دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چرا نگرش مردم به دین عوض شده


چرا نگرش مردم به دین عوض شده

چرا دید بیشتر افراد جامعه نسبت به دین عوض شده است و یا اصولا چرا دین مثل سابق در متن زندگی مردم جریان ندارد و تا حدودی رنگ باخته است

چرا دید بیشتر افراد جامعه نسبت به دین عوض شده است؟ و یا اصولا چرا دین مثل سابق در متن زندگی مردم جریان ندارد و تا حدودی رنگ باخته است ؟

پاسخ :

بدون شک تغییر نگرش انسان‌ها نسبت به هر چیزی عواملی دارد اینک باید دید چه عواملی می‌تواند مایه تغییر نگرش افراد جامعه نسبت به دین شود.

● عوامل کم رنگ شدن دین در جامعه (سکولاریزاسیون)

سکولاریزاسیون فرایندی است که طی آن وجدان دینی، فعالیت‌های دینی و نهادهای دینی، اعتبار و اهمیت اجتماعی خود را از دست می‌دهند.[۱] برخی از عوامل پیدایش این فرایند یعنی سکولاریزاسیون درجامعه به شرح ذیل است.

۱) خرافات

وجود خرافات و آموزه‌های عقل‌ستیز موجب از بین رفتن باور انسان‌ها به دین می‌شود چرا که وقتی عقل و دانش بشر به سستی آن خرافات دست یابد اعتمادش به دین را از دست می‌دهد و بدین جهت یکی از عوامل افول دین در جوامع، رخنه خرافات و مطالب نادرست در میان آموزه‌های دینی است.

شهید مطهری به نیکی در این‌باره می‌نویسد: «کلیسا چه از نظر مفاهیم نارسائی که در الهیات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غیرانسانیش با تودة مردم، خصوصاً طبقه دانشمندان و آزادفکران، از علل عمده گرایش جهان مسیحی و به طور غیرمستقیم جهان غیرمسیحی به مادیگری است... فلا ماریون در کتاب «خدا در طبیعت» می‌گوید کلیسا به این شکل خدا را معرفی کرد که از چشم راستش تا چشم چپش شش هزار فرسخ فاصله دارد.»[۲]

یکی از عوامل افول دین در جوامع علم‌زدگی می‌باشد و البته همانطور که شهید مطهری به نیکی فرموده‌اند علم به تنهایی برای سعادت‌بخشی انسان کافی نیست و علم و ایمان توأماً مایه سعادت دنیوی و اخروی انسان است و افراط در علم‌گرایی و نادیده گرفتن دین نهایتاً به زیان انسان‌ها تمام می‌شود چنانکه دانشمندان غربی هم بر این امر اعتراف کرده‌اند

۲) علم‌زدگی

پیشرفت های صنعتی و علمی موجب گردید تا گمان شود که علم می‌تواند جای دین را بگیرد و این یکی از عوامل تغییر دید جامعه به دین گردید. برایان ویلسون در این باره می‌نویسد: «کار بست علم ـ به ویژه در فعالیت‌های تولیدی ـ و پیدایش و فنون جدید، از احساس وابستگی انسان به الوهیت کاست.»[۳] یکی دیگر از فیلسوفان غربی نیز می‌نویسد: «بر وفق علم‌زدگی یا اصالت علم، گزاره‌ها فقط به میزانی که با کمیات یا امور واقع تجربی ربط و پیوند دارند محتوای حقیقی و صدق دارند. علم‌زدگی با هر دینی که شالوده مابعدالطبیعی معناداری دارد ـ قطع نظر از ادعای وحی و تنزیل فرا طبیعی ـ تعارض به بار می‌آورد.»[۴]

پس یکی از عوامل افول دین در جوامع علم‌زدگی می‌باشد و البته همانطور که شهید مطهری به نیکی فرموده‌اند علم به تنهایی برای سعادت‌بخشی انسان کافی نیست و علم و ایمان توأماً مایه سعادت دنیوی و اخروی انسان است و افراط در علم‌گرایی و نادیده گرفتن دین نهایتاً به زیان انسان‌ها تمام می‌شود چنانکه دانشمندان غربی هم بر این امر اعتراف کرده‌اند. جورج سارتن در کتاب شش بال در این باره می‌نویسد:

«علم در بعضی زمینه‌ها ترقیات عظیم و شگفت کرده است ولی در زمینه‌های دیگر مثلاً سیاست ملی یا بین‌المللی که مربوط است به روابط افراد انسان با یکدیگر، هنوز خود را ریشخند می‌کنیم.»[۵]

۳) عملکرد حاکمان دینی و دینداران

عملکرد حاکمان دینی تأثیر بسزایی در دینداری مردم دارد. نهرو در این‌باره می‌نویسد: «جنگ و نزاع ناپیدا میان پاپ‌ها در مردم اروپا تأثیر بسیاری به وجود می‌آورد. وقتی که مردم می‌دیدند کسانی که خود را جانشین و مظهر خداوند در روی زمین می‌نامند، چنین رفتاری، دارند طبعاً درباره تقدس و درستی و جدی بودن حرف‌هایشان به تردید می‌افتادند.»[۶] البته این مسأله اختصاص به حاکمان دینی ندارد بلکه اگر دینداران نیز در رفتارشان دقت نکنند و اصول انسانی و دینی را رعایت نکنند و احیاناً دارای فساد اخلاقی و رفتاری باشند این وضعیت نیز مایه سستی باور جامعه به جایگاه دین در زندگی آدمیان می‌شود. البته انسان هوشیار و دانا همیشه حساب دین را از دیندار و حاکم دینی جدا می‌کند و ارزشمندی و نقش ارزشمند دین را بخاطر عملکرد ناشایست پاره‌ای از دیندارانی که به آموزه‌های دینی عمل نکرد‌ه‌اند نادیده نمی‌گیرد.

دیوید ری گریفین از بنیانگذارن نهضت پست مدرنیسم در غرب می‌نویسد: برخلاف گذشته که متفکران روشنفکر به الحاد رو می‌آوردند امروزه متفکران پیشرو و یا به عبارتی روشنفکران امروزی از آثار منفی انکار خدا و آموزه‌های الهی سخن می‌گویند

۴) تبلیغات ستمگران و حق‌ستیزان

همانطوری که در طول تاریخ ظالمان با سوء استفاده از مفاهیم و امور ارزشمند و مقدس آدمیان به استعمار جوامع و ظلم بر مردم اقدام کرده‌اند همچنین ستمگران همواره بر علیه دین تبلیغات دروغین کرده‌اند چون دین شعار مبارزة با طاغوت را سر داده و انسان‌ها را با حقائق آشنا می‌سازد خداوند در قرآن می‌فرماید ما هیچ رسولی نفرستادیم الا اینکه شعارش و پیامش به مردم این بود که با طاغوت‌ها و تجاوزگران مبارزه کنید و خدا را پرستش نمائید.[۷] پروفسور هربرت آی‌شیلر استاد ممتاز دانشگاه کالیفرنیا می‌نویسد: «واژه امپریالیسم فرهنگی نشان‌دهندة نوعی نفوذ اجتماعی است که از طریق آن، کشوری اساس تصورها، ارزش‌ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و همچنین روش زندگی خود را بر کشورهای دیگر تحمیل می‌کند.» وی می‌گوید: «امپریالیسم فرهنگی از طریق ارتباطات، پدیده‌ای اتفاقی و اضطراری نیست بلکه برای کشورهای امپریالیستی که تلاش می‌کنند بدین وسیله تسلط اقتصادی و برتری سیاسی خود را بر ممالک دیگر برقرار و حفظ کنند، امری حیاتی است.»[۸] بنابراین استفاده از ابزارهای تبلیغاتی یکی از ابزارها و عوامل مهم ستمگران و متجاوزگران برای کمرنگ کردن ارزش‌های انسانی و دین است.

تا اینجا به پاره‌ای از عواملی که می‌تواند باعث عوض شدن دید جامعه نسبت به دین شود سخن گفتیم. اکنون به دو نکته پایانی اشاره می‌کنیم.

عبادت

نکته اول : حقیقت آنست که امروزه نه تنها جامعه اسلامی ایران بلکه انسان ها در سراسر جهان به جایگاه ارزشمند دین پی برده‌اند و پیامدهای منفی کنار نهادن آموزه‌های دینی در زندگی را چشیده‌اند و براستی می‌توان این قرن را قرن گسترش دینداری در جهان نامید. دیوید ری گریفین از بنیانگذارن نهضت پست مدرنیسم در غرب می‌نویسد: برخلاف گذشته که متفکران روشنفکر به الحاد رو می‌آوردند امروزه متفکران پیشرو و یا به عبارتی روشنفکران امروزی از آثار منفی انکار خدا و آموزه‌های الهی سخن می‌گویند.[۹] از اینرو باید گفت دید انسانها به دین تغییر کرده است ولی این تغییر به این صورت است که انسانها به ارزش و آثار دین در سعادت خویش پی برده‌اند.

نکته دوم : نه تنها امروزه انسان‌ها از دین برنگشته‌اند و آن را دست کم نمی‌گیرند بلکه دید انسان‌ها به دین فزونتر و محکم‌تر شده است آری در پرتو پیشرفت‌های ابزارهای اطلاع‌رسانی و علم‌آموزی، انسان‌ها راحت‌تر از حقایق دینی آشنا می‌شوند و از باب نمونه از طریق ابزارهای رسانه‌ای انسان‌ها با کمترین هزینه و زمان به اطلاعات زیادی درباره دین دست می‌یابند و حضور جدی ملت مسلمان در مراسم دینی و مذهبی را می‌توان نمونه‌ای از رشد باورهای دینی آنان به شمار آورد.

خلاصه آنکه بدون شک عواملی مایه افول دین می‌گردد ولی امروزه جوامع مختلف دنیا از جمله ایران اسلامی به ارزش دین پی برده‌اند و در پرتو فراهم شدن بسترهای مناسب و توسعه ابزاهای اطلاع‌رسانی به تعمیق و توسعة باورها دست یافته‌اند.

پی نوشت ها :

[۱] . براین ویلسون، فرهنگ و دین، ویراسته میر چاالیاره، تهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۴، ص۱۲۴.

[۲] . مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ یازدهم، ۱۳۶۸، ص۶۹ـ۶۵.

[۳] . فرهنگ و دین، همان، ص۱۴۱ـ۱۳۹.

[۴] . قدردان قراملکی، محمد حسن، سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۳۷۹، ص۸۶.

[۵] . ربانی گلپایگانی، علی، ریشه‌ها و نشانه‌های سکولاریسم، کانون اندیشه جوان، ۱۳۷۹، ص۴۹.

[۶] . لعل نهرو، جواهر، نگاهی به تاریخ جهان، مترجم محمود تفضلی، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ دهم، ۱۳۷۷، ج۱، ص۵۰۱.

[۷] . نحل/۳۶.

[۸] . هربرت شیلر، وسایل ارتباط جمعی و امپراتوری آمریکا، ترجمه احمد میرعابدینی، تهران، سروش، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۴۰.

[۹] . دیوید ری گریفین، خدا و دین در جهان پسا مدرن، مترجم حمیدرضا آیت‌اللهی، مرکز مطالعات و انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص۱۵۱.

منبع : اندیشه قم