پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

بررسی كامل مسئله محكم و متشابه


بررسی كامل مسئله محكم و متشابه

و او كسی است كه كتاب را بر تو نازل كرد, بعضی ازآیات آن, آیات محكم است كه اصل كتابند, و بعضی دیگر آیات متشابهند, اما آن كسانی كه در دلهایشان انحراف است تنهاآیات متشابه راپیروی می كنند

هو الذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هن ام الكتاب واخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه‏منه ابتغاء الفتنهٔ و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله‏و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما یذكر الا اولوا الالباب ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتناو هب لنا من لدنك رحمهٔ انك انت الوهاب ربنا انك جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد

● ترجمه آیات

و او كسی است كه كتاب را بر تو نازل كرد، بعضی ازآیات آن، آیات محكم است كه اصل‏كتابند، و بعضی دیگر آیات متشابهند، اما آن كسانی كه در دلهایشان انحراف است تنهاآیات متشابه راپیروی می‏كنند تا به این وسیله فتنه به پا كنند و به همین منظور آن آیات را به دلخواه خود تاویل‏می‏كنند، درحالی كه تاویل آن را نمی‏دانند مگر خدا و راسخین در علم، می‏گویند به همه قرآن ایمان داریم كه همه‏اش‏ازناحیه پروردگار ما است و به جز خردمندان از آن آیات پند نمی‏گیرند.

پروردگارا، دلهای ما را بعد از آنكه هدایت كردی منحرف‏مساز و از ناحیه خود رحمتی به ما عطاكن كه تنها تو بخشنده‏ای.

پروردگارا، تو در روزی كه شكی در آمدنش نیست مردم‏را یكجا جمع خواهی كرد، آری خدا خلف‏وعده نمی‏كند..

● بیان آیات

هو الذی انزل علیك الكتابخدای تعالی در این آیه فرستادن‏كتاب بر خاتم الانبیا(ص)را انزال‏خوانده، نه تنزیل و با در نظر داشتن اینكه بارها گفته‏ایم: انزال به معنای‏فرو فرستادن یكپارچه‏است، و تنزیل فرو فرستادن تدریجی، می‏گوییم: علت این تعبیر این بوده كه مقصود، بیان‏پاره‏ای‏از اوصاف و خواص مجموع كتاب نازل است نه اوصاف اجزای آن، و یكی از اوصاف‏مجموع كتاب این است كه‏این كتاب مشتمل است بر آیات محكم و آیات متشابه، كه برگشت‏قسمت دوم(متشابهات)به قسمت اول(محكمات)است،و به وسیله آنها، آیات متشابه شرح وتبیین می‏شود، پس كتاب از این نظر چیز واحدی تصور شده، نه چیزی كه دارای‏اجزایی متعدد وبسیار است، و در چنین مقامی مناسب آن است كه از فرو فرستادن آن باانزالتعبیر شود نهتنزیل.

منه آیات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات

● منظوراز محكم بودن بعضی آیات قرآن و متشابه بودن بعض دیگر

مادهحا - كاف - میمماده‏ای است كه در همه مشتقاتش این‏معنا خوابیده كه مثلافلان چیز كه محكم است، بدین جهت محكم است كه فساد در آن رخنه نمی‏كند، و چیزی‏آنراپاره پاره نساخته و كار آن را مختل نمی‏سازد، و همچنین احكام، و تحكیم، و حكم - به معنای‏داوری - و نیز حكمت،- به معنای معرفت تام و علم جازم و نافع - و همچنین حكمت بضم حا به معنای افسار اسب - كه در همه این مشتقات‏معنایی از نفوذناپذیری و محكم بودن ساختمان، خوابیده، بعضی از دانشمندان گفته‏اند كه: ماده موردبحث، دلالت دارد بر دو چیز: نفوذناپذیری‏و منعی كه توام با اصلاح باشد.

و در آیه مورد بحث، منظور از احكام محكمات، صراحت واتقان این آیات است، ومی‏خواهد بفرماید آیات محكم مانند آیات متشابه هیچ تشابهی در آنها نیست، و خواننده بدون‏تردیدو اشتباه به معنایش پی می‏برد، نه اینكهالعیاذ بالله معنایش این باشد كه بعضی ازآیات قرآن‏معنادار است، و بعضی دیگر سست و بی‏معنا است چون خدای عزوجل در سوره هودآیه اول تمامی آیات قرآن را محكم و متقن خوانده،و فرموده: كتاب احكمت آیاته ثم‏فصلت من لدن حكیم خبیر.

چیزی كه هست از آنجائی‏كه دنبال جملهاحكمت آیاتهفرموده: ثم‏فصلت،می‏فهمیم كه مراد از احكام، حالی است از حالات تمامی آیات كتاب، می‏خواهدبفرمایدقرآن كریم قبل از نزول، امری واحد بوده، و هنوز دستخوش تجزی و تبعض نشده بود، درآن موقع آیاتش متعدد نبود(و وقتی‏قرار شد نازل شود یعنی در خور فهم بشر گردد دارای آیات واجزا شد مترجم)، پس كلمه احكام در آیه سوره‏هود وصف تمامی كتاب است، و در آیه‏مورد بحث وصف بعضی از آیات نسبت به بعضی دیگر است چون معنای بعضی ازآیات قرآن‏روشن است، و تشابهی در آنها نیست و بعضی دیگر اینطور نیست.

به عبارت ساده‏تر، از آنجایی كه در آیه مورد بحث، آیات قرآن‏را به دو قسمت محكم ومتشابه تقسیم كرده می‏فهمیم منظور از احكام در این آیه، غیر از احكام در آیه‏سوره هود است، وهمچنین منظور از تشابه در آیه مورد بحث غیر از آن تشابهی است كه در سوره زمر تمامی قرآن‏را متصف‏به آن دانسته، و فرموده: كتابا متشابها مثانی.

● معنای اینكه آیات محكمهام الكتابهستند

حال ببینیم معنایام الكتابچیست؟وچرا آیات محكم راام الكتابخوانده؟كلمهامبه‏حسب اصل لغت به معنای مرجعی است كه چیزی و یا چیزهایی بدان‏رجوع می‏كنند،و آیات محكم را نیز از همین جهتام الكتابخوانده كه مرجع آیات‏متشابه است، پس معلوم می‏شود بعضی‏از آیات قرآن، یعنی متشابهات آن، به بعضی دیگر، یعنی آیات محكم، رجوع دارند، و از همینجاروشن می‏شود كه اضافه كلمهامبر كلمهالكتاب،اضافه لامیه، نظیر اضافهامبر كلمهالاطفال -مادر كودكاننیست، بلكه به‏معنایمن ازاست، نظیر اضافه‏درنساء القوموقدماء الفقهاءو امثال آن است.

وبنا بر این قرآن كریم مشتمل بر آیاتی است كه مادر و مرجع آیات دیگراست، و اگركلمهامرا مفرد آورده، با اینكه آیات محكم متعدد است‏و جا داشت كلمه نامبرده را به‏صیغه جمع یعنیامهاتبیاورد،و بفرماید: هن امهات الكتاب، برای این بود كه‏بفرماید: آیات‏محكم در بین خود هیچ اختلافی ندارند بطوری كه گوئی یكی هستند.

آیات متشابهه نیز،پس از آنكه با آیات محكمه تبیین شدند، محكمه می‏شوند نكته دیگر این كه: درآیه شریفه، متشابهات قرارگرفته، پس معلوم می‏شود، همان طور كه گفتیم آیات قرآن دو قسمند، آن دسته كه محكم‏است‏متشابه نیست، و آنكه متشابه است محكم نیست و تشابه به معنای توافق چند چیز مختلف‏و اتحاد آنها در پاره‏ای‏از اوصاف و كیفیات است، و از سوی دیگر قرآن را چنین توصیف كرده كه كتابی متشابه و مثانی است، بطوری كه پوست بدن مردم‏خدا ترس، از شنیدن آن جمع‏می‏شود، و فرموده: كتابا متشابها مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم...ومسلما منظور از این تشابه غیر از آن تشابه است، منظور از این آنست كه آیات این كتاب(چه‏محكمش و چه‏متشابهش)از این نظر كه یك اسلوب بی‏نظیر دارند، و همه آنها در بیان حقایق‏و حكمت‏ها و هدایت به سوی حق صریح و اسلوبی‏متقن دارند، متشابه و نظیر هم هستند، ومنظور از تشابه در آیه مورد بحث، (بدلیل این كه، در مقابل محكم قرار گرفته،و نیز به قرینه این‏كه، فرموده بیماردلان تنها آیات متشابه را گرفته، جار و جنجال بپا می‏كنند، و می‏خواهند آنهارابه دلخواه خود تاویل نمایندمترجم)این است كه آیات متشابه طوری است كه مقصود ازآن برای فهم شنونده‏روشن نیست، و چنان نیست كه شنونده به مجرد شنیدن آن، مراد از آنرادرك كند، بلكه در این كه منظور، فلان‏معنا است‏یا آن معنای دیگر تردید می‏كند، و تردیدش‏بر طرف نمی‏شود تا آن كه به آیات محكم رجوع نموده و به كمك آنهامعنای آیات متشابه‏را مشخص كند، و در نتیجه همان آیات متشابه نیز محكم شود، پس آیات محكم به‏خودی خودمحكم است، و آیات متشابه به وسیله آیات محكم، محكم می‏شود.

مثلا آیه‏شریفه: الرحمن علی العرش استویآیه متشابه‏است، چون معلوم نیست‏منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست؟شنونده‏در اولین لحظه كه آنرا می‏شنود در معنایش‏تردید می‏كند،ولی وقتی مراجعه به آیه: لیس كمثله شی‏ می‏كند می‏فهمد كه قرارگرفتن خدا مانند قرار گرفتن‏سایر موجودات نیست و منظور از كلمهاستوا برقرار شدنتسلط بر ملك و احاطه بر خلق است، نه روی‏تخت نشستن، و بر مكانی تكیه دادن، كه كارموجودات جسمانی است، و چنین چیزی از خدای سبحان محال است.

و باز نظیر آیه‏شریفه: الی ربها ناظرهٔ كه وقتی شنونده آن‏را می‏شنود، بلافاصله‏به ذهنش خطور می‏كند كه خدا هم، مانند اجسام دیدنی است، و وقتی به آیه: لا تدركه‏الابصار و هویدرك الابصارمراجعه می‏كند آن وقت می‏فهمد كه منظور ازنظر كردنتماشا كردن با چشم مادی نیست.

و همچنین وقتی آیه نسخ شده را با آیه ناسخ مقایسه می‏كند آنوقت‏می‏فهمد كه عمراولی در اصل كوتاه بوده، و حكمش محدود به حدی از زمان بوده و بعد از آن زمان،كه همان‏زمان نزول آیه ناسخ باشد، حكمش از اعتبار می‏افتد، و همچنین مثالهائی نظیر این سه مثل.

پس این بودآن معنایی كه از دو كلمهمحكمومتشابهبه‏ذهن می‏رسد، و فهم‏ساده، آنرا از مجموع آیه مورد بحث می‏فهمد، چون اگر فرض كنیم كه حتی تمامی‏آیات قرآنی‏متشابه است، آیه مورد بحث، بطور قطع آیه‏ایست محكم كه حتی ساده‏ترین فهم‏ها هم آنرامی‏فهمد.

و اگر فرض كنیم كه این آیه از آیات متشابه است آنوقت تمامی‏آیات قرآن متشابه‏می‏شود، دیگر جا ندارد كه آیات را به دو قسم، محكم و متشابه تقسیم كند، و بفرماید: هن‏ام الكتاب‏و اخر متشابهاتو دیگر جمله: هن ام الكتابدردی را دوا نخواهد كرد، برای این كه فرض كردیم خودش هم متشابه است.

و نیز،دیگر آیه شریفه: كتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون‏بشیرا ونذیرا معنای صحیحی نخواهد داشت.

، علیه آنهایی كه در آیات قرآن تدبر نمی‏كنند احتجاجی‏صحیح نمی‏بود.

و همچنین آیات دیگر كه قرآن راهدایت،نور، تبیان، بیان، مبین،ذكرو امثال آن توصیف كرده، معنای صحیحی نخواهد داشت.

علاوه بر اینكه هر كس آیات قرآن را از اول تا آخر مورد دقت‏قرار دهد، هیچ شكی‏نمی‏كند در اینكه حتی یك آیه از آن، بدون مدلول و معنا(بطوری كه خواننده هیچ معنایی‏از آن‏نفهمد)وجود ندارد، بلكه تمامی آیات آن، ناطق به مدلول خود هست، حال یا مانند آیات‏محكم ناطق به یك مدلول‏و معنا است، بطوری كه هیچ عارف به كلامی در آن شك نمی‏كندو یا مانند آیات متشابه كه بین‏چند معنا مشتبه است و با صراحت می‏دانیم كه یكی از آن‏معانی مراد است.

چیزی كه هست این است‏كه خواننده در اینكه كدامیك از آن معانی مقصود است شك و تردید می‏كند، و می‏دانیم آن معنای واحدی كه مقصودخدای تعالی است، لابد بیگانه‏از اصول مسلمه در قرآن، از قبیل: وجود صانعویگانگی‏او، بعثت انبیاتشریع‏احكام،معادو...نیست، بلكه موافق با آن اصول است، و آن اصول هم همان معنا را نتیجه‏می‏دهد، و در فرض مساله، مرجع‏ما همان اصول است، كه باید به وسیله آنها آن معنای حق رااز میان سایر معانی معین كنیم.

پس قرآن خودش مفسر خویش‏است و بعضی از آیاتش اصل و مرجع برای بعضی دیگراست.

محكماتآیات متضمن اصول مسلمه‏قرآنی است ومتشابهاتآیات متضمن فروع است و آنگاه اگر اهل نظر بعد از توجه به این مطالب به آیه مورد بحث‏كه می‏فرماید: منه‏آیات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهاتبرخورد كند، دیگر هیچ شكی‏نمی‏كند در اینكه‏مراد از كلمهمحكماتآیاتی است كه متضمن اصول مسلمه‏ای از قرآن‏است و مراد از كلمهمتشابهاتآیاتی‏است كه معانی آنها به وسیله آیات دسته قبل روشن‏می‏گردد.

خواهی گفت: كسی در رجوع فروع به اصول، حرفی ندارد، البته‏همه می‏دانیم وقتی‏اصول متفرقه‏ای در قرآن هست، و در مقابل فروعی هم در قرآن متفرق است، این فروع بایدبه آن‏اصول برگردد، لیكن این باعث نمی‏شود كه فروعمتشابه نامیده‏شود، و شما باید توضیح‏دهید كه چرا قرآن آنها را متشابه خوانده است؟.

در پاسخ می‏گوئیم به یكی از دو جهت،چون معارفی كه قرآن كریم بر بشر عرضه كرده‏دو قسم است.

بعضی از آنها در باره ماورای طبیعت است كه خارج از حس‏مادی است، و فهم مردم‏عادی وقتی به آنها بر می‏خورد دچار و آیهو جاء ربك(۲) كه در برخورد با آنها به‏خاطر انسی كه فهم او با مادیات‏دارد، از كمین كردن خدا و آمدنش همان معنایی را درك‏می‏كند كه از آمدن و كمین كردن یك جاندار می‏فهمد، ولی‏وقتی به آیاتی كه در باره اصول‏معارف اسلام است، مراجعه می‏كند از این اشتباه در می‏آید.

و این جریان در تمامی‏معارف و ابحاث غیر مادی و غایب از حس هست و اختصاصی به معارف قرآن ندارد.

معارف سایر كتب آسمانی، البته آن معارف عالیه‏ای كه‏دستخوش تحریف نشده، وهمچنین مباحث الهی كه در فلسفه عنوان می‏شود همینطور است، و قرآن كریم به همین‏جریان‏اشاره نموده می‏فرماید: انزل من السماء ماء فسالت اودیهٔ بقدرها .

و نیز می‏فرماید: انا جعلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون، وانه فی ام الكتاب‏لدینا لعلی حكیم .

ثابت نبودن و احیانامتغیر بودن احكام اجتماعی و فرعی، موجب تشابه می‏گردد قسم دوم، آیاتی است مربوط به قوانین اجتماعی و احكام‏فرعی، و چون مصالح‏اجتماعی كه احكام دینی بر اساس آن تشریع می‏شود وضع ثابتی ندارد، و احیانا متغیرمی‏شود، و از سوی دیگر قرآن هم به تدریج نازل شده قهرا آیات مربوط به قوانین اجتماعی و احكام فرعی‏دستخوش‏تشابه و ناسازگاری می‏شوند، وقتی به آیات محكم رجوع شد آن آیات، این آیات راتفسیر نموده، تشابه را از بین می‏برد،آیات محكم تشابه آیات متشابه را، و آیات ناسخ تشابه آیات‏منسوخ را از بین می‏برد.

فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ماتشابه منه ابتغاء الفتنهٔ و ابتغاءتاویلهكلمهزیغبه‏معنای انحراف از استقامت(راست بودن)است، كه لازمه‏اش‏اضطراب قلب و پریشانی‏خاطر است.به قرینه اینكه در مقابلش رسوخ در علم قرار گرفته، كه درباره اثرش می‏فرماید: دارندگان آن اضطراب‏ندارند و با اطمینان خاطر می‏گویند همه آیات‏قرآن، چه محكم و چه متشابه آن، از طرف پروردگار ما است، و اما آنهائی‏كه زیغ و انحراف‏قلب دارند، مضطرب هستند، و دنبال آیات متشابه را می‏گیرند، تا از پیش خود آن را تاویل‏نموده فسادراه بیندازند و كسانی كه دچار چنین زیغ و انحرافی نیستند همواره از خدامی‏خواهند: كه خدایا قلب ما را بعد از هدایت‏منحرف مساز.ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا .

علامه سید محمد حسین طباطبایی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 19 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.