سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

داستان صعود بانوی شکیبا


داستان صعود بانوی شکیبا

جولی لارسن گرین در هرم مدیریتی مایکروسافت

با اعلام خبر نوسازی ساختار مایکروسافت از سوی استیو بالمر و پست‌های جدیدی که به مدیران لایق و موفق شرکت داده‌ خواهد شد، چندنام به‌علل گوناگون بیش از دیگران مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفتند که شاید در این میان نام «جولی لارسن‌گرین» بیش از دیگران می‌درخشید. کارنامه کاری او و خستگی‌ناپذیری او در واقعیت‌بخشیدن به آرزوهایش داستانی خواندنی دارد. لارسن‌گرین با بهره‌گیری از صبر و پشتکارش توانست پله‌های ترقی در مایکروسافت را دوتا یکی طی کند و بالا رود. تازه‌ترین ارتقای لارسن‌گرین همین نوامبر پارسال رقم خورد و او جانشین استیون سینوفسکی، رئیس باسابقه بخش ویندوز شد. برخلاف سینوفسکی که به بدعنقی معروف است، لارسن‌گرین به‌دلیل مهارت بالای خود در مراوده و ارتباط با دیگران، توانایی‌اش در برقراری روابط مثبت کاری و ایجاد همبستگی گروهی حول یک هدف مشترک، حتی با کسانی خارج از محدوده مدیریتی‌اش زبان‌زد است.

زندگی‌نامه او داستان سرسختی و ایستادگی یک انسان برای دستیابی به اهدافش است. لارسن‌گرین از اهالی شهر مپل فالز در نواحی شمالی واشنگتن در مرز کانادا است. همان زمانی که در دبیرستان درس می‌خواند دوست داشت وقتی بزرگ شد، در یک شرکت کامپیوتری کار کند و این در حالی بود که او تا آن زمان از کامپیوتر استفاده نکرده ‌بود. گرین پس از نام‌نویسی در دانشگاه وسترن واشنگتن – جایی که پدرش هم دانشجو بود و پدربزرگش زمانی به‌عنوان کارگر بخش مراقبت و نگه‌داری مشغول به‌کار ‌بود- اشتیاق خود به تجهیزات دیجیتال را نشان داد. درب آزمایشگاه‌های کامپیوتر شب‌ها به‌روی دانشجویان دوره لیسانس باز بود اما از آنجا که گرین برای تأمین هزینه‌هایش در رستوران کار می‌کرد، نمی‌توانست از آزمایشگاه استفاده ‌کند. پس تصمیم گرفت از کامپیوتر به مدیریت بازرگانی تغییر رشته دهد.

به‌ظاهر این تغییر شروع خوبی را برای گرین رقم نزد. اما این فقط ظاهر ماجرا بود! ماجرا این بود که گرین چندی پس از درخواست کار در مایکروسافت، که همان‌ موقع هم ابرشرکت صنعت کامپیوتر به شمار می‌رفت، نامه‌ای دریافت کرد که می‌گفت درخواست او رد شده ‌است. پس از پاسخ رد مایکروسافت، گرین به‌عنوان پشتیبان فنی، در شرکت دیگری در شهر سیاتل به‌نام Aldus مشغول به‌کار شد. حوزه فعالیت Aldus که در آن سال‌ها دوران شکوفایی‌اش را می‌گذراند تولید نرم‌افزارهای نشر رومیزی بود. گرین طی ده ماهی که به‌عنوان پشتیبان فنی انجام وظیفه می‌کرد، ناچار بود از پشت تلفن به پرسش‌ها و اعتراض‌های مشتریان خشمگین پاسخ دهد و شاید همین کار باعث‌شد صبر و شکیبایی‌اش چنان افزایش یابد بعدها در مقایسه با بسیاری از همکاران مغرورش در مایکروسافت از مزیت بزرگی برخوردار شود؛ خود او بعدها در گفت‌وگو با روزنامه تلگراف، چاپ بریتانیا اظهار داشت که کار‌کردن به‌عنوان پشتیبان فنی در Aldus درباره حس همدلی چیزهای زیادی به او آموخت.

تقریباً همان موقع‌ها بود که لارسن‌گرین برنامه‌نویسی را هم یاد گرفت. او یک برنامه‌نویس خودآموخته بود که هرگاه در طول روزهای کاری‌اش فراغتی می‌یافت کدنویسی را می‌آموخت و تمرین می‌کرد. او بعدها در رشته مهندسی نرم‌افزار از دانشگاه سیاتل فوق‌لیسانس گرفت و به‌همین علت توانست در شرکت Aldus ارتقای شغلی پیدا کند و سمت مدیریت توسعه را به خود اختصاص دهد.

حدود پنج سال بعد، موقعیت جالبی برای گرین پیش ‌آمد. از آنجا که او به فراخور کارش می‌توانست ضعف‌ها و قوت‌های کامپایلر‌های نرم‌افزاری ساخته‌شده توسط دو شرکت مایکروسافت و بورلند را که آن روزها رقیب هم به شمار می‌رفتند ارزیابی کند، او را به کارکنان مایکروسافت شناساند. مایکروسافتی‌ها که از عملکرد گرین تحت‌تأثیر قرار گرفته ‌بودند او را قاپ زدند و به‌زودی موقعیت شغلی جدیدی برایش پدید آمد زیرا نظارت بر توسعه ابزار برنامه‌نویسی Visual C++ مایکروسافت به او سپرده‌ شد؛ یعنی همان نرم‌افزاری که گرین تا چندی پیش به نقد و بررسی‌اش می‌پرداخت.

او بالاخره توانست به مایکروسافت راه یابد و همان موقع دریافت که به جنبه انسانی محاسبات بیش‌تر علاقه دارد؛ یعنی رابط‌کاربر یا

User Interface که بین کدهای سطح پایین یا نزدیک به سخت‌‌افزار سیستم در یک‌سو و کاربر یا عامل انسانی در سوی دیگر، میانجی‌گری می‌کند. گرین پس از پروژه Visual C++ به سِمَت مدیر برنامه پروژه FrontPage مایکروسافت منصوب شد؛ نرم‌افزاری که کمک می‌کرد مردم به‌‌راحتی صفحه وب بسازند. بعد از آن نیز نظارت بر طراحی واسط‌کاربر بسته آفیس‌ اکس‌پی و آفیس ۲۰۰۳ به او محول ‌شد.

یکی از درخشان‌ترین مراحل دوران کاری گرین با انتشار آفیس ۲۰۰۷ پیوند خورده ‌بود زیرا خلاقیت به‌کار رفته در واسط‌کاربر این نسخه به‌ویژه با عناصر جدیدی موسوم به «ریبون»‌ها با موفقیت پیاده‌سازی شده‌ بودند. با این‌که سربرآوردن ریبون‌ها در اوایل کار ناخشنودی بعضی از حرفه‌ای‌های خوکرده به واسط‌های قدیمی را به‌همراه داشت اما به‌دلیل کارایی چشمگیرش در نظم‌بخشیدن به به انبوهی از ابزارهای آفیس که طی سال‌ها به تعدادشان اضافه شده ‌بود، در‌نهایت مقبول عموم مردم واقع شد. موفقیت ریبون‌های آفیس باعث شد تا مایکروسافت عنوان و جایزه «رهبری برجسته فنی» یا outstanding technical leadership را به گرین اعطا کند. گرین همچنین به‌دلیل رهبری برنامه‌های مرتبط با ویندوز۷ مورد قدردانی قرار گرفت. برخلاف ویندوز ویستا که به‌دلیل تأخیر در انتشار، گیج‌کننده بودن سازوکارها و کندی‌اش با انتقادهای زیادی روبه‌رو بود، ویندوز۷ هم سریع منتشر شد و هم سریع کار می‌کرد و از این‌رو توانست رکوردهای فروش جدیدی را ثبت کند و از سوی رسانه‌های فنی مورد تشویق قرار بگیرد.

اما در‌نهایت، این سیستم‌عامل درخشان اما دوسر (موبایل و دسکتاپ) ویندوز۸ بود که توانست لارسن‌گرین را تا قله‌های رهبری مایکروسافت بالا ببرد. رهبری پروژه ویندوز۸ برعهده استیون‌سینوفسکی بود. این سیستم‌عامل به‌رغم قابلیت‌های بالا فروش ضعیفی داشت اما با همه این‌ها برای مایکروسافت نوآوری ارزشمندی به‌شمار می‌آمد زیرا مایکروسافت با اجرای پروژه ویندوز۸ توانست یک سیستم‌عامل زیبا را روی گستره‌ متفاوتی از دستگاه‌ها اعم از کامپیوترهای شخصی، گوشی‌های همراه و تبلت‌ها پیاده ‌کند. کاربران قدیمی ویندوز از واسط کاربر «مترو» چندان استقبال نکردند و ترجیح دادند مد دستکاپ قدیمی را روی سیستم‌عامل جدید خود فعال کنند اما همچنان شاکی بودند. از نظر آن‌ها حتی مد کلاسیک و قدیمی ویندوز۸ نیز آن‌طور که باید و شاید به واسط‌کاربر ویندوز۷ شباهتی نداشت.

شاید اگر ویندوز۸ رویکرد تأیید و تحسین‌شده مدیر باسابقه‌ای مانند لارسن‌گرین را در طراحی واسط‌های کاربر بیش‌تر با خود یادآوری می‌کرد، نتیجه کار بهتر از این می‌بود. خود مایکروسافت هم قبلاً و به‌‌طور رسمی دیدگاه گرین در طراحی واسط‌کاربر آفیس ۲۰۰۷ را تأیید کرده‌‌ بود. آفیس ۲۰۰۷ توانسته‌بود به‌خوبی و نرمی از چیدمان کلاسیک و قدیمی خود فاصله بگیرد و یکپارچگی ابزارهای انبوه و پرشمارش را اولویت خود قرار دهد. اما جالب است بدانیم کسی که گرین را تشویق و شاید اصرار کرد تا ریبون‌ها را در واسط‌کاربر جدید آفیس بگنجاند خود سینوفسکی بود! گرین یک‌بار گفته‌ بود: «استیون درباره آفیس به‌ من اصرار کرد. من نمی‌خواستم این کار را انجام دهم. فکر می‌کردم کار واسط‌کاربر تمام شده ‌است و دیگر‌ کار زیادی برای خلاقیت باقی نمانده ‌است.»

مایکروسافت چندی پیش باز راه جدیدی را به‌روی گرین گشود تا این‌بار او مسئولیت‌هایی را عهده‌دار شود که پیش‌تر روی دوش سینوفسکی بود. اما آن‌چه که در میان احتمالات آتی دوران کاری گرین می‌درخشد، پستی رؤیایی در بزرگ‌ترین شرکت نرم‌افزاری جهان است: آیا پس از کناره‌گیری استیو بالمر از مدیرعاملی مایکروسافت، لارسن‌‌گرین جانشین این رئیس بزرگ و جنجالی خواهد شد؟

بالمر، مدیرعامل باسابقه و قدیمی شرکت، چندسالی است که به‌دلیل فروش ضعیف محصولات رقابتی‌اش در تقابل با اپل مورد انتقاد قرار گرفته ‌است، به‌ویژه این‌که وقتی رقیب، نخست با دستگاه پخش موسیقی خود موسوم به آی‌پاد و سپس با اسمارت‌فون‌ها و تبلت‌هایش گوی سبقت را از مایکروسافت ‌ربود، این شرکت حرکت قوی و درخوری بروز نداد.

و جالب است که وقتی در همین ماه می گذشته و در کنفرانس تجاری مجله وایرد درباره جانشینی استیو بالمر از لارسن‌گرین سؤال شد او با صراحتی خاص گفت: «این (سِمَت) را رد نمی‌کنم، اما عجله‌ای ندارم. یک سال به من زمان بدهید و (بعد) دوباره از من بپرسید!.»