جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

به صد دفتر نشاید گفت


به صد دفتر نشاید گفت

تجربه دینی چیست

بحث از تجربه دینی در سنت فلسفی مغرب زمین، در قیاس با بسیاری از مسائل فلسفی سابقه درازمدتی ندارد، اما در همین مدت نیز ادبیاتی غنی و ارزشمند حول آن شکل گرفته است. متفکرانی که بحث از تجربه دینی را در پروژه فکری خویش پی گرفتند، اولا و پیش از هر چیز به دنبال مبنایی جدید بودند تا عقاید دینی خود را بر آن استوار کنند.

این متفکران تحت تاثیر مباحثی که در قرن هجدهم مطرح شده بود عقل‌گرایی حداکثری را که جلوه بارز آن در الهیات طبیعی بود، قانع‌کننده نمی‌یافتند و یا در صدد پاسخگویی به کسانی بودند که دیگر تبیین عقلانی دین قانعشان نمی‌کرد. در واقع آنان به دنبال این بودند که راهی جدید در پیش گیرند و طرحی نو در مباحث الهیات دراندازند. به همین سبب بود که آنان از مجموعه این تجربیات که نمونه‌های آن در بسیاری از سنت‌ها و ادیان مختلف ثبت شده است بهره‌ گرفتند و برای اولین بار بحث فلسفی از تجربه دینی را که تا پیش از این سابقه نداشت بنیان نهادند. تجربه دینی در مدت کوتاهی به یکی از مسائل مهم و چالش‌برانگیز فلسفه دین و دین‌پژوهی تبدیل شد و متفکران و فیلسوفان مختلفی به بحث درباره آن پرداختند.

قدیس آگوستینوس در اعترافات خود می‌نویسد: ...« هنوز خود را در اسارت گناهان می‌دیدم.... تلخ‌ترین و گزنده‌ترین اندوه در دلم موج می‌زد و بی‌امان اشک می‌ریختم. در همین اثنا، از خانه مجاور نغمه کودکی به گوشم رسید.

صاحب آن نغمه، دختر بود یا پسر، نمی‌دانم، اما به تکرار چنین می‌سرود: برگیر و بخوان، برگیر و بخوان... از گریستن دست برداشتم، به پا خاستم و به خود گفتم این باید فرمانی الهی باشد که مرا امر می‌کند تا کتاب مقدس را بگشایم و نخستین عباراتی را که در برابر دیدگانم ظاهر می‌شود بخوانم...» قدیسه‌ ترسا آویلایی نیز روایت می‌کند:...« در جشن شکوهمند پطرس مقدس در حال نیایش بودم که مسیح را در کنار خود دیدم، یا بهتر بگویم به حضورش واقف شدم، زیرا با چشمان جسمانی و چشم جان چیزی ندیدم....» همچنین عطار در تذکره‌الاولیا داستان فضیل عیاض را روایت می‌کند که ابتدا راهزنی می‌کرد و پس از شنیدن تلاوت آیه‌‌ای از قرآن متحول می‌شود و رو به خرابه‌ای می‌نهد.

● زمینه‌های توجه به مساله تجربه دینی

هرچند تجربه‌هایی از این دست که می‌توان مانند آنها را در بسیاری از ادیان و مذاهب یافت، قدمتی بس طولانی دارند، اما بررسی آنها به عنوان یکی از موضوعات فلسفه دین پدیده‌ای نوظهور به حساب می‌آید. تا پیش از ظهور متفکرانی نظیر هیوم و بخصوص کانت، در مغرب زمین عقل مهم‌ترین مرجع شناخت و اثبات وجود خداوند به حساب می‌آمد و الهی‌دانان و متفکرانی که فعالیت آنها در حوزه الهیات طبیعی تعریف می‌شود، در پی براهین مختلف برای اثبات وجود خداوند یا شناخت او از طریق عقل بودند. این متفکران یگانه راه پی بردن به این اسرار را راه عقل می‌دانستند و می‌کوشیدند بنیان تمام عقاید خود را بر پایه عقل استوار کنند.

اما از قرن هجدهم با ایراداتی که افرادی نظیر کانت بر پیکره بسیاری از این استدلالات وارد کردند، این عقلگرایی حداکثری با چالشی اساسی روبه‌رو شد و متفکران و متالهان به فکر راه‌هایی جایگزین برای استدلالات عقلی افتادند. فردریش شلایر ماخر، الهی‌دان پروتستان آلمانی که از او به عنوان پدر الهیات جدید یاد می‌شود، برای نخستین بار کوشید تا الهیات را از قید این عقل‌گرایی حداکثری و همچنین فروکاستن آن به اخلاق آزاد کند. در چنین بستری بود که او برای نخستین بار در آثار خود به بحث از تجربه دینی پرداخت و کوشید تا مبنایی تازه برای الهیات بیابد. بنابراین شلایر ماخر از این پس به جای این‌که بنیاد الهیات مسیحی را بر دلایل و استدلالات عقلی بنا کند، آن را «بر تجربه‌های دینی یگانه خود فرد» مبتنی ساخت. این بحث شلایرماخر مورد توجه بسیاری از متفکران پس از او قرار گرفت و کسانی نظیر رودولف اتو، ویلیام جیمز، ویلیام آلستون و دیگران به بحث از تجربه دینی و بسط آن در آثار خود همت گماشتند.

● تجربه دینی چیست؟

می‌توان تجربه دینی را به معنایی گسترده در نظر گرفت، یعنی آن را تجربه هر نوع امر خارق‌العاده و شگفت‌آوری دانست. اما گستردگی بیش از حد این تعریف، باعث می‌شود تا فیلسوفان دین این تعریف را نپذیرند و به دنبال تعریفی محدودتر و مشخص‌تر باشند. در مقابل تعبیر دیگری نیز از تجربه دینی وجود دارد که آن را بسیار محدود در نظر می‌گیرد، به‌گونه‌ای که تنها سنت دینی خاصی را در بر می‌گیرد، برای مثال می‌توان تجربه دینی را تجربه‌الله یا خدای پدر دانست که به ترتیب درون سنت‌های اسلامی و مسیحی قرار می‌گیرد. این نوع تعریفِ تجربه دینی علاوه بر این‌که تنها شامل یک سنت خاص می‌شود و دیگر ادیان را از بحث تجربه دینی خارج می‌کند، شامل بسیاری از تجربیات دینی داخل در همان حوزه نیز نمی‌شود. برای مثال تجربه قدیسه ترسا تجربه مسیح است نه خدای پدر و اگر تجربه دینی را تنها تجربه خدای پدر به حساب بیاوریم از حوزه تجربه دینی خارج خواهد شد.

تجربه دینی تجربه‌ای است که شخص تجربه‌گر معتقد است تبیین آن تجربه بر مبنای امور طبیعی نارساست و فقط بر مبنای آموزه‌های دینی قابل تبیین استبرخی دیگر تجربه دینی را تجربه امر متعالی دانسته‌اند. این بیان نقص تعریف قبل، یعنی انحصار به یک سنت خاص را ندارد و می‌توان تجربه‌های یهوه، خدای پدر و الله و دیگر امور متعالی را ذیل آن تعریف کرد اما باز هم بسیاری از تجربیات از حوزه شمول آن خارج است. به عنوان نمونه بسیاری از تجارب عرفانی را نمی‌توان ذیل تجربه امر متعالی طبقه‌بندی کرد و ناگزیر تجربه دینی به حساب نخواهند آمد. اما سومین تعریفی که می‌توان از تجربه دینی ارائه کرد و می‌توان آن را به عنوان ملاک دینی بودن یک تجربه پذیرفت، آن است که فاعل تجربه خود در توصیف آن از حدود و واژه‌های دینی استفاده کند. با این تعبیر شرط اصلی دینی بودن یک تجربه خاص آن است که فرد تجربه‌کننده خود آن را تجربه‌ای دینی به حساب بیاورد نظیر آنچه در تجربه قدیسه ترسا و آگوستینوس مشاهده کردیم با این معیار حتی اگر تجربه‌ای از نظر فرد دیگری تجربه دینی به حساب بیاید، اما فاعل تجربه خود در توصیف آن از واژگان دینی استفاده نکند، محققان دین‌پژوه آن را در زمره تجربیات دینی به حساب نمی‌آورند.

● ۳ نظریه اصلی در باب ماهیت تجربه دینی

عموما فیلسوفان دین ۳ نظریه مهم در باب ماهیت تجربه دینی برمی‌شمرند:

۱) نظریه اول که متعلق است به شلایرماخر، تجربه دینی را نوعی احساس به حساب می‌آورد. او تجربه دینی را «احساس اتکای مطلق و یکپارچه به مبدا یا قدرتی متمایز از جهان» تعریف می‌کند. از نظر شلایرماخر این احساس مستقل از مفاهیم، اعتقادات و اعمال دینی است و همچنین این اعتقادات و اعمال موخر از این تجربه هستند. این تجربه یا احساس، تجربه‌ای شهودی است و اعتبارش قائم به خود است. رودولف اتو نیز تحت تاثیر شلایرماخر از همین نظریه طرفداری می‌کند.

۲) دیدگاه دوم که متعلق است به ویلیام آلستون تجربه دینی را نوعی تجربه مبتنی بر ادراک حسی به حساب می‌آورد و معتقد است ساخت این تجربه همان ساخت تجربیات حسی است. او معتقد است در ادراک حسی سه عنصر شخص تجربه کننده، شیء خارجی که تجربه می‌شود و ظهور شیء برای مدرک وجود دارد و این سه‌عنصر عینا در تجربه دینی نیز وجود دارند: فاعل تجربه، خدا که تجربه می‌شود و ظهور خدا برای فاعل تجربه. این تعبیر بسیار مورد انتقاد قرار گرفته و بسیاری از فیلسوفان دین به هیچ وجه نمی‌پذیرند که تجربه دینی را از سنخ تجربه‌های حسی به شمار بیاوریم.

۳) پراودفوت نیز از کسانی است که معتقدند تجربه دینی از سنخ تجربیات حسی نیست، او تجربه دینی را ارائه نوعی تبیین مافوق طبیعی می‌داند. در حقیقت همان‌طور که پیش از این نیز ذکر شد، تجربه دینی تجربه‌ای است که «شخص تجربه‌گر معتقد است تبیین آن تجربه بر مبنای امور طبیعی نارسا و ناکافی است و آن تجربه را فقط بر مبنای آموزه‌های دینی می‌توان تبیین کرد.» در حقیقت در این دیدگاه «دینی بودن تجربه به این معناست که او اعتقاد دارد تبیین طبیعت‌گروانه از تجربه‌اش نادرست است و تنها تبیین صحیح از تجربه‌اش تبیینی است که بر حسب عقاید و باورهای دینی بیان شود.»

منابع:

- تجربه دینی و گوهر دین، علیرضا قائمی‌نیا

- عقل و اعتقاد دینی، مایکل پترسون و دیگران، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی

- تجربه دینی، توماس ریچارد مایلز، ترجمه جابر اکبری

- تجربه قدیسه ترسا آویلایی، مایکل پترسون و دیگران، ترجمه حسین مقتدایی پور: اطلاعات حکمت و معرفت، اردیبهشت ۸۶

- معانی هرگز اندر حرف ناید، ان‌شاالله رحمتی: اطلاعات حکمت و معرفت، اردیبهشت ۸۶

- تجربه دینی از دیدگاه رودولف اتو، قاسم فضلی: اطلاعات حکمت و معرفت، اردیبهشت ۸۶

- برهان تجربه دینی بر اثبات خداوند، زهرا غلامرضایی: اطلاعات حکمت و معرفت، اردیبهشت ۸۶.

مهدی رعنایی