پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

عدالت اجتماعی پیش نیاز عدالت اقتصادی


عدالت اجتماعی پیش نیاز عدالت اقتصادی

امكانات اقتصادی كشور با توجه به مشكلاتی كه داریم آن قدر نیست كه این همه توقعاتی را كه وجود دارد, پاسخگویی كند لذا هم دولت نباید این همه وعده و وعید بدهد و صحبت از اموری كند كه عملیاتی نیست هم به مردم گفته شود كه هر حقی تكلیفی دارد

امكانات اقتصادی كشور با توجه به مشكلاتی كه داریم آن قدر نیست كه این همه توقعاتی را كه وجود دارد، پاسخگویی كند. لذا هم دولت نباید این همه وعده و وعید بدهد و صحبت از اموری كند كه عملیاتی نیست؛ هم به مردم گفته شود كه هر حقی تكلیفی دارد.

یكی از سوالات اساسی كه رودروی ما است، به مبانی فكری حاكم بركشور و تفاوت این مبانی فكری با چیزی كه ما دوست داریم در كشورحاكم باشد، برمی گردد. ما به خاطر پاسخ نگفتن به این سوالات، متوجه كاستی هایی در اداره كشور می شویم و پیامدها و نتایج عملكرد اقتصادی یا غیراقتصادی آن را نمی پسندیم و همین نپسندیدن، گاهی باعث می شود دولتی متفاوت با دولت قبل روی كار بیاید.

اقتصاد سرمایه داری كه دارای عمر بسیار طولانی، حداقل ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال است، مبتنی بر مبانی فكری و فلسفی خاص خودش است. این اقتصاد به لحاظ ریشه ای مبتنی بر یك فلسفه ای است كه به آن فلسفه، فلسفه حق طبیعی می گویند. در این فلسفه مساله ای كه مطرح می شود این است كه انسان هرآنچه را كه به طور طبیعی انجام می دهد همان خیر است و لذا با عنایت به آزادی انسان، هر مقوله و اقدامی كه بخواهد انسان را از طبیعی عمل كردن دور كند دخالت در امر طبیعی است و نباید صورت بگیرد. این امر نیز كه گاهی قانون و عرف از انسان چیزی را بخواهد كه طبیعت انسان به صورت اولیه آن را نپذیرد، یعنی انسان بخواهد كاری بكند ولی دین و عرف و قانون بگوید این كار را نكن، فلسفه طبیعی می گوید كسی حق دخالت در این امر طبیعی انسان را ندارد و این كس چه می خواهد دین باشد چه قانون و یا هرشخص دیگری. فهم این مساله می تواند كمك كند كه چرا در اقتصاد سرمایه داری گفته می شود دولت در امور اقتصادی دخالت نمی كند. دوستان دقت كنند من عرض نمی كنم دولت در امور اقتصادی نباید خالت كند. آنها بر اساس همان مبنای فلسفی می گویند دولت اصلاً دخالت نمی كند چون هر نوع مداخله ای به منزله دخالت در حقی است كه انسان احساس می كند باید آنرا انجام دهد. بنابراین اگر دولت بگوید این فعالیت را داشته باش، این فعالیت را نداشته باش، در اختیارات اقتصادی انسان دخالت كرده است و این پسندیده نیست. اقتصاد لیبرالیسم محور بر همین اصل می چرخد. در مقابل این مساله، اسلام درست است كه اختیار را برای ما به رسمیت شناخته و اصولاً وقتی كه مسئولیت وجود دارد اختیار هم باید وجود داشته باشد؛ اما همان طوركه می دانید فلسفه آمدن پیامبران هدایت بشر است و درست است كه آنها انسان را مجبور به انجام كاری نمی كنند اما بالاخره با راهنمایی كردن می گویند كه اگر این كار را بكنید این گونه می شود و اگر این كار را نكنید آن گونه خواهد شد. یعنی امید به فلاح و رستگاری و انذار از عذاب و مجازات. اصولاً دین مجموعه بایدها و نبایدها است و به پیروان خود حكم می كند یك كارهایی را بكنند و یك كارهایی را نكنند و این در مقابل اساس لیبرالیستی است كه بر اساس فلسفه طبیعی، هرچه كه انسان احساس می كند و طبعش اقتضاء می كند كه انجام دهد باید آن را انجام دهد و همان درست است آن چه كه ما می گوییم به عنوان دین، شامل امر و نهی الهی می شود و آنچه كه دیگران می گویند، در آن انسان رها است.

ما به عنوان كسانی كه خواستیم بر وحی تكیه كنیم با وضعیتی مواجه بوده و هستیم كه هرچند در تاریخ اسلام تمدن‌ساز بوده و در قرون گذشته تمدن بزرگی را هم ساخته است ولی در قرون اخیر اثری از ردپای این تمدن وجود نداشته و ندارد. حالا شما باید برای انسانی كه درجست وجوی رفاه و آسایش خودش هست این موضوع را حل كنید. منظور از انسان توده های مردم هستند.

لذا شما در دیدگاه یك فرد یا یك گروه، دوتا نمایشگاه باید بگذارید: یك جا رزق و برقش بسیار زیاد است و دستاوردهای مادی بسیار زیادی هم دارد منتهی مبانی فكری آن، بر حق طبیعی به صورتی كه گفتم تكیه دارد و در جای دوم می گوید كه این بر وحی تكیه خواهد داشت یا تكیه دارد اما هنوز فرصت متجلی كردن خودش را پیدا نكرده است. طبیعی است كه در بیان یا نگاه توده مردم كه فرصت صغری كبری منطقی ندارند، اولی كه بیشتر جاذبه دارد بیشتر جلوه می كند.

مسئولین اقتصادی كشور هم قاعدتاً از مردم كوچه و بازار خیلی جدا نیستند. به هرحال برای آنها نه در سال های اول انقلاب، ولی در سال ها بعد این مسئله بود كه اقتصاد مبتنی بر لیبرالیسم، رفاهی را برای انسان ها به ارمغان آورده است و این چه دردی است كه ما بگوئیم همه چیز را خودمان از نوع شروع كنیم و از آن خودمان باشد. اگر مبانی آن فرق می كند نباید بپذیریم و لذا آن ها به اقتصاد لیبرالیستی گرایش پیدا كردند، هر چند معتقد بودند با این اقتصاد می توانیم امور دینی خودمان را هم انجام دهیم.

هیچ یك از شما نیست كه جنگ و دعوای این كه دولت باید در اقتصاد باشد یا نباشد را نشنیده باشد كه این بحث، بحث ریشه دار، كهنه و قدیمی و در عین حال ناراحت كننده ای است. ولی ما عادت كرده ایم به مبانی برنگردیم. براساس آنچه عرض كردم در لیبرالیسم، دولت نباید در اقتصاد دخالت كند، به خاطر این كه هر نوع مداخله ای مانع اعمال حق طبیعی انسان است. ولی براساس آنچه كه در كلام و مبانی است دولت باید در این جا مداخله كند. اینكه مبنای مداخله به چه صورت باید باشد یا معیار مداخله به چه صورت؟ ما معتقدیم كه معیار باید عدالت باشد. حال این كه عدالت چیست؟ چه انواعی دارد؟ كدامش ابتدا است وكدامش بعد است؟ باید روی آن كارشود.اما اجمالاً اعتقادمان این است كه در اقتصاد مبتنی بر وحی، دولت مسئولیت برپایی عدالت به معنای كلی و ایجاد فرصت های مساوی برای مردم را بر عهده دارد. هر جا عدم حضور او موجب شود كه این عدالت لطمه بپذیرد یا به برپایی عدالت كمك نشود دولت باید كمك كند، اما اگر اجایی بدون حضور و مداخله دولت مكانیزم به صورتی است كه عدالت اجرا می شود، دولت نباید مداخله كند. بحث حتی در لزوم قطعی مداخله یا عدم لزوم قطعی مداخله نیست. مداخله دولت ملاك دارد. ملاك، برپایی عدالت است. عدالت به معنای ایجاد فرصتهای مساوی برای مردم. شاخص دولت برای مداخله همین است. اگر دخالت او به تعمیق عدالت یا رفع ظلم می انجامد حتماً باید مداخله كند و این با مبانی اقتصادی دین می سازد اما اگر مداخله آن اوضاع را در زمینه بی عدالتی بدتر می كند نباید دخالت كند. موضوع خیلی ساده است.

ما متأسفانه در تصمیم گیری و برنامه ریزی اقتصادی و كسانی كه در دانشگاه ها كارشناسان اقتصادی را تربیت می كنند به تفاوت مبنایی دین در تفكر توجه نكرده ایم. نه تنها توجه نكردیم، بلكه لیبرالیسم را به خاطر پشتیبانی شدن عملی آن در ۲۰۰ سال گذشته برتر می دانیم. حتی اگر در لفظ می گوئیم اسلام برتر است در عمل به خاطر گرایش هایی كه انسان دارد به آن دستاوردهای عملی بیشتر گرایش داریم. ادبیاتی كه توسط روزنامه ها و مجلات منتشر می شود ادبیات تامین كننده‌ی اقتصاد لیبرالیستی است. ممكن است در مجلس در مواردی قوانینی را به نام اسلام تصویب كند اما چون اقتصاد لیبرالیستی در اجرا و ادبیات و قالب، قویست همان مفهوم در قالب اقتصاد لیبرالیستی ریخته می شود.

منبع: نشریه خیزش


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.