سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
ناکامی ایران در توسعه نفوذ در قفقاز جنوبی
بهرغم تعاملات گستردة تاریخی ایران با کشورهای حاضر در قفقاز جنوبی، تهران در دورة پساشوروی به حد بایسته نتوانسته نفوذ خود را در این منطقه تقویت کند و در رقابت با ترکیه، روسیه و سایر کشورهای فرامنطقهای، عرصه را واگذار کرده است. هرچند در این ناکامی دلایل و متغیرهای دوجانبه تأثیرگذار بوده، اما مخالفت اصولی روسیه با توسعة نفوذ ایران در قفقاز جنوبی و به ویژه فضای تخاصمی میان ایران و غرب و به تبع آن اعمال برخی تحریمهای بینالمللی و یکجانبه (از سوی امریکا) علیه تهران، فرآیند توسعه همکاری ایران با کشورهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان را با دشواریهایی مواجه کرده است. در این بین، عدم توان تهران به ایجاد روابط پایدار با کشورهای قفقاز جنوبی نیز قابل تأمل به نظر میرسد، چرا که به باور برخی تحلیلگران هرچند روابط تهران و ایروان از جمله نزدیکترین روابط ایران با کشورهای قفقاز جنوبی فرض میشود، اما این روابط ماهیتاً مقطعی است، چرا که ایروان در زمینههای مختلف از جمله نظامی و سیاسی به روسیه گرایش داشته و به این کشور وابسته است.
● مقدمه
شش دسامبر ۲۰۱۰ مذاکرات نمایندگان جمهوری اسلامی ایران با گروه ۱+۵ بینالمللی (ایالات متحده آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان) جهت حل و فصل ابهامات برنامه هستهای ایران در ژنو از سر گرفته میشود. از نشست قبلی که ۱ اکتبر ۲۰۰۹ برگزار شد تا نشست اخیر، رویدادهای زیادی که برای تهران عمدتاً بار منفی داشته، رخ داده است. این رویدادها موجب تشدید و توسعه مسئلة هستهای و تشدید انزوای سیاسی و اقتصادی ایران شده است. شایان ذکر است که از تابستان سال جاری تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، کانادا، استرالیا، ژاپن، کرة جنوبی و روسیه علیه ایران اعمال شده است. با این وجود، ایران که قرارداد عدم اشاعه سلاحهای هستهای (NPT) را به عنوان یک کشور غیرهستهای امضا کرده، به تقویت توان موشکی و هستهای خود ادامه داده که این امر باعث نگرانی جدیِ نه تنها قدرتهای جهانی، بلکه همسایگان نزدیک ایران شده است.
با این ملاحظه، انزوای فزاینده بین المللی جمهوری اسلامی ایران باعث میشود که رهبران این کشور سیاست خارجی خود را در سطح منطقهای فعالتر کنند. در این بین، آنها نه به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بلکه به افغانستان، آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی توجه خاصی میکنند، چرا که ایران به لحاظ تاریخی در این مناطق نفوذ زیادی داشته است. آیا این مسئله اسباب نگرانیهایی برای منافع ملی روسیه است؟ آیا تلاش ایران برای توسعة نفوذ خود در این مناطق و کشورها میتواند مسکو را به تدریج از مناطق مهم راهبردی بیرون بیندازد؟ شکی نیست که این سئوالات برای کرملین اهمیت مبرم داشته و نیازمند تحلیل مفصل و عمیق هستند. با عنایت به اینکه پرداختن به تمام ابعاد سیاست خارجی ایران کار نسبتاً دشواری است، لذا در این نوشتار به رویکرد عملی تهران به منطقه قفقاز جنوبی تمرکز شده و گرایشات مهم در روابط ایران با کشورهای منطقه از حیث تاریخی، سیاسی و اقتصادی بررسی میشود.
● جنبه تاریخی
ایران خلال قرنهای متمادی در قفقاز جنوبی که راههای مواصلاتی بازرگانی مختلفی از شرق به اروپا و از اروپا به شرق از این جغرافیا میگذشته، نفوذ قابل توجهی داشته است. این کشور خلال جنگهای متعدد و طولانی با ترکیه عثمانی و امپراتوری روسیه از حقوق خود در این سرزمین دفاع میکرده و در این بین، عامل دینی باعث تشدید این رویاروییها بوده است. برخلاف ترکهای سنی، خاندان صفوی که در قرن ۱۶ و نیمه اول قرن ۱۷ بر ایران حکومت میکردند، شیعه مذهب بودند. روسها در این شرایط وظیفه اخلاقی خود دانستند که از برادران مسیحی (ارامنه، گرجیها و اوستیها) در برابر دین بیگانه دفاع کنند. جنگهای متعدد ایران دورة صفویه با ترکیه عثمانی فراز و نشیبهای زیادی داشته است. پیروزی نهایی که البته پیروزی کامل و درخشانی نبود، نصیب ترکهای عثمانی شد. با این وجود، پیمان صلح که در سال ۱۵۵۵ در شهر آماسیا امضا شد و به موجب آن مناطق گرجستان غربی (ایمرتیا، منگرلیا و گوریا) در عرصه نفوذ عثمانیها قرار گرفت و مناطق شرقی (مسخیا، کارتلی و کاختیا) به صفویان تعلق گرفت، در مجموع اجرا میشد. دو قدرت متخاصم به همین منوال ارمنستان را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کردند که طی آن صفویان، واحد اداری «بگلربگی چهور سعد» را با مرکزیت ایروان ایجاد کردند که منطقه خودمختار کنونی نخجوان نیز بخشی از آن بود. جمهوری معاصر آذربایجان نیز بخشی از ایران صفوی را تشکیل داد.
در قرن ۱۷ نفوذ ایران در قسمت شرقی قفقاز جنوبی رشد فوقالعادهای کرد. در سال ۱۶۳۳ در کارتلی یک حاکم مسلمان (رستم خانم) از خاندان باگراتیون به قدرت رسید. تیموراز، پادشاه سابق، به خاطر تلاشهای خود برای برقراری اتحاد با روسیه سرنگون شد. رستمخان وفاداری کامل به شاه ایران از خود نشان داده و به ترویج آداب و رسوم ایرانی در گرجستان شرقی مساعدت میکرد. قدرت پادشاهان ایرانی در ارمنستان شرقی هم حد و حدودی نداشت. به دستور شاه عباس اول، ۲۵۰ هزار ارمنی به مناطق درونی ایران منتقل شده و در میهن تاریخی خود به اقلیت تبدیل شدند. بیش از ۲۰۰ هزار نفر گرجی (عمدتاً از منطقه کاختی) با همین سیاست وارد ایران شدند. از اواخر قرن ۱۷ افول خاندان صفوی شروع و همین امر باعث آزادی تدریجی قفقاز جنوبی از نفوذ ایرانیان شد. هرچند نادرشاه افشار موفق شد این روند را متوقف کند، ولی بعد از آن ایران به صحنه جنگهای داخلی تبدیل شد . این تحولات باعث روی کار آمدن خاندان زند و سپس خاندان قاجار شد. شاهان قاجار اوضاع کشور را در حد معینی ثبات بخشیدند، ولی عصر قاجار در مجموع ، دورة افول قدرت، شکستهای نظامی، ناتوانی کامل دولتی و تبدیل ایران به شبه مستعمره قدرتهای اروپایی بود.
● رویاروییهای روسیه و ایران
رویاروییهای روسیه و ایران نیز همانند جنگهای ایران و عثمانی تاریخ دیرینهای دارد. آغاز این جنگها به اواسط قرن ۱۷ و پایان آنها به اواخر سالهای دهة ۱۸۳۰ باز میگردد. با این ملاحظه، این دوره را میتوان به پنج مرحله تاریخی تقسیم کرد؛
۱) مناقشه محدود روسی - ایرانی (۱۶۵۳-۱۶۵۱) که در پی تلاشهای ایران صفوی برای گسترش فرمانروایی خود به قفقاز شمال بروز کرد.
۲) لشگرکشی پتر اول به ایران (سالهای ۱۷۲۳-۱۷۲۲) به تبع تلاشهای امپراتوری نوظهور روسیه جهت باز کردن پنجرهای به شرق.
۳) جنگ محدود روسی - ایرانی (۱۷۹۶) که طی آن روسیه مجدداً تلاش کرد در سواحل دریای خزر مستقر شود و همین امر علت اصلی جنگ بود.
۴) جنگ بزرگ روسی - ایرانی (سالهای ۱۸۱۳-۱۸۰۴) که برای گسترش منطقه نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی بعد از الحاق گرجستان شرقی به روسیه انجام شد.
۵) جنگ پایانی روسی - ایران (۱۸۲۸-۱۸۲۶) که ناشی از تلاشهای نافرجام قدرت ایرانی در حال افول برای اعاده اراضی قفقازی بود که روسیه از آن خود کرده بود.
طبق پیمان صلح گلستان که پس از جنگ روسیه و ایران در سالهای ۱۸۱۳-۱۸۰۴ منعقد شد، خاننشینهای قرهباغ، گنجه، شکی، شیروان، دربند، باکو و بخشی از تالش با قلعه لنکران به روسیه تعلق گرفت. ایران همچنین از همه ادعاها برای داغستان، گرجستان شرقی، منگرلیا، امیرتیا، گوریا و آبخازیا دست کشید. به روسیه حق استثنایی بخشیده شد که (ضمن محرومیت ایران) در دریای خزر ناوگان نظامی داشته باشد و بازرگانان طرفین از حق تجارت آزاد برخوردار شدند. در فوریه سال ۱۸۲۸ قرارداد ترکمنچای نیز امضا شد که به روسها «حق کاپیتولاسیون» (برتری حقوقی نسبت به ایرانیان در خاک ایران) داد. طی این قرارداد خاننشین نخجوان، ناحیه اردوباد و خاننشین ایروان به روسیه تعلق گرفت. ایران موظف شد غرامت جنگی معادل ۲۰ میلیون روبل نقره به روسیه بپردازد که در آن زمان مبلغ قابل ملاحظهای بود. طرفین همچنین تبادل سفرا را به عمل آوردند. بعد از آنکه نیروهای روسی خاننشین ایروان را به تصرف خود در آوردند، ارامنه روس پیشنهاد کردند امیرنشین خودمختار امنی تحت سرپرستی روسیه ایجاد شود.
نیکلای اول، امپراتور روسیه طرح ایجاد منطقه ارمنینشین با مرکزیت ایروان و با فرمانداران روس را تأیید کرد. اراضی ایروان، نخجوان و اردوباد، منطقه ارمنی را تشکیل دادند که این ترکیب اراضی تقریباً برابر سرزمین فعلی جمهوری ارمنستان است. در اصل ۱۵ قرارداد، انتقال بلامانع ساکنان آذربایجان ایرانی به روسیه پیشبینی شد که دولت ایران سعی کرد از این امر ممانعت کند. با این وجود ۱۰۰-۶۰ هزار ارمنی از رود ارس عبور کرده و وارد خاننشینهای ایروان، قرهباغ و نخجوان شدند و از همین مقطع بود که چالش قره باغ آغاز شد. آلکساندر گریبایِدِف که در سال ۱۸۲۸ وزیر مختار روسیه در تهران شد، در انعقاد قراردادی کاملاً به نفع روسیه و در سازماندهی انتقال ارامنه نقش بسزایی ایفا کرد. او میتوانست کارهای مفید بیشتری انجام دهد، ولی بعد از ورود به تهران به دست نیروهای متعصب مذهبی ایرانی با مشارکت غیرمستقیم انگلیسیها کشته شد. این جنجال دیپلماتیک از جمله از طریق ارسال هدایای مهم از گنجینههای شاهان ایرانی به روسیه (در صندوق الماس فدراسیون روسیه مانند سابق الماس «شاه» نگهداری میشود)، حل شد.
در طول قرن ۲۰ نفوذ تهران در قفقاز جنوبی ناچیز بود. امپراطوری روسیه و سپس اتحاد شوروی نه تنها این مناطق را زیر کنترل کاملاً خود داشتند، بلکه در قسمتهای شمالی ایران نیز نفوذ زیادی اعمال میکردند. شایان ذکر است که همین تلاشها در دو مقطع حتی تا حد الحاق برخی اراضی شمالی ایران به شوروی نیز پیش رفت. این وضع اوایل سالهای دهة ۱۹۹۰ و به تبع فروپاشی اتحاد شوروی تغییر کرد. مقامات ایران (و ترکیه) سعی کردند قفقاز جنوبی را مجدداً زیر نفوذ خود درآورند. مناسبترین شرایط برای گسترش نفوذ آنها، در جمهوری ترکیزبان و شیعهمذهب آذربایجان وجود داشت. آنکارا تا اواسط سالهای این دهه به برکت نزدیکی قومی و حمایت تمام عیار از آذربایجان در موضوع قره باغ، در این جغرافیا به موفقیتهای قابل توجهی دست یافت. تهران به نوبه خود از ایروان حمایت کرد و از محاصره کامل ارمنستان ممانعت نمود.
● روابط ایران با ارمنستان
در حال حاضر روابط ارمنی-ایرانی با موفقیت قابل توجهی در حال توسعه است. اواخر سال ۲۰۰۸ صدور گاز طبیعی ایران به ارمنستان از طریق خط لوله تبریز-منگری -قاجاران - آرارات با ظرفیت ۲.۶ میلیارد متر مکعب گاز در سال آغاز به کار کرد. ارمنستان به وسیله صدور نیروی برق به ایران مابهازاء گاز دریافتی را پرداخت میکند. هزینههای کلی این طرح که از طریق همکاری با شرکت «گازپروم» روسی اجرا شده، برابر ۲۵۰ میلیون دلار است. قبل از آن ارمنستان تنها از روسیه (از راه گرجستان) گاز طبیعی دریافت میکرد. در حال حاضر بین ارمنستان و ایران دو خط انتقال گاز با ظرفیت بالا فعالیت است و قرار است یک خط دیگر ۴۰۰ کیلوواتی با هزینه ۱۰۰ میلیون یورو ساخته شود. بین دو کشور دو بزرگراه ساخته شده و قرار است خط راهآهن نیز ساخته شود که هزینه آن معادل ۱.۸ میلیارد دلار خواهد بود که از این مبلغ ۱.۴ میلیارد توسط ایران پرداخت میشود.
ظرفیت این خط جدید راهآهن ۵-۳ میلیارد تن در سال خواهد بود. این خط بعد از افتتاح خط راهآهن ساحلی خزر و راهآهن ایرانی - پاکستان اهمیت بیشتری خواهد یافت و ارمنستان میتواند از این طریق وارد بازارهای هند، آسیای مرکزی و روسیه شود. در سال ۲۰۰۹ مبادلات بازرگانی ایران و ارمنستان به میزان ۳۵ درصد کاهش یافت به نحوی که خلال ماههای ژانویه - نوامبر این سال کل مبادلات بازرگانی برابر ۱۳۸ میلیون دلار بود. در شرایط تحریمهای ضدایرانی که با شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد و توسط دولتهای ایالات متحده، اتحادیه اروپا و بعضی کشورهای مهم جهانی اعمال شده، حتی در صورت امضای قرارداد درباره ایجاد منطقه تجارت آزاد بین ایران و ارمنستان، احتمال افزایش تبادلات بازرگانی متقابل بین آنها ضعیف به نظر میرسد.
جمهوری اسلامی ایران به منظور تحکیم مواضع سیاسی و اقتصادی خود در ارمنستان بارها به ایروان پیشنهاد کرده که به این کشور اسلحه، مهمات، خمپارهانداز، سامانههای آتش متراکم و تجهیزات دیگر صادر کند، اما همکاری نظامی-فنی بین دو کشور تا کنون به صادرات بعضی تجهیزات انفرادی و مواد خوراکی مخصوص نگهداری طولانی محدود بوده است. بعد از صدور قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد، زمینههای کمتری برای این نوع همکاری باقی مانده است. طبق اطلاعات موجود، ایران و ارمنستان قراردادی درباره همکاری در شرایط جنگ دارند. مطابق با این سند، جمهوری اسلامی ایران در زمان جنگ پشتجبهه مناسب ارمنستان را تأمین میکند و ایروان از محاصره خاک ایران و وارد کردن ضربات از طریق خاک خود به ایران ممانعت خواهند کرد. این در حالی است که در صورت بروز مناقشه آمریکایی -ایرانی، اجرای این قرارداد با تردیدهای عینی روبهرو است. چرا که ایروان برای روابط خود با واشنگتن ارزش زیادی قایل است و احتمال عضویت در ناتو را بعید نمیداند.
این را نیز باید در نظر داشت که هر نوع حمایت ایروان از حکومت فعلی تهران باعث تیرگی روابط ارمنستان با کشورهای غربی و کاهش کمکهای مالی دیاسپورای ارمنیِ مقیم فرانسه و ایالات متحده به این کشور خواهد شد. از سوی دیگر، باید به نقش مثبت جمهوری اسلامی ایران در حل و فصل مناقشه قره باغ اشاره کرد. تهران تا سال ۱۹۹۷ در این روند شرکت غیرمستقیم داشته و از طریق مجاری دیپلماتیک و برای حل این مسئله با روسیه همکاری میکرد. بعد از تشکیل گروه مینسکِ سازمان امنیت و همکاری اروپا، فعالیت ایران در این زمینه کاهش یافت، با این وجود تهران پیشنهاد خود برای میانجیگری در زمینه قرهباغ را مجدداً مطرح کرده است. تهران همچنین با استقرار نیروهای حافظ صلح ناتو در قفقاز جنوبی مخالفت است که این امر برای روسیه اهمیت ویژهای دارد.
● روابط ایران و آذربایجان
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، تهران سعی کرده نفوذ خود به جمهوری آذربایجان را گسترش دهد. به همین منظور شرایط عبور از مرزها بین دو کشور تسهیل و ارتباط مستقیم هوایی و زمینی بین استانهای آذرینشین ایران و بعضی مناطق آذربایجان برقرار شده است. مقامات ایرانی اجازه برقراری روابط دوجانبه در سطح محلی در زمینه تجارت، آموزش، پژوهشهای علمی و همکاری اقتصادی را صادر نیز کردند. ایران به عضویت آذربایجان در سازمانهای منطقهای کمک کرده و ضمن ارائة برخی کمکهای اقتصادی و انسانی، پیشنهاد میانجیگری در مناقشه قرهباغ را نیز مطرح کرده است. در این مقطع که تا سال ۱۹۹۴ ادامه داشت، باکو و تهران با هم روابط حسنه، سازنده و متقابلاً سودمندی داشتند. ولی از آنجا که تهران نگران رشد جداییطلبی در مناطق آذریزبان خود بود از پذیرش آوارگان آذربایجان از ناگورنو-قره باغ و نواحی مجاور آن امتناع کرد، ولی در عین حال از عبور آنها از خاک ایران ممانعت به عمل نیاورد.
در مرحله بعد، اختلافاتی بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان بروز کرد که اختلافات در برخی مقاطع میتوانست به بحرانهای عمیق سیاسی نیز منجر شود. تهران در واکنش به تقویت قابل توجه مناسبات آمریکایی -آذربایجانی که برای منافع ملی ایران (به خصوص در دریای خزر) خطر بالقوه ایجاد میکرد، به توسعه روابط با ایروان پرداخت. با این وجود، مقامات حاکم بر ایران در سطح رسمی به محکوم کردن تجاوز ارمنستان به آذربایجان ادامه دادند. روند از سرگیری روابط همکاریجویانه بین دو کشور در سال ۱۹۹۷ مجدداً شروع شد. دولت محمد خاتمی در قفقاز جنوبی سیاست خارجی متوازنی دنبال میکرد و بیشتر به بخش انرژی و حمل و نقل توجه داشت. ولی اختلافات جدی بین دو کشور از بین نرفت. در ژوئن سال ۲۰۰۱ اخطار ناو جنگی ایرانی به کشتی پژوهشی نفتی که در خزر مشغول عملیات زمینشناسی به نفع جمهوری آذربایجان بود، و مجبور کردن این کشتی به ترک منطقه، مجدداً روابط دو کشور را وارد دورهای از رکود کرد.
امادر سال ۲۰۰۲ در پی دیدار رسمی حیدر علییف، رئیس جمهور وقت آذربایجان از ایران، همکاریهای سیاسی دو طرف مجدداً فعال شد. از سرگیری گفتگو درباره مسایل مورد اختلاف مانند رژیم حقوقی دریای خزر، نتیجه مهم این دیدار بود و اسناد مهمی نیز در بخشهای مختلف همکاری امضا شد. در ژانویه سال ۲۰۰۵ اولین سفر الهام علییف، رئیس جمهور فعلی آذربایجان به ایران باعث توسعه گفتگوی دوجانبه شد.
طی این دیدار بیانیه سیاسی مشترک و توافقنامههای مشترکی به امضاء طرفین رسید و سر کنسولگری جمهوری آذربایجان در تبریز نیز افتتاح شد. در حال حاضر تبادلات بازرگانی بین دو کشور برابر ۶۰۰ میلیون دلار است و از توان بالقوه این روابط به طور کامل استفاده نمیشود. اما مشکل بتوان اکراه باکو از توسعة روابط و وابستگی به همسایه جنوبی خود را تغییر داد. به عنوان مثال، در تابستان سال ۲۰۱۰ قراردادی درباره ترانزیت گاز طبیعی آذربایجان به نخجوان از طریق ترکیه به امضا رسید، این در حالی بود که تا پیش از این نخجوان گاز ایرانی را دریافت میکرد. با وجود بهبود قابل توجه مناسبات ایرانی - آذربایجانی در سالهای اخیر، چند عامل منفی مانند سابق مانع توسعة این روابط است.
۱) تهران به همکاری گسترده با ایروان ادامه میدهد و با ایجاد شکاف در محاصره ارمنستان، حل و فصل مسأله قرهباغ را به تعویق میاندازد.
۲) در جمهوری اسلامی ایران احقاق حقوق جمعیت بزرگ آذربایجانی (طبق بعضی برآوردها، آذریها ۲۰ میلیون نفر یا ۲۵ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند) محدود میشود.
۳) جمهوری آذربایجان با ایالات متحده، دشمن اصلی خارجی ایران روابط تنگاتنگی دارد که این امر ناگزیر باعث اختلافاتی بین ایران و آذربایجان بر سر مسأله استقرار نظامیان آمریکایی در قفقاز جنوبی میشود.
۴) حل نشدن رژیم حقوقی دریای خزر مانع از بهرهبرداری از منابع آن شده و شرایط مناقشه بالقوه بین تهران و باکو را همچنان حفظ میکند.
۵) ایران و آذربایجان صادر کنندگان مواد هیدروکربنی هستند و بر همین اساس در بازار گاز طبیعی اروپا رقیب یکدیگر محسوب میشوند.
● روابط ایران و گرجستان
امضای موافقتنامهای میان تهران و تفلیس برایلغو روادید میان دو کشور به تاریخ ۳ نوامبر ۲۰۱۰، نشاندهنده نزدیک شدن روابط بین ایران و گرجستان است. طبق این سند، شهروندان دو کشور میتوانند بدون دریافت ویزا تا ۴۵ روز در خاک کشور دیگر بمانند. همچنین سر کنسولگری ایران در باتومی افتتاح شده و ارتباط هوایی مستقیم بین تفلیس و تهران که در سال ۲۰۰۰ قطع شد، از سر گرفته شده است. در این میان، نه تنها تلاش برای افزایش دو برابر و نیم تعداد گردشگران ایرانی در گرجستان و انتظار سرمایهگذاریهای ایرانی در اقتصاد این کشور، بلکه امتناع عملی ایران از شناسایی استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی، تیره شدن روابط بین تهران و مسکو و سکونت اقلیت قابل ملاحظهای گرجی در جمهوری اسلامی ایران، عوامل اساسی لغو روادید بین دو کشور از طرف گرجستان بودهاند.
طرف ایرانی از این طریق سعی میکند انزوای فزاینده سیاسی و اقتصادی خود را کاهش دهد، نفوذ خود را در قفقاز جنوبی گسترش داده و از حمله آمریکا (ناتو) از خاک گرجستان به خود ممانعت به عمل آورد. ولی تبادلات بازرگانی ایرانی - گرجی مانند سابق ناچیز است (میزان صادرات ایران به گرجستان کمتر از ۱ درصد کل واردات این کشور را تشکیل میدهد) که همین امر مانع از برقراری ثبات در روابط دوجانبه میشود. فقدان مرزهای مشترک و حفظ تفاوتهای مهم فرهنگی، مذهبی و زبانی هم باید در نظر گرفته شود. این را نیز باید در نظر داشت که ایالات متحده که تکیهگاه اساسی نظامی، مالی و سیاسی رژیم فعلی گرجستان است، از توسعه این روابط ممانعت کرده و خواهد کرد.
● جمعبندی
از مجموع مطالب بازگفته میتوان نتیجه گرفت که ایران به دلایل مختلف تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حتی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی نتوانسته نفوذ خود را در قفقاز جنوبی گسترش داده و مانند روسیه و ترکیه در این منطقه به عنوان قدرت منطقهای شناخته شود. عوامل مختلفی در این ناکامی دخیل بودهاند که از جمله مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد؛
۱) رویارویی تهران با غرب که به اعمال تحریمهای بینالمللی و یکجانبه (از سوی امریکا) علیه تهران منجر شده و همین امر شرایط توسعه همکاری اقتصادی و سیاسی ایران با کشورهای قفقاز جنوبی را دشوار کرده است.
۲) فقدان متحدان پایدار برای ایران در قفقاز جنوبی (هرچند روابط ایرانی - ارمنی از جمله نزدیکترین روابط تهران با کشورهای قفقاز جنوبی فرض میشود، اما این روابط نیز ماهیت مقطعی دارد، زیرا ایروان در زمینه نظامی و سیاسی به مسکو گرایش دارد).
۳) توسعه سریع برنامههای هستهای و موشکی ایران در شرایط بحران باعث نگرانی کشورهای قفقاز جنوبی میشود.
۴) موضعگیری انعطافناپذیر و غیرمنطقی تهران در قبال رژیم حقوقی دریای خزر.
نویسنده: ولادیمیر - یفسییف
منبع: سایت - ایراس - تاریخ شمسی نشر ۱۵/۹/۱۳۸۹
ولادیمیر یفسییف؛ نشریه «بررسی مستقل نظامی»، ضمیمه روزنامه «نیزاویسیمایا گازییِتا»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست