پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
بررسی كامل مسئله محكم و متشابه
هو الذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هن ام الكتاب واخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابهمنه ابتغاء الفتنهٔ و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا اللهو الراسخون فی العلم یقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما یذكر الا اولوا الالباب ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتناو هب لنا من لدنك رحمهٔ انك انت الوهاب ربنا انك جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد
● ترجمه آیات
و او كسی است كه كتاب را بر تو نازل كرد، بعضی ازآیات آن، آیات محكم است كه اصلكتابند، و بعضی دیگر آیات متشابهند، اما آن كسانی كه در دلهایشان انحراف است تنهاآیات متشابه راپیروی میكنند تا به این وسیله فتنه به پا كنند و به همین منظور آن آیات را به دلخواه خود تاویلمیكنند، درحالی كه تاویل آن را نمیدانند مگر خدا و راسخین در علم، میگویند به همه قرآن ایمان داریم كه همهاشازناحیه پروردگار ما است و به جز خردمندان از آن آیات پند نمیگیرند.
پروردگارا، دلهای ما را بعد از آنكه هدایت كردی منحرفمساز و از ناحیه خود رحمتی به ما عطاكن كه تنها تو بخشندهای.
پروردگارا، تو در روزی كه شكی در آمدنش نیست مردمرا یكجا جمع خواهی كرد، آری خدا خلفوعده نمیكند..
● بیان آیات
هو الذی انزل علیك الكتابخدای تعالی در این آیه فرستادنكتاب بر خاتم الانبیا(ص)را انزالخوانده، نه تنزیل و با در نظر داشتن اینكه بارها گفتهایم: انزال به معنایفرو فرستادن یكپارچهاست، و تنزیل فرو فرستادن تدریجی، میگوییم: علت این تعبیر این بوده كه مقصود، بیانپارهایاز اوصاف و خواص مجموع كتاب نازل است نه اوصاف اجزای آن، و یكی از اوصافمجموع كتاب این است كهاین كتاب مشتمل است بر آیات محكم و آیات متشابه، كه برگشتقسمت دوم(متشابهات)به قسمت اول(محكمات)است،و به وسیله آنها، آیات متشابه شرح وتبیین میشود، پس كتاب از این نظر چیز واحدی تصور شده، نه چیزی كه دارایاجزایی متعدد وبسیار است، و در چنین مقامی مناسب آن است كه از فرو فرستادن آن باانزالتعبیر شود نهتنزیل.
منه آیات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات
● منظوراز محكم بودن بعضی آیات قرآن و متشابه بودن بعض دیگر
مادهحا - كاف - میممادهای است كه در همه مشتقاتش اینمعنا خوابیده كه مثلافلان چیز كه محكم است، بدین جهت محكم است كه فساد در آن رخنه نمیكند، و چیزیآنراپاره پاره نساخته و كار آن را مختل نمیسازد، و همچنین احكام، و تحكیم، و حكم - به معنایداوری - و نیز حكمت،- به معنای معرفت تام و علم جازم و نافع - و همچنین حكمت بضم حا به معنای افسار اسب - كه در همه این مشتقاتمعنایی از نفوذناپذیری و محكم بودن ساختمان، خوابیده، بعضی از دانشمندان گفتهاند كه: ماده موردبحث، دلالت دارد بر دو چیز: نفوذناپذیریو منعی كه توام با اصلاح باشد.
و در آیه مورد بحث، منظور از احكام محكمات، صراحت واتقان این آیات است، ومیخواهد بفرماید آیات محكم مانند آیات متشابه هیچ تشابهی در آنها نیست، و خواننده بدونتردیدو اشتباه به معنایش پی میبرد، نه اینكهالعیاذ بالله معنایش این باشد كه بعضی ازآیات قرآنمعنادار است، و بعضی دیگر سست و بیمعنا است چون خدای عزوجل در سوره هودآیه اول تمامی آیات قرآن را محكم و متقن خوانده،و فرموده: كتاب احكمت آیاته ثمفصلت من لدن حكیم خبیر.
چیزی كه هست از آنجائیكه دنبال جملهاحكمت آیاتهفرموده: ثمفصلت،میفهمیم كه مراد از احكام، حالی است از حالات تمامی آیات كتاب، میخواهدبفرمایدقرآن كریم قبل از نزول، امری واحد بوده، و هنوز دستخوش تجزی و تبعض نشده بود، درآن موقع آیاتش متعدد نبود(و وقتیقرار شد نازل شود یعنی در خور فهم بشر گردد دارای آیات واجزا شد مترجم)، پس كلمه احكام در آیه سورههود وصف تمامی كتاب است، و در آیهمورد بحث وصف بعضی از آیات نسبت به بعضی دیگر است چون معنای بعضی ازآیات قرآنروشن است، و تشابهی در آنها نیست و بعضی دیگر اینطور نیست.
به عبارت سادهتر، از آنجایی كه در آیه مورد بحث، آیات قرآنرا به دو قسمت محكم ومتشابه تقسیم كرده میفهمیم منظور از احكام در این آیه، غیر از احكام در آیهسوره هود است، وهمچنین منظور از تشابه در آیه مورد بحث غیر از آن تشابهی است كه در سوره زمر تمامی قرآنرا متصفبه آن دانسته، و فرموده: كتابا متشابها مثانی.
● معنای اینكه آیات محكمهام الكتابهستند
حال ببینیم معنایام الكتابچیست؟وچرا آیات محكم راام الكتابخوانده؟كلمهامبهحسب اصل لغت به معنای مرجعی است كه چیزی و یا چیزهایی بدانرجوع میكنند،و آیات محكم را نیز از همین جهتام الكتابخوانده كه مرجع آیاتمتشابه است، پس معلوم میشود بعضیاز آیات قرآن، یعنی متشابهات آن، به بعضی دیگر، یعنی آیات محكم، رجوع دارند، و از همینجاروشن میشود كه اضافه كلمهامبر كلمهالكتاب،اضافه لامیه، نظیر اضافهامبر كلمهالاطفال -مادر كودكاننیست، بلكه بهمعنایمن ازاست، نظیر اضافهدرنساء القوموقدماء الفقهاءو امثال آن است.
وبنا بر این قرآن كریم مشتمل بر آیاتی است كه مادر و مرجع آیات دیگراست، و اگركلمهامرا مفرد آورده، با اینكه آیات محكم متعدد استو جا داشت كلمه نامبرده را بهصیغه جمع یعنیامهاتبیاورد،و بفرماید: هن امهات الكتاب، برای این بود كهبفرماید: آیاتمحكم در بین خود هیچ اختلافی ندارند بطوری كه گوئی یكی هستند.
آیات متشابهه نیز،پس از آنكه با آیات محكمه تبیین شدند، محكمه میشوند نكته دیگر این كه: درآیه شریفه، متشابهات قرارگرفته، پس معلوم میشود، همان طور كه گفتیم آیات قرآن دو قسمند، آن دسته كه محكماستمتشابه نیست، و آنكه متشابه است محكم نیست و تشابه به معنای توافق چند چیز مختلفو اتحاد آنها در پارهایاز اوصاف و كیفیات است، و از سوی دیگر قرآن را چنین توصیف كرده كه كتابی متشابه و مثانی است، بطوری كه پوست بدن مردمخدا ترس، از شنیدن آن جمعمیشود، و فرموده: كتابا متشابها مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم...ومسلما منظور از این تشابه غیر از آن تشابه است، منظور از این آنست كه آیات این كتاب(چهمحكمش و چهمتشابهش)از این نظر كه یك اسلوب بینظیر دارند، و همه آنها در بیان حقایقو حكمتها و هدایت به سوی حق صریح و اسلوبیمتقن دارند، متشابه و نظیر هم هستند، ومنظور از تشابه در آیه مورد بحث، (بدلیل این كه، در مقابل محكم قرار گرفته،و نیز به قرینه اینكه، فرموده بیماردلان تنها آیات متشابه را گرفته، جار و جنجال بپا میكنند، و میخواهند آنهارابه دلخواه خود تاویل نمایندمترجم)این است كه آیات متشابه طوری است كه مقصود ازآن برای فهم شنوندهروشن نیست، و چنان نیست كه شنونده به مجرد شنیدن آن، مراد از آنرادرك كند، بلكه در این كه منظور، فلانمعنا استیا آن معنای دیگر تردید میكند، و تردیدشبر طرف نمیشود تا آن كه به آیات محكم رجوع نموده و به كمك آنهامعنای آیات متشابهرا مشخص كند، و در نتیجه همان آیات متشابه نیز محكم شود، پس آیات محكم بهخودی خودمحكم است، و آیات متشابه به وسیله آیات محكم، محكم میشود.
مثلا آیهشریفه: الرحمن علی العرش استویآیه متشابهاست، چون معلوم نیستمنظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست؟شنوندهدر اولین لحظه كه آنرا میشنود در معنایشتردید میكند،ولی وقتی مراجعه به آیه: لیس كمثله شی میكند میفهمد كه قرارگرفتن خدا مانند قرار گرفتنسایر موجودات نیست و منظور از كلمهاستوا برقرار شدنتسلط بر ملك و احاطه بر خلق است، نه رویتخت نشستن، و بر مكانی تكیه دادن، كه كارموجودات جسمانی است، و چنین چیزی از خدای سبحان محال است.
و باز نظیر آیهشریفه: الی ربها ناظرهٔ كه وقتی شنونده آنرا میشنود، بلافاصلهبه ذهنش خطور میكند كه خدا هم، مانند اجسام دیدنی است، و وقتی به آیه: لا تدركهالابصار و هویدرك الابصارمراجعه میكند آن وقت میفهمد كه منظور ازنظر كردنتماشا كردن با چشم مادی نیست.
و همچنین وقتی آیه نسخ شده را با آیه ناسخ مقایسه میكند آنوقتمیفهمد كه عمراولی در اصل كوتاه بوده، و حكمش محدود به حدی از زمان بوده و بعد از آن زمان،كه همانزمان نزول آیه ناسخ باشد، حكمش از اعتبار میافتد، و همچنین مثالهائی نظیر این سه مثل.
پس این بودآن معنایی كه از دو كلمهمحكمومتشابهبهذهن میرسد، و فهمساده، آنرا از مجموع آیه مورد بحث میفهمد، چون اگر فرض كنیم كه حتی تمامیآیات قرآنیمتشابه است، آیه مورد بحث، بطور قطع آیهایست محكم كه حتی سادهترین فهمها هم آنرامیفهمد.
و اگر فرض كنیم كه این آیه از آیات متشابه است آنوقت تمامیآیات قرآن متشابهمیشود، دیگر جا ندارد كه آیات را به دو قسم، محكم و متشابه تقسیم كند، و بفرماید: هنام الكتابو اخر متشابهاتو دیگر جمله: هن ام الكتابدردی را دوا نخواهد كرد، برای این كه فرض كردیم خودش هم متشابه است.
و نیز،دیگر آیه شریفه: كتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمونبشیرا ونذیرا معنای صحیحی نخواهد داشت.
، علیه آنهایی كه در آیات قرآن تدبر نمیكنند احتجاجیصحیح نمیبود.
و همچنین آیات دیگر كه قرآن راهدایت،نور، تبیان، بیان، مبین،ذكرو امثال آن توصیف كرده، معنای صحیحی نخواهد داشت.
علاوه بر اینكه هر كس آیات قرآن را از اول تا آخر مورد دقتقرار دهد، هیچ شكینمیكند در اینكه حتی یك آیه از آن، بدون مدلول و معنا(بطوری كه خواننده هیچ معناییاز آننفهمد)وجود ندارد، بلكه تمامی آیات آن، ناطق به مدلول خود هست، حال یا مانند آیاتمحكم ناطق به یك مدلولو معنا است، بطوری كه هیچ عارف به كلامی در آن شك نمیكندو یا مانند آیات متشابه كه بینچند معنا مشتبه است و با صراحت میدانیم كه یكی از آنمعانی مراد است.
چیزی كه هست این استكه خواننده در اینكه كدامیك از آن معانی مقصود است شك و تردید میكند، و میدانیم آن معنای واحدی كه مقصودخدای تعالی است، لابد بیگانهاز اصول مسلمه در قرآن، از قبیل: وجود صانعویگانگیاو، بعثت انبیاتشریعاحكام،معادو...نیست، بلكه موافق با آن اصول است، و آن اصول هم همان معنا را نتیجهمیدهد، و در فرض مساله، مرجعما همان اصول است، كه باید به وسیله آنها آن معنای حق رااز میان سایر معانی معین كنیم.
پس قرآن خودش مفسر خویشاست و بعضی از آیاتش اصل و مرجع برای بعضی دیگراست.
محكماتآیات متضمن اصول مسلمهقرآنی است ومتشابهاتآیات متضمن فروع است و آنگاه اگر اهل نظر بعد از توجه به این مطالب به آیه مورد بحثكه میفرماید: منهآیات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهاتبرخورد كند، دیگر هیچ شكینمیكند در اینكهمراد از كلمهمحكماتآیاتی است كه متضمن اصول مسلمهای از قرآناست و مراد از كلمهمتشابهاتآیاتیاست كه معانی آنها به وسیله آیات دسته قبل روشنمیگردد.
خواهی گفت: كسی در رجوع فروع به اصول، حرفی ندارد، البتههمه میدانیم وقتیاصول متفرقهای در قرآن هست، و در مقابل فروعی هم در قرآن متفرق است، این فروع بایدبه آناصول برگردد، لیكن این باعث نمیشود كه فروعمتشابه نامیدهشود، و شما باید توضیحدهید كه چرا قرآن آنها را متشابه خوانده است؟.
در پاسخ میگوئیم به یكی از دو جهت،چون معارفی كه قرآن كریم بر بشر عرضه كردهدو قسم است.
بعضی از آنها در باره ماورای طبیعت است كه خارج از حسمادی است، و فهم مردمعادی وقتی به آنها بر میخورد دچار و آیهو جاء ربك(۲) كه در برخورد با آنها بهخاطر انسی كه فهم او با مادیاتدارد، از كمین كردن خدا و آمدنش همان معنایی را دركمیكند كه از آمدن و كمین كردن یك جاندار میفهمد، ولیوقتی به آیاتی كه در باره اصولمعارف اسلام است، مراجعه میكند از این اشتباه در میآید.
و این جریان در تمامیمعارف و ابحاث غیر مادی و غایب از حس هست و اختصاصی به معارف قرآن ندارد.
معارف سایر كتب آسمانی، البته آن معارف عالیهای كهدستخوش تحریف نشده، وهمچنین مباحث الهی كه در فلسفه عنوان میشود همینطور است، و قرآن كریم به همینجریاناشاره نموده میفرماید: انزل من السماء ماء فسالت اودیهٔ بقدرها .
و نیز میفرماید: انا جعلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون، وانه فی ام الكتابلدینا لعلی حكیم .
ثابت نبودن و احیانامتغیر بودن احكام اجتماعی و فرعی، موجب تشابه میگردد قسم دوم، آیاتی است مربوط به قوانین اجتماعی و احكامفرعی، و چون مصالحاجتماعی كه احكام دینی بر اساس آن تشریع میشود وضع ثابتی ندارد، و احیانا متغیرمیشود، و از سوی دیگر قرآن هم به تدریج نازل شده قهرا آیات مربوط به قوانین اجتماعی و احكام فرعیدستخوشتشابه و ناسازگاری میشوند، وقتی به آیات محكم رجوع شد آن آیات، این آیات راتفسیر نموده، تشابه را از بین میبرد،آیات محكم تشابه آیات متشابه را، و آیات ناسخ تشابه آیاتمنسوخ را از بین میبرد.
فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ماتشابه منه ابتغاء الفتنهٔ و ابتغاءتاویلهكلمهزیغبهمعنای انحراف از استقامت(راست بودن)است، كه لازمهاشاضطراب قلب و پریشانیخاطر است.به قرینه اینكه در مقابلش رسوخ در علم قرار گرفته، كه درباره اثرش میفرماید: دارندگان آن اضطرابندارند و با اطمینان خاطر میگویند همه آیاتقرآن، چه محكم و چه متشابه آن، از طرف پروردگار ما است، و اما آنهائیكه زیغ و انحرافقلب دارند، مضطرب هستند، و دنبال آیات متشابه را میگیرند، تا از پیش خود آن را تاویلنموده فسادراه بیندازند و كسانی كه دچار چنین زیغ و انحرافی نیستند همواره از خدامیخواهند: كه خدایا قلب ما را بعد از هدایتمنحرف مساز.ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا .
علامه سید محمد حسین طباطبایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست