دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
زلزله
اولین کتاب قصهای که پدرم برایم خرید، کتاب کدو کدو قلقله زن بود. همیشه با خودم فکر میکردم یعنی روزی کدویی به این بزرگی پیدا خواهم کرد؟! تا با آن به شهری دیگر بروم. مغازههای میوه فروشی پر از کدو بود اما کدو تنبلی به اندازه من نداشت. هر شب به یاد کدو قلقلهزن به خواب میرفتم و خوابهای نارنجی میدیدم. یک شب خواب آرامم پریشان شد. زمین تکان میخورد و میلرزید. ناگهان همه چیز فرو ریخت. اتاق نارنجی من خراب شد و من دیگر هیچ چیز ندیدم. چشمانم به سختی باز میشد اما جایم گرم و دلنشین بود. از ناحیه پا کمی احساس ناراحتی میکردم با خودم فکر کردم شاید داخل کدو هستم و کمی کدو برایم تنگ است. نوری سوسوکنان به داخل چشمم دوید و صدایی آشنا گفت: سلام. چشمان گرم پدرم بود که به من نگاه میکرد. درد داشتم اما چقدر در آغوشش احساس آرامش میکردم. خدا را شکر کدو کدو قلقله زن من پدرم بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست