان اسلو بود که به موجب آن حق تشکیل دولت خودگردان فلسیطینیان به رسمیت شناخته شد. در سال ۱۹۹۴، رابین و یاسر عرفات، رهبر فلسطینیان که نقش های اصلی پیمان اسلو را بازی کردند جایزه صلح نوبل دریافت کردند.

در دوره او بود که به دنبال پیمان صلح با اردن، اسراییل روابطش را با کشور عرب دیگری به جز مصر عادی می کرد. رابین، در دور دوم نخست وزیری اش با مخالف گسترده افراط گرایان اسراییلی روبرو بود و سرانجام در ۴ نوامبر ۱۹۹۵ او به دست ایگال امیر، جوانی ۲۵ ساله در تل آویو ترور شد. وی تنها نخست وزیر اسرائیلی است که به قتل رسیده است.

شیمون پرز، در سال ۱۹۲۲ در شهر کوچکی در لهستان (اکنون در بلاروس) به دنیا آمد. در یازده سالگی همراه خانواده اش به اسراییل مهاجرت و در تل آویو اقامت گزیدند. او، فعالیت سیاسی خود را را با هدف کمک به تاسیس کشور اسراییل با پیوستن به شاخه جوانان «جنبش کارگری صهیونیسم» آغاز کرد که به زودی به ریاست آن برگزیده شد و در اواخر دهه ۱۹۴۰، به گروه زیر زمینی مسلح هاگانا پیوست. پس از تاسیس اسراییل وارد وزارت دفاع شد. او تا سال ۱۹۵۹، یکی از مدیران ارشد این وزارتخانه بود.

در سال ۱۹۵۹، به کنست راه یافت که هم چنان یکی از اعضای فعال آن است. از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۵ معاونت وزارت دفاع را بر عهده داشت. پس از آن عهده دار مسئولیت های مختلفی در دولت های لوی اشکول و گلدا مایر از جمله وزارت ترابری و ارتباطات و وزارت اطلاعات بود.

پس از استعفای گلدا مایر در سال ۱۹۷۴، شیمون پرز و اسحاق رابین برای جایگزینی او مطرح شدند که در رقابتی نزدیک رابین برنده شد. با تشکیل کابینه از سوی اسحاق رابین، وزارت دفاع به شیمون پرز سپرده شد؛ مقامی که زمینه های مساعدی را برای روسای بعدی دولت اسراییل - مناخیم بگین، اسحاق شامیر، و آریل شارون - برای رسیدن به نخست وزیری به بار آورد.

در سال ۱۹۹۶، برای نخستین بار در تاریخ اسراییل، نخست وزیر به طور مستقیم از سوی مردم انتخاب شد و پرز در رقابت نزدیکی انتخابات را به لیکود و بنیامین نتانیاهو باخت.

با شکست حزب کارگر در انتخابات، پرز مدتی رهبری را در اختیار داشت تا این که در سال ۱۹۹۷ اهود باراک رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل به رهبری حزب برگزیده شد. او در دولت باراک پست نه چندان مهم وزارت همکاری منطقه ای را پذیرفت.

وی که در عرصه سیاست اسرائیل به «مرد بازنده» مشهور است خود را در سال ۲۰۰۰ کاندیدای ریاست جمهوری کرد که موشه کاتساو رقیب او از حزب لیکود به این مقام دست یافت. با شکست حزب کارگر به رهبری باراک در انتخابات مستقیم نخست وزیری اسرائیل، پرز بار دیگر به عنوان رهبر حزب انتخاب شد و در دولت ائتلافی آریل شارون، وزارت خارجه را عهده دار شد.

چندی پس از شکست اش در مقابل امیر پرتص در انتخابات داخلی حزب کارگر، این حزب را ترک کرد و به حزب تازه تاسیس کادیما که آریل شارون بنیاد گذاشته بود پیوست. او در سال های آخر نخست وزیری آریل شارون معاونت او را برعهده گرفت که با به قدرت رسیدن اهود اولمرت در این مقام ابقا شد.

آریل شارون در سال ۱۹۲۸، در فلسطین تحت قیومیت بریتانیا به دنیا آمد. در ۱۴ سالگی به هاگانا پیوست. مانند بیش تر اعضای هاگانا با تاسیس اسرائیل وارد ارتش این کشور شد. در جریان جنگ شش روزه، آریل شارون با درجه سرتیپی فرماندهی یک لشکر را بر عهده داشت. او نهایتا در سال ۱۹۷۳ با درجه سرلشگری از ارتش بازنشسته شد

آریل شارون در سال ۱۹۷۳ میلادی برای اولین بار به کنست راه یافت، اما یک سال بعد استعفا داد تا به سمت مشاور امنیتی اسحاق رابین، نخست وزیر وقت اسرائیل، در بیاید. در سال ۱۹۷۷ وی برای بار دوم به پارلمان اسرائیل راه یافت و وزارت کشاورزی دولت مناخیم بگین را برعهده گرفت.

در سال ۱۹۸۱ بگین، او را به وزرات دفاع منتقل کرد. طرح حمله به لبنان در سال ۱۹۸۲ به او منسوب می شود. او بدون اطلاع دقیق بگین، ارتش این کشور را به سوی بیروت، پایتخت لبنان، هدایت کرد. در جریان همین تهاجم بود که سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) و رهبر آن، یاسر عرفات، مجبور به ترک لبنان شدند

این حرکت نظامی شارون، فاجعه کشتار دسته جمعی صدها فلسطینی در صبرا و شتیلا، اردوکاه های های پناهندگان در بیروت را نیز در پی داشت.

یک سال پس از حمله به لبنان، در ۱۹۸۳، دادگاهی در اسراییل شارون را مسئول «غیر مستقیم» آن کشتارها دانست و وی، از سمت وزارت دفاع برکنار شد. با این حال وی دوباره در دولت اتحاد ملی به ریاست شیمون پرز و این بار در نقش وزیر صنعت و بازرگانی وارد سیاست شد. او این مقام را تا سال ۱۹۹۰ در اختیار داشت.

در فاصله سال های ۹۰ تا ۹۲ زمانی که وزیر مسکن بود، بزرگ ترین دوران ساخت شهرک های یهودی نشین در نوار غزه و کرانه باختری از زمان اشغال این مناطق در سال ۱۹۶۷، رقم خورد. این زمان مصادف بود با فروپاشی شوروی که جمعیت قابل توجهی از یهودیان این کشورها پس از مهاجرت به اسراییل در این شهرک ها اسکان داده شدند.

پس از به قدرت رسیدن ائتلاف راستگرایان در سال ۱۹۹۶، نخست وزیر جدید، بنیامین نتانیاهو، شارون را در کابینه خود جای دهد. در سال ۱۹۹۸، نتانیاهو، او را به مقام وزیر امور خارجه منصوب کرد و گفت که آریل شارون را بهترین گزینه برای این پست می داند.

با شکست نتانیاهو در انتخابات سال ۱۹۹۹، آریل شارون به ریاست حزب لیکود برگزیده شد. در سال ۲۰۰۵، عمری پسر شارون، پس از تحقیقاتی که درباره فساد مالی مبارزات انتخاباتی پدرش برای رسیدن به ریاست لیکود انجام شده بود، به دلیل شهادت دروغ و جعل اسناد، گناهکار شناخته شد. با این حال خود شارون هر گونه دخالت در این ماجرا را رد کرد و مجرم شناخته نشد.

در روز ششم فوریه سال ۲۰۰۱ میلادی، آریل شارون با وعده دستیابی به «امنیت و صلح حقیقی» در انتخابات سراسری اسراییل پیروز شد، در حالی که تاکید داشت خود را به مذاکرات پیشین با فلسطینیان مقید نخواهد دانست.

شارون در سال ۲۰۰۵، حزب لیکود را ترک کرد و حزب کادیما (پیشرو) را بنیاد گذاشت که سیاست مداران کهنه کاری چون شیمون پرز، شائول موفاز و اهود اولمرت از حزب های مختلف نیز به آن پیوستند.

در نخستین روزهای سال ۲۰۰۶ آریل شارون پس از سکته مغزی به کما رفت و تا به امروز پزشکان امکان بازگشت وی به عرصه سیاست را منتفی می دانند.

شارون، در دهه پنجاه، چندین عملیات نظامی را رهبری کرد. در یک نمونه از این ها به سال ۱۹۵۳، برمی گردد که در اثر آن، پنجاه خانه در روستای «قبیه» به آتش کشیده شدند و هم چنین به کشته شدن ۶۹ نفر از ساکنین آن منجر گردید.

در یکی دیگر از این عملیات در ۱۹۵۵، ۳۸ نظامی مصری در نوار غزه کشته شدند. شارون، مدتی بعد به درجه سرتیپی رسید و در «جنگ شش روزه» با نیروی ائتلافی اعراب، فرماندهی یک لشکر را بر عهده داشت. در همین جنگ بود که اسراییل کرانه باختری رود اردن، نوار غزه، و شرق بیت المقدس را اشغال کرد. وی، تدابیر بسیار سخت گیرانه ای در این سرزمین های اشغالی به کار بست.

کارنامه سران دولت اسراییل، مملو از ترور و جنگ و کشتار است. پست ریاست جمهوری در اسراییل مقامی تشریفاتی است و قدرت اجرایی در اختیار کابینه به ریاست نخست وزیر است. موشه کاتساو، رئیس جمهور ایرانی تبار اسراییل در سال ۲۰۰۰ از سوی پارلمان (کنست) انتخاب شد. در ژانویه ۲۰۰۷، پس از آن که شماری از کارمندان زن دفتر ریاست جمهوری اسرائیل مدعی شدند که از سوی کاتساو مورد سوء رفتار جنسی و تجاوز قرار گرفته اند، او ضمن رد این ادعا به مرخصی نامحدودی رفت تا بتواند در این فرصت برای مقابله با ادعای تجاوز جنسی و سوء استفاده از قدرت آماده شود. هم اکنون جای وی را شیمون پرز گرفته است.

بهرام رحمانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.