یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سقراط


سقراط

در تاریخ اندیشه ی غرب سقراط یك مرجع است, چرا كه از قبل از سقراط و بعد از سقراط سخن می رانند پیش از او فلاسفه نظریه های خود رابه گونه ای شاعرانه و بیشتر نزدیك به روش پیامبران و كاهنان بیان می كردند

در تاریخ اندیشه‌ی غرب سقراط یك مرجع است، چرا كه از "قبل از سقراط" و" بعد از سقراط" سخن می‌رانند. پیش از او فلاسفه نظریه‌های خود رابه گونه‌ای شاعرانه و بیشتر نزدیك به روش پیامبران و كاهنان بیان می‌كردند. پس از او اما، تمام مكاتب باستان خود را وارث او یا متاثر از او می‌دانند. سقراط ، از آن پس مبدل می‌شود به فرزانه‌ای قهرمان، پایه گذار پرسش فلسفی و تجسد مطالبات اخلاقی. این مرد عجیب كه بود كه به رغم این همه تاثیر، چیزی ننوشت. آیا هنوز می‌توان او را، ورای توده‌ی وسیع افسانه‌ها و تفسیرها، باز شناخت؟

سربازان ، دراردوگاه از خود می‌پرسند كه سقراط چه می‌كند، چرا كه ساعت‌ها است آن‌ها را رها كرده تا خود ، در كنار درختی در بالای تپه بایستد و با خود خلوت كند. نگاهش ثابت است. با او كه حرف می‌زنند، گویی نمی‌شنود. حتا به نظر می‌رسد كه نمی‌بیند، هرچند چشم‌هایش بازند. سربازان به خود می‌گویند: چه آدم عجیبی! البته از بعضی جهات به مردم عادی شباهت دارد یا بهتر بگوییم به یك انسان شجاع و شریف. هیچگاه شكایت نمی‌كند. مقاوم است و محكم. با این حال، برای حمل سلاح زیر آفتاب تند، دیگر چندان جوان نیست: باید چهل سالی داشته باشد. به طور خلاصه باید گفت كه مردی است شجاع، اهل نوشانوش و رقص.

با این وجود، عجیب و غریب است. پیش می‌آید كه ساعت‌ها لب به حرف نگشاید. اما اگر شروع كند، كسی جلودارش نیست. او می‌گوید كه یك صدای درونی یا یك اهریمن مانع او از انجام بعضی كارها می‌شود و او را متوقف می‌سازد. به طور قطع او از سویی جادوگر است و از سویی فرزانه! او ظاهراً از خیلی چیز‌ها آگاهی داردو درباره شان اندیشیده است. در این تردیدی نیست. او همچنین با افراد معروف و ثروتمند و مردان سیاسی همنشینی می‌كند. اما خود او همواره فقیر است. می‌گویند كه این افراد به حرف‌هایش گوش می‌دهند و همگی، این جا و آن جا و تمام وقت، زبان به تحسینش می‌گشایند.

سقراط، صبح‌ها كه باز می‌گردد، بی آن كه توضیحی بدهد، با اشتها غذا می‌خورد و سپس به محل خدمتش در ارتش آتن باز می‌گردد یعنی به "پتیده"(۱) در ساحل "شالسیدیك"(۲). در جنگی درسال ۴۳۲ ق.م. در دفاع از"آلسیبیاد"(۳) ، مجروح می‌شود. "آلسیبیاد"، مرد جوانی كه لا اقل بیست سال از او جوانتر و زیبا یی خیره کننده‌ای دارد. در حالی كه سقراط مانند یك جانور زشت است اما به شدت به جوانان با استعداد عشق می‌ورزد.

این یكی از دفعات نادری است كه آتن را ترك می‌كند. شهر شاهد تولد او بوده و شاهد مرگش نیز خواهد بود. تمام زندگیش در ان جا سپری شده است. او در سال ۴۷۰ پیش از میلاد، در آن جا زاده می‌شود. پدرش " سوفرونیسك"(۴)، حجارو پیكر تراش و مادرش"فنارت"(۵) (دایی) است. این فرزندِ خلق از ابتدا با كار یدی آشنا می‌شود. او فن استفاده از قلم حكاكی و اسرار سنگتراشی را می‌شناسد. او می‌گوید" دست به ما اجازه می‌دهد كارهایی را انجام دهیم كه باعث می‌شوند، خوشبخت تر از حیوانات باشیم". احتمال دارد كه او نیز در كارگاه پدر، به كار بر روی سنگ پرداخته باشد. حتا گفته‌اند كه قسمتی از جعد سر "پارتنون"(۶) كار دست او ست...البته این تنها یك فرضیه است. به هر حال او مرتب در حال یاد گیری مهارت‌های حرفه‌های گوناگون از قبیل نساجی، نجاری و كفاشی است. برای او واژه‌ی "سوفیا"ی (۷) یونانی، پیش از آن كه به مفهوم دانایی وخرد باشد، معنای مهارت یدی می‌دهد.

او حرفه‌ی مادر را نیز دنبال می‌كند. مادر زنان را می‌زایاند و او نفوس را!هنر زایاندن او، بیشتر در پی اثبات و آزمون اندیشه‌ها است و نه فقط روزآمد كردنشان. اخر ماما‌های آن زمان تنها وظیفه‌ی ساده‌ی به دنیاآوردن نوزادان را نداشتند بلكه باید آن‌ها را با یك حمام آب سرد، مورد آزمایش قرار می‌دادند تا فقط كودكان سالم را نگه دارند. تخصص واقعی سقراط در همین كار است: او اندیشه‌ها، باورها و اعتقادها را، با طرح پرسش‌هایی بررسی می‌كند تا دریابد كه آیا ارزشمندند یا فقط "بادِ هوا". این مرد زشت، نه چندان پاكیزه و فقیر كه به رغم این شرایط گدایی نمی‌كند و از عهده‌ی هزینه‌های خود و خانواده اش بر می‌آید، آنقدر مردم را مورد خطاب قرار داده و- با استهزا- گرفتار تضاد درونی می‌كند كه به عنوان یك اندیشمند غیر عادی و آزار دهنده در شهر شناخته می‌شود.

گاه خارجیانی را كه در گذر از شهر هستند به او معرفی می‌كنند. او ،هرازگاهی ایشان را به مبارزه طلبیده، ادعای همه چیز دانی شان را به باد استهزا می‌گیرد. گفته می‌شود كه در حدود سال ۴۳۰ ق.م. ،"آپولون"(Apollon) سقراط را" داناترین ِانسان‌ها" تلقی می‌كند. و او چنین نتیجه می‌گیرد كه یگانه دانایی او، آگاهی از نادانی اش است. به هر حال از این زمان است كه او واقعاً وارد زندگی فلسفی می‌شود. این امر سبب نمی‌شود كه وجود "زانتیپ"(۸) همسر بد خلق و عبوس او از یاد برود. خلق بد این زن چنان خنده آور است كه بیشتر به یك نمایش مضحك شباهت دارد. باید اضافه كنیم كه سقراط در زمان حیاتش، به صورت یك چهره‌ی نمایشی در می‌آید."آریستوفان"(۹) از او چهره‌ای خنده آور عرضه می‌كند. البته نمایشنامه كه عنوان "ابر‌های غلیظ" را داردو درسال ۴۳۲ق.م به صحنه می‌رود، چندان مقبول نمی‌افتد. اما وجود این نمایشنامه نشانگر آن است كه سقراط در ۴۵ سالگی آنقدر شناخته شده بوده كه در یك نمایش كمدی با تماشاچیانی از میان مردم عامی، از چهره اش استفاده شود.

در این نمایش از روشنفكران بد گویی می‌شود: نگاه آنان در میان ستارگان گم شده، در نتیجه از واقعیت بدورند. آنان به خدایان سنتی شك كرده ، به سوی ابداعاتی غریب می‌روند. از همه بدتر این كه آنان می‌توانند همه چیز را زیرورو ببینند. آریستوفان، جوانی به نام "فیدیپید"(۱۰) را قهرمان خود می‌سازد كه پدرش را كتك می‌زند ، درستی این حركتش را نیز برای او توجیه می‌كند و معتقد است كه باید مادرش را هم ادب كند! بنابراین می‌بینیم كه سقراط مردمان را فاسد می‌كند، به آنان نشان می‌دهد چگونه باورهای معمولشان را زیر و رو كنند، به آنان روش‌هایی را یاد میدهد تا بتوانند استدلال ضعیف را قوی سازند و حق را، در زمانی كه حق نیست، از آن ِ خود سازند. آتنیان ِ نسل بعد كه سقراط پیر را به داوری نشستند، در جوانی این نمایش را دیده یا نقل آن را از پدران خود شنیده بودند.

آنان همچنین شنیده بودند كه به فیلسوف لقب "اژدر ماهی" داده شده بود: نوعی ماهی مدیترانه‌ای كه افرادی را كه لمسش كنند، مبتلا به كزاز می‌كند. سقراط در واقع، هر كه را با او به صحبت بپردازد، مبهوت و گیج بر جای می‌نهد. آنان مدعی دانستن‌اند و اوبا پرسش از آنان، به ایشان ثابت می‌كند كه دانایی شان، توهمی بیش نیست. در نتیجه افلیج به نظر می‌رسند. سقراط را همچنین "مگس" یا "خرمگس" نیز لقب می‌دهند: جانوری كه با نیش خود اسب خواب را بیدار می‌كند! مردم معمولاً تمایل به تسلیم شدن دارند. سقراط آن‌ها را بیدار كرده، بر می‌انگیزد و وادار می‌كند به خود آیند. نقش‌هایی كه ایفا می‌كند خطرناكند چرا كه كسی دوست ندارد با كشف نادانی خویش، مات و مبهوت شود. هیچ اسبی از خرمگس‌ها خوشش نمی‌آید. بنابر این، خشم بر علیه آشوبگر، به تدریج اما به طور قطع، بالا می‌گیرد.

به علاوه موقعیت سیاسی آتن دستخوش تغییر می‌شود. دموكراسی در وضعیتی بحرانی است. گویی "السیبیاد"(۳) زیبا و پرشور، پیش از آن كه دربست به خدمت دشمنان آتن بر آید، در تدارك یك كودتا است. در سال‌های ۴۰۴ و ۴۰۳ ق.م. ۳۰ صاحب منصب یعنی ۳۰ دیكتاتور، زمام امور را به دست گرفتند. سقراط در زندگی شهروندی همواره شهامت از خود نشان داده اما هرگز وارد یك مبارزه سیاسی نشده است. با این حال همگان روابط دیرین او با "السیبیاد"(۳) را به یاد دارند. به نظر می‌رسد كه این ناطق قدیمی همواره جانبدار دشمنان دموكراسی بوده است. او عیب ونقص‌های دموكراسی، تمایل آن به انحراف و عوام فریبی را به باد انتقاد می‌گیرد.و همه‌ی این‌ها پایان خوشی ندارد...

در سال ۳۹۹ ق.م.، سقراط متهم به كفر و گمراه كردن جوانان می‌شود. او در دفاعیه اش نقش خویش را نفی نمی‌كند و می‌گوید:" تا واپسین دم و تا زمانی كه بتوانم فلسفه بافی را ادامه خواهم داد." او می‌توانست سعی در بدست آوردن دل قاضی‌هایی كند كه همشهری خودش بودند. اما از آن جا كه خود را مجرم نمی‌داند، آرام آرام، آنان را عصبانی می‌كند. او می‌توانست فرار كرده، به تبعید برود یا اجازه دهد كه مریدان فراریش دهند. اما هیچ یك از این كارها را نمی‌كند. روزی هم كه شوكران (این زهر با اثر تدریجی) را می‌نوشد، باز این خود او است كه دوستانش را تسلی داده و اشك را از گونه‌هاشان می‌زداید.

ترجمه‌ ویدا .ف

* این مقاله ترجمه‌ای است ازSocrate, L’inventeur de la philosophie كه به قلمRoger-Pol Droit در مجله‌ی LePoint در ماه اوت ۲۰۰۴ منتشر شده است.

برای زیر نویس‌ها ازLarousse,petit Robert و فرهنگ معیین استفاده شده است.

۱-Potidee شهر قدیمی در شبه جزیره‌ی "شالسید یك"

۲-Chalcidique شبه جزیره‌ای در یونان در كنار دریای اژه

۳- Alcibiadeسردار یونانی، شاگرد محبوب سقراط(۴۰۴-۴۵۰ ق.م.)

۴-Sophronisque

۵-Phenarete

۶-Parthenon معبدی در آتن(قرن ۵ ق.م.)

۷-sophia

۸-Xanthippeزن عبوس و زشتی كه سقراط برای آزمودن شكیبایی خویش با او ازدواج كرد. وقتی به هنگام مرگ سقراط، برای دیدار واپسین به نزد او رفت، فیلسوف از بیم از كف دادن صبر او را از خود راند تا با مریدانش خلوت كند.( نقل از افلاطون در فِد ون)

۹-Aristophaneمشهور ترین شاعر كمدی آتن(۴۴۵-۳۸۶ ق.م.)

۱۰- Phidippide

۱۱-logos

۱۲-nihiliste

۱۳-scepticisme

۱۴-Gorgias سوفسطایی یونانی و نام یك دیالوگ افلاطون

۱۵-Parmenide یا برمانید س قیلسوف یونانی كه عالم را ابدی، واحد و غیر متحرك معرفی می‌كرد.(۵۴۰-۴۵۰ ق.م.)

۱۶-Zenon فیلسوف یونانی آخر قرن ۴ ق.م. و موسس مكتب رواقی

۱۷-Potidee

۱۸-Peloponneseشبه جزیره‌ای در جنوب یونان كه جنگ‌های پلوپونز میان آتن و اسپارت در آن جریان داشت.

۱۹-Anytos مرد سیاسی آتن در قرن ۴ ق.م.

۲۰-Kennedy رئیس جمهور اسبق آمریكا(۱۹۱۷-۱۹۶۳)

۲۱-Marilyn Monroe هنر پیشه زن آمریكایی(۱۹۲۶-۱۹۶۲)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید