شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
چرا جا خالی بدهی
ادبیات مهاجرت اسمی برای یک مسماست. این مسما مسالهای جدی و قابل تامل است. ادبیات مهاجرت را تنها به نویسندگان مهاجر نمیتوان نسبت داد. نویسندگانی نیز از مهاجرین مینویسند و اثرشان را در زمره ادبیات مهاجرت قرار میدهند. در این گونه آثار شخصیتها آنچنان دور از ذهن نیستند. شخصیتهایی که در کشوری دیگر به عنوان یک فرد مهاجر شناخته میشوند و این فرد مهاجر بیشک با جهانی دیگر جدا و دور از آنچه که با آن در سرزمینی دیگر اخت بوده است روبهرو میشود و تغییر به صورت آهسته آهسته حرفی جدی میشود در رفتارشناسی این مهاجر در مهاجرت. پرداختن به این شرایط و رفتار شناسی و نمونهگذاری از وضعیتهای این چنینی محور اصلی داستان بلند رضیه انصاری در کتاب «شبیه عطری در نسیم» بوده است. «شبیه عطری در نسیم» اولین کتاب این نویسنده است که در اولین حضورش در حوزه کتابداران با چنین رویکردی به کلمه در میآید.
داستان این کتاب روایت زندگی سه مهاجر ایرانی در آلمان است و بیانگر روابط اجتماعی این مهاجران در کشوری دیگر. در واقع تقابل اجتماعی و فرهنگی این شخصیتها اصلیترین مساله نویسنده این داستان بوده است. شخصیتهایی آنچنان که در خلال حرفها و گفتههای آنان مشخص میشود، شخصیتهایی از طبقه روشنفکران ایرانی هستند. رضیه انصاری در چند صفحه ابتدایی مخاطب خود را خوشحال میکند که میتواند با این کتاب همراهی کند و آن را به گوشهای نیندازد و قید خواندنش را بزند. روایت با این جملهها آغاز میشود: «انگار همین بغل است. یا اصلا دیروز بود. خب بگذار باشد.
بیاید، برود، چرا جا خالی بدهی؟» همین سطر اول این پیش آگاهی نسبی را به مخاطب میدهد که وقتی سطر اول با چنین جمله آغاز میشود پس یک نوع دوری و میل به بازگشت یا حتی نوعی نوستالژیا ممکن است تم اصلی این داستان باشد و کاتب در ادامه در پاراگراف بعد خیلی زود به سر وقت معرفی شخصیتهایی میرود که بار اصلی این داستان را به دوش میکشند. در این کتاب حادثهها مساله اصلی نیستند بلکه همانطور که عنوان شد شخصیتهای این داستان بار کشاندن داستان را به دوش میکشند و راوی تماشاگر این روایت و این آدمهاست. تا حرف از راوی است این را بگوییم که در فصل اول کتاب شخصیت راوی آنچنان به چشم نمیآید. (منظور از راوی اینجا نویسنده کتاب است). شخصیت بی طرف راوی در چیدن میزانسنها و برخوردها و دیالوگها در فصل اول بسیار باور پذیر است و این عدم حضور شفاف و به اصطلاح رو و نمایان، شخصیتها را در فصل اول باور پذیر میکند. اما در فصل دوم (بگذار بر زمین خود بایستم) راوی بی هیچ دلیل موجه سعی میکند دغدغهها و تمایلات خود را در دهان کتاب بگذارد در صورتی که هیچ دلیل موجهی برای این حضور وجود ندارد.
منظور دقیقا همان جایی است که اگر راوی سطرهایی از شعرهای احمدشاملو را سرآغاز داستان میگذارد و گویی سعی میکند روشنفکر بودن خود را از این طریق در کتاب جای دهد در صورتی که اگر تمام این سطرهای شعر در این کتاب حذف شوند هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. این فصل با این شعرها و در کنار توصیف و فضاسازیای که به مدد رساندن این فضاها به این شعرها است در واقع پاشنه آشیل بسیار جدی برای این کتاب به شمار میرود. پیمان، کیا و بهزاد شخصیتهای اصلی این کتاب نمونه مهاجران طبقه روشنفکر هستند. نویسنده سعی میکند الگوریتم شخصیتی این سه نفر را با ارایه رفتارها و مسایل و دغدغههایشان ترسیم کند. شخصیتهایی که هر کدام به نوعی شکست فصل جدا ناشدنی از زندگی و تاریخشان است.
سویههای رفتاری این شخصیتها چنانکه در کتاب آمده است نمایانگر چهرههایی متعلق به جریانهایی خاص در دورههای خاصی از تاریخ ایران است که نمونههایش به وفور قابل اشاره است.
این شخصیتها که هرگز نمیتوانند از گذشته خود فاصلهای جدی بگیرند در طول داستان به فلاشبکهایی با گذشته و زندگی گذشته و روابط و شرایط اجتماعیشان در گذشته درگیر میشوند و این خرده روایتها در نهایت به روایت کلانی از زندگی این آدمها را پیش روی مخاطب این کتاب قرار میدهد که میتوان گفت رضیه انصاری در ساخت و پرداخت این گریز از مرکزها و برگشتن به حال و زندگی کنونی آنها موفق رفتار کرده است. «همیشه اولش همه چیز ماورای زمینی است. عقدی در آسمانها بسته میشود. بعد آهستهآهسته میآید پایین. میرسد زیر زمین. زور میزنی که بگویی نه. این طورها هم نیست. مابه هم ربط داریم. خیلی ربطها» (صفحه ۶۷).
زندگی شخصی و درونی این شخصیتها هر کدام به نوعی قابل واکاوی است. با این حال شاید بتوان گفت در خلال این گفتوگوها و روایتها شخصیتهای داستان به ما نمیگویند که چه و چه کاره بودهاند. عدم ارایه سوابق سیاسی شخصیتها و یا حتی اشارهای به این مساله شاید یکی دیگر از نبودهای این داستان است. هیچ اشارهای از این که این شخصیتها چگونه و چطور به اینجا رسیدهاند نمیشود و این مساله در هالهای از ابهام میماند و نویسنده سعی میکند به برخی از سویههای شخصیتی و رفتاری این آدمها بسنده کند.
علیالخصوص روابط خانوادگی، کاری، اجتماعی و بخشی از مناسبات فرهنگی و در نهایت گوشهای از اندیشههایشان از طریق دیالوگهایی که با هم رد و بدل میکنند. به هر روی شخصیتهای این کتاب مدام در حال فکر کردن هستند و فکرهای آنها در گریزگاه پاسخ دادن یا مواجه شدن با مساله یا سوالی برای مخاطب دستش را رو میکند «در این داستان عناصر داستان آنقدر درگیر شکل و فرم شدن نیستند. آنها آمدهاند تا ماجرایی را تعریف کنند و تمام شوند. زمان معنای مهمی در این داستان از خود نشان نمیدهد شاید تنها در مواردی که این شخصیتها به گذشته برمیگردند. شاید در پایان، گفتن این مساله هم بد نباشد که نویسنده زن این داستان؛ رضیه انصاری؛ جهان سه مرد را ترسیم میکند با سویههای روحی این مردان و گاه تا تحلیل درون متنی این شخصیتها نیز پیش میرود.
نمیتوانم به طور قطع بگویم که انصاری به بهترین شکل این مساله در داستان خودش دست یافته است و توانسته در ارایه شخیصت به شکلی کامل در مرد بودن شخصیتهایش فروبرود او این تجربه را در اولین کتاب خود با موفقیت پیش برده است. کتابی که بتواند با مخاطبش کنار بیاید و او را با مهربانی مجاب کند که تا انتها با او همراه شود میتواند کتاب موفقی بوده باشد؛ حداقل در خوانش اول.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست