سه شنبه, ۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 28 May, 2024
مجله ویستا

نقد رمان «قلعه مرغی، روزگار هرمی»


نقد رمان «قلعه مرغی، روزگار هرمی»

قلعه مرغی؛ روزگار هرمی «عنوان رمانی است از «سلمان امین» که از سوی نشر هیلا راهی بازار کتاب شده است.

قلعه مرغی؛ روزگار هرمی «عنوان رمانی است از «سلمان امین» که از سوی نشر هیلا راهی بازار کتاب شده است. این کتاب ۱۳۰ صفحه ای داستان پسر نوجوانی را روایت می کند که بر اثر حوادثی به سمت شبکه های هرمی کشیده می شود و با اتفاقات غیرقابل پیش بینی روبه رومی شود. داستان یک تم اجتماعی دارد و در محله ای از محله های جنوب شهر ) قلعه مرغی (با لحنی ساده و شبیه به محاوره نوشته شده است.

۱. خلق فضایی صمیمی که حاصل زبان ساده و صمیمی اثر است ، از عوامل جذابیت این رمان به حساب می آید. این لحن صمیمانه از آنجایی برای خواننده دلنشین است که گویی پای درد دل شخصیت اصلی می نشیند و همراه با سیر درد دل عباس با اتفاقات و شخصیت ها نیز آشنا می شود.

۲. نوشتن اثری با چنین موضوع و پیرنگی از دغدغه های اجتماعی سلمان امین حکایت دارد. این که یک نوسینده نسبت به برخی اتفاقات اجتماعی اطراف خود بی تفاوت نبوده و جسارت این امر را هم داشته که به موضوعی چنین بپردازد که در محافل روشنفکری بار اول پس زده می شود. اما ای کاش نویسنده می گذاشت که خود خواننده در بستر حوادث و رویدادها به یک تحلیل جامعه شناسانه برسد. در جایی نویسنده حرف خودش را در زبان شخصیت اصلی جای می دهد. نویسنده در انتهای کتاب به نوعی « بنابراین نتیجه میگیریم» را ارائه می دهد. ( به پارگراف آخر صفحه ی ۲۸۶ کتاب نگاه کنید)

۳. طنز ظریف و هوشمندانه ای که در این داستان وجود دارد را خیلی دوست دارم. طنزی که با لحن و فضای کلی کار جور در می آید و به اصطلاح وصله ای ناجور نیست و به دل می نشیند.

۴. رفتارها و جلوه های رفتاری شخصیت عباس متناسب با شخصیت او پرداخت شده و بسیار باور پذیر است اما جلوه های گفتاری این شخصیت انسجام و یکدستی لازم را ندارد. در جایی عباس طوری حرف می زند که کاملا متناسب با یک پسر ۱۷ ساله جنوب سهری است اما جاهایی این گفتار در حد یک استاد دانشگاه ارتقا پیدا می کند و فیلسوفانه می شود. برخی تحلیل های ارائه شده توسط عباس آنقدر فیلسوفانه و اندیشمندانه است که من شک کردم نکند نویسنده از دو راوی استفاده کرده است.

۵. سوال اصلی من از آقای سلمان امین این است که چرا از سبک اعتراف نگاری استفاده کرد در حالی که عملا هیچ بهره ای از آن نبرد و به نظر من از اصول اولیه نوشتن چنین سبکب بی اطلاع است؟ شما «آبی تر از گناه » حسینی را بخوانید و به لحاظ سبکی با این کتاب مقایسه کنید . در اعتراف نگاری نباید مو به مو به جزییات بی اهمیت اشاره کرد و یا اینکه اینقدر دیالوگ و گفت و گو آورد. گفت و گوهایی با تمامی جزییات و دقت، گویی همین الان دارد روایت می شود و اتفاق می افتد. استفاده از این سبک و تاکید بر شخصیت لاله شکیب در همان ابتدای رمان باعث لو دادن انتهای رمان شد به گونه ای که من حدس زدم قطعا اتفاقی باید برای لاله شکیب بیفتد که عباس در آن دخیل است. ضمن اینکه سلمان امین از این سبک استفاده ی بهینه ای هم نکرده است. این سبک جان می دهد برای اینکه مخاطب را در شک بگذاری یا او را بازی دهی یا واقعیت ها را وارونه جلوه دهی اما در این رمان عباس اعتماد مخاطب را زیادی به خود جلب می کند. هر چند ما در جریان اعتراف می فهمیم که عباس دغل و دروغگو استاما چون همین عباس است که به دروغ هایش اعتراف می کند و با توجه به جملات پایانی مخاطب نمیتواند ذره ای به آنچه خوانده شک کند. و یا اینکه احتمال کوچیکترین دروغی بدهد. من واقعا متوجه نشدم که چرا وقتی این سبک برای داستان هیچ مزیتی که نداشته بلکه در دو جا ضربه هم زده ، باید مورد استفاده قرار بگبرد؟

۶. موضوع محدود به مکان و زمان و دوره ی خاصی است و تاریخ انقضا دارد. بنابراین این اثر قابلیت ماندگاری ندارد . من بعید می دانم این کتاب در سال ۱۴۰۰ توسط کسی خوانده شود.

آرمان اعتمادی