چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

شروع یك نبرد


از مارس ۲۰۰۳ فروردین ۱۳۸۲ كه سربازان آمریكایی از فاو و ام القصر به خاك عراق هجوم آوردند تا امروز نزدیك به ۲سال می گذرد, اما كسی نمی تواند بگوید جنگ در عراق پایان یافته است

هنوز سربازان آمریكایی در حال نبرد با سربازان سابق گارد ریاست جمهوری، میلیشیاهای نظامی و شبه نظامیان عرب غیرعراقی هستند.اما یك پرسش همواره در اذهان مطرح است. اینكه آیا می توان آمریكا را برنده نبرد در عراق دانست؟ البته نبرد در عراق هنوز پایان نیافته است و معلوم نیست اوضاع به كدام سمت پیش می رود، ولی شاید بتوان به یك جمع بندی در این باره رسید.

كم نیستند كسانی كه آمریكای امروز را «اشغالگر عراق» نمی دانند، بلكه«فرورفته در باتلاق عراق» می دانند.

آمریكا برنده یا بازنده بزرگ

این گزارش كه در ادامه می خوانید، به دنبال دادن پاسخ به این سؤال است كه آیا آمریكا در نبرد عراق تا به امروز برنده بوده و یا آنكه در برابر پرداخت سنگین ترین هزینه نظامی، سیاسی خود پس از جنگ ویتنام (در سال های ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۴) است؟

موفقیت های آمریكا در نبرد عراق

شاید بهتر باشد ابتدا از موفقیت های آمریكا در عراق آغاز كنیم.

آمریكا در مارس ۲۰۰۳ (فروردین ۸۲) با هجومی همه جانبه از هوا، دریا و زمین عراق را مورد هدف قرار داد و علی رغم دو هفته پیشروی ناچیز در جنوب عراق، ناگهان به صورتی غیرقابل توجیه (از نقطه نظر نظامی) خود را به بغداد رساند و این شهر را بدون نبرد سنگین تصرف كرد.پیروزی آمریكا در این نبرد ۱۸ روزه آنقدر سریع اتفاق افتاد كه «دنیا» شوكه شد. «ارتش دوم عرب» دومین پایتخت خاورمیانه عربی را دودستی به آمریكایی ها تحویل داد و آنچه كه از آن به عنوان مجموعه ای از دیپلماسی زور و زر نام برده شد، كمر صدام را شكست.این نبرد برای آمریكا ۳ پیروزی بزرگ به همراه داشت.

۱- آمریكا با فتح سریع عراق عملاً به دنیا ثابت كرد كه می تواند در«شروع یك نبرد» رأساً تصمیم بگیرد و نیازی به توافق رقبای امروز و متحدان دیروز خود ندارد. این موضوع به معنای بروز علائم اولیه «دنیای تك قطبی» قلمداد شد.

۲- شكست خفت بار ارتش عراق، كارایی نظامی چنین ارتش هایی در برابر قدرت نظامی آمریكا را زیر سؤال برد و بالعكس، این اعتماد به نفس را به جنگ طلبان كاخ سفید بخشید كه قادرند علیه هر ارتشی به همین سرعت به پیروزی برسند. تا آنجا كه فتح ۳ هفته ای بغداد سبب تقویت روحیه میلتاریستی ژنرال های پنتاگون شد و آنها به طراحی نقشه های جدیدی علیه دولتهای مخالف سیاست آمریكا در منطقه پرداختند.

۳- عراق یكی از ۴ كشور دارای ذخایر عظیم نفتی دنیا (عربستان، ایران، عراق و كویت) است. تصرف عراق به معنای تسلط نسبی آمریكا بر تمامی كشورهای نفتخیز عرب مسلمان به شمار می رود. از این لحاظ، عراق لقمه ای بسیار چرب و گرانبها است.

۴- آمریكا با پیروزی بر ارتش صدام و تصرف عراق توازن ژئوپولتیكی منطقه را به سود اسرائیل برهم زد، چرا كه عراق به لحاظ ساختاری در نیم قرن اخیر، قدرتی در برابر اسرائیل بود كه اگر چه به دلیل بی لیاقتی حكام آن نتوانست نقش مناسبی را در نبردهای عمده خاورمیانه عربی ایفا كند، اما توانسته است حداقل از نظر لجستیكی و سیاسی پشتیبانی اعراب در جنگ علیه اسرائیل باشد. عراق دومین كشور پرجمعیت عرب است و از نظر پتانسیل اقتصادی نیز قدرت دوم عرب محسوب می شود. سوریه و اردن در جنگ های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ توسط عراق حمایت شدند و صدام بویژه پس از جنگ علیه ایران، سیاستی ضداسرائیلی را دنبال كرد.

اكنون تل آویو دیگر نگران یك ارتش چندصد هزار نفری عربی نیست. اكنون برتری اسرائیل در دنیای عرب «خردكننده» است. تنها ارتش عربی در مقابل اسرائیل، ارتش سوریه با ظرفیتی معادل نصف ارتش اسرائیل و كیفیتی پایین تر از آن است. اعراب ثروتمند حاشیه خلیج فارس و حتی عربستان و اردن نیز نمی توانند برای اسرائیل تهدیدی باشند، چرا كه جمعیت اندك و ثروتمند این كشورها، آنها را به عنصری ناكارآمد در برابر توسعه طلبی این رژیم مبدل كرده است.

۵- آمریكا با حضور نظامی در عراق، تمامی قراردادهای فرانسویها، روسها، چینی ها و هندیان با رژیم بعثی عراق را برهم زد و بالعكس خود با برداشتن سهم ۹۰ درصدی ساخت تأسیسات و زیربناها، پالایشگاه ها، جاده ها، پلها و... عراق را قبضه كرده است.

۶- حضور نظامی در استراتژیك ترین نقطه جهان و در كنار قدرت منطقه ای مستقل و ضدآمریكایی ایران نیز یكی از دستاوردهای هجوم به عراق است. اگر آمریكا تا پیش از این مجبور بود برای تهدید ایران ۲ یا ۳ ناوگان (معادل ۴۰ درصد ظرفیت دریایی) خود را به خلیج فارس بكشاند و یا از پایگاه های كوچك منطقه و آسیای مركزی كه هریك به زحمت یك تیپ را در خود جای می دهند، ایران را تهدید كند، این بار می تواند در كنار مرز طولانی ایران و عراق (در غرب) به نمایش قدرت بپردازد.

ناكامی های آمریكا در عراق

اما آیا این تمام ماجرا است؟ مسلماً خیر. ایالات متحده در فوریه ۲۰۰۵ ، شرایطی بسیار نامساعدتر از فوریه و مارس ۲۰۰۳ دارد، آن هم به دلایل زیر:

الف) آمریكا اكنون كاملاً اعتماد قدرت های اقتصادی، نظامی درجه اول جهانی را از دست داده است. روسیه و چین اكنون در این نكته كه آمریكا به چیزی فراتر از نیمكره غربی می اندیشند، شكی ندارند و می دانند كه آمریكا به دنبال منابع عظیم انرژی خاورمیانه برای تسلط بر دنیای «قرن ۲۱» است.

آلمان و فرانسه نیز به عنوان ستون فقرات ارتش های سازمان پیمان آتلانتیك شمالی (ناتو) دیگر واشنگتن را قابل اعتماد نمی دانند.

ب) آمریكا از نظر نظامی در عراق «شكست خورده» تلقی می شود یا حداقل در دستیابی به اهداف خود ناكام بوده است. چرا؟ چون برای برتری یك كشور بر یك كشور دیگر باید شرایط زیر محیا باشد.

خاك عراق به طور نسبی تحت تسلط باشد. این اتفاق نیفتاده است، بویژه در مثلث سنی نشین كه چند شهر مهم عراق از جمله بغداد، الانبار، صلاح الدین، نینوا و فلوجه را دربر می گیرد، صدها حمله هدفمند علیه نیروهای آمریكایی و رژیم موقت عراق صورت گرفته است.گزارش چندی پیش روزنامه «واشنگتن پست» حاكی از رشد عملیات از ماه سپتامبر تا نوامبر (شهریور تا آبان) است. روزنامه آلمانی «یونگه ولت» نیز در گزارشی دیگر از رشد ۳۰ درصدی عملیات مسلحانه علیه آمریكایی ها خبر داده است. بمب گذاری های پی در پی نیز علاوه بر تبلیغات سنگین برای آمریكا، مانع ورود تجار و مهندسان به عراق شده است تا آنجا كه هنوز مدیران تراز اول شركت های بزرگ نفتی، خودروسازی، فولادسازی، ساختمانی و ... حاضر به ورود به عراق نیستند.گروگانگیری ها نیز خواب را از چشمان خارجیان اعم از عرب، اروپایی، هندی و ژاپنی برده است. به گونه ای كه می توان گفت اكثر نقاط عراق اكنون در اختیار حكومت مركزی نیست.در عراق، آمریكا موفق به شناختن دشمنان خود نشده است. ارتش آمریكا بی هدف علیه شهرهای مختلف اقدام به عملیات می كند و حتی شهرهایی مانند فلوجه را ۲ بار تصرف می كند، اما خبری از دشمنان او نیست. در فلوجه، نیروهای آمریكا به دنبال ده ها هزار مبارز عرب غیرعراقی بودند، اما همانطور كه در پیدا كردن سلاح های میكروبی ناموفق بودند نتوانستند شبه نظامیان مورد نظر خود را نیز در فلوجه بیابند.

شكست بزرگ اطلاعاتی آمریكا

آمریكا در نبردهای كلاسیك قادر به انهدام دسته های زرهی و پیاده دشمن است.اما در نبردهای فرسایشی و اطلاعاتی، همچنانكه پیش از این در ویتنام نشان داد كاملاً ضعیف است. سازمان سیا نتوانسته در عراق اطلاعات دقیق مورد نیاز ارتش را تأمین كندو این در حالی است كه گزارش های غیررسمی حاكی از حضور قوی جاسوسان روسی، چینی، آلمانی، فرانسوی و خاورمیانه ای در عراق است.

تلفات سنگین

ارتش آمریكا تا به امروز متحمل ۱۰ هزار كشته و زخمی از جنگ در عراق شده است. مرگ حدود۱۳۰۰ سرباز و زخمی شدن ۱۰ هزار نفر دیگر رقمی نیست كه افكار عمومی در آمریكا بتواند از بوش پسر بپذیرد.اغراق نخواهد بود اگر گفته شود ارتش آمریكا امتحان بسیار بدی را پس داد. «رابین كوك» وزیر امور خارجه سابق بریتانیا چندی قبل در نطقی جنجالی گفته بود: «آنها (نظامیان آمریكایی) قادر به شركت در نبردهای فرساینده عراق نیستند، چرا كه روحیه چنین مبارزاتی را ندارند. آنها برای مبارزه با نیروهای منظم و دست و پا بسته آموزش دیده اند.»در این حال كسی نمی داند آیا تلفات آمریكا به این میزان محدود می شود یا به سرعت از مرز ۲ هزار نفر می گذرد.

هزینه های سنگین نظامی

قرار نبود كه جنگ عراق برای مالیات دهندگان آمریكایی پرهزینه تمام شود. اما برآوردها نشان می دهد كه این جنگ، رقمی معادل ۱۵ درصد بودجه دفاعی آمریكا را در سال می بلعد و تاكنون قریب به ۱۳۰ میلیارد دلار هزینه برای ایالات متحده در برداشته است.

این جنگ در سال ۲۰۰۳ ، ۶۳ میلیارد دلار و در سال جاری میلادی نیز ۶۵ میلیارد دلار دیگر هزینه نظامی در برداشته و به نوشته واشنگتن پست، بوش به دنبال دریافت ۷۰ میلیارد دلار دیگر برای پشتیبانی تداركاتی ارتش در عراق برای سال ۲۰۰۵ است.

این در حالی است كه چشم انداز مثبتی برای «پایان یافتن درگیری» وجود ندارد.حضور در عراق به نفع ایران یا به زیان ایران است؟ارتش ۱۴۰ هزار نفری ایالات متحده دیگر مانند ارتش با روحیه ۲۵۰ هزار نفری مارس ،۲۰۰۳ اكنون خطری برای قدرت نظامی و حاكمیتی ایران محسوب نمی شود.ایران از نظر نظامی تنها می تواند نگران توان هوایی و دریایی ایالات متحده باشد، اما سربازان آمریكایی در عراق اكنون نه تهدید، بلكه«هدف فاقد تحرك» محسوب می شوند. نیروهای زرهی و پیاده آمریكا اگر چه از تسلیحات مناسبی برخوردارند، اما پراكندگی آنهاو فقدان خطوط قابل اتكای دفاعی استعداد نظامی آنها را گرفته است.اگر به هر دلیلی، این نیرو بخواهد علیه ایران و یا حتی سوریه وارد عمل شود، نخواهد توانست از عراق به عنوان اساس و پایه ای برای حملات سنگین استفاده كند، چرا كه حداقل ۱۲۰هزار نیروی شبه نظامی می توانند تمامی محاسبات لجستیكی فرماندهان پشتیبانی كننده را از بین ببرند.اوضاع اكنون، آنگونه كه واشنگتن می خواهد پیش نمی رود و به همین دلیل، لحن سخنان آمریكایی ها علیه ایران تغییر كرده است. آنان اكنون دو یا سه لشكر در شرق ایران (افغانستان) و كمتر از ۱۰ لشكر در غرب ایران (عراق) دارند و به خوبی می دانند كه با این تعداد نیرو قادر به تهدید كشوری با حدود نیم میلیون نیروی منظم و صدها هزار نیروی بسیجی سازماندهی شده نیستند. بنابراین از آوریل ۲۰۰۳ به این سو، حتی در الفاظ نیز ایران را (از طریق نیروهای خود در عراق) مورد تهدید قرار نداده اند.

۷ - برگزاری انتخابات در عراق برای آمریكا از طرفی هدفی اعلام شده بود كه به آن تا حدودی دست یافت و توانست ثابت كندكه می تواند دركشوری كه دهه های متوالی است كه انتخاب قابل قبولی نداشته انتخابات را برگزار كند. اگرچه این اقدام را آمریكا با كمك قدرتهای منطقه ای از جمله ایران به انجام رساند.

روی كارآمدن قدرتهای شیعه

آمریكا با برگزاری انتخابات در عراق و حذف نیروهای بعثی عملاً موجب قدرت گرفتن نیرهای شیعه در عراق شد. آمریكا امروز با درهم كوبیدن مواضع باقیمانده نیروهای صدام حسین و درگیریهای شدید در مناطق سنی نشین به طور ناخواسته در حال برهم زدن توازن قوا در منطقه مذكور است و به همین دلیل بسیاری از متحدان عرب آمریكا اقدامات این كشور را در عراق غیرقابل توجیه می دانند. استدلال آنها این است كه آمریكا با اقدامات خود عملاً سبب قدرت گرفتن شیعیان درعراق شده است.از سوی دیگر جغرافیای سیاسی - نظامی طراحی شده توسط انگلستان پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی دارای منطق استعماری خاص خود بود كه آمریكا با برهم زدن این جغرافیای سیاسی موفق نشده است جایگزین مناسبی برای آن طراحی كند، شاید دیگر زمان طراحی چنین نقشه هایی برای مناطق پراهمیت نظیر خاورمیانه گذشته باشد.

نتیجه گیری

آمریكا در عراق گرفتار جنگی است كه برای آن پایان مشخصی متصور نیست. آمریكا برای جنگ عراق حداقل نیاز به ۲۰۰ تا ۳۰۰میلیارد دلار بودجه دارد. بخش اعظم این رقم شاید حتی صرف جنگیدن نشود. بلكه تنها برای ظرفیت سازی نظامی لازم باشد. چرا كه جنگ عراق ثابت كرد ظرفیت ارتش آمریكا در زمان صلح رقم قابل قبولی نیست. اكنون ثابت شده است كه آمریكا تنها برای جنگ در دو كشور به طور همزمان نیازمند ارتشی در مقیاس سالهای جنگ سرد است. و دستیابی به چنین ارتشی حداقل نیاز به دویست میلیارد دلار بودجه نظامی اضافه دارد. برآورد پنتاگون نشان می دهد كه اضافه شدن هرده هزار سرباز ۱‎/۲ میلیارد دلار در سال هزینه به بودجه دفاعی آمریكا تحمیل می كند. این در حالی است كه اقتصاد آمریكا چنین رقم سنگینی را نمی پذیرد. آمریكا در سال ۲۰۰۴ گرفتار كسری بودجه ۴‎/۳ میلیارد دلاری بود. بخشی از این كسری بودجه به بودجه دفاعی ۴۲۰ میلیارد دلاری آمریكا باز می گردد. چرا كه آمریكا در سال ۲۰۰۰ بودجه دفاعی معادل ۲۹۱ میلیارد دلار داشته است حال آنكه رشد هزینه ها به ویژه هزینه های دفاعی عملاً مبدل به كسری بودجه شده است. بنابراین جدای از آنكه بخواهیم در باره وضعیت آمریكا در عراق با تعصب صحبت كنیم یك نكته را نمی توانیم فراموش كنیم و آن فشار اقتصادی جنگی است كه ماهانه ۵ میلیارد دلار هزینه به مالیات دهندگان آمریكایی تحمل كند. در چنین شرایطی چگونه می توان آمریكا را از نظر اقتصادی در عراق برنده دانست. اگر فرض كنیم شركتهای چندملیتی آمریكا موفق به برنده شدن در مناقصه های چندمیلیارددلاری شوند (حداكثر ۳-۲میلیارد دلار ) آیا اساساً این رقمها قابل قیاس با هزینه های نجومی نظامی خواهد بود. از نقطه نظر نظامی نیز آمریكا در عراق برنده نیست. (اگر نگوییم بازنده مطلق است) چرا كه موفق به كاهش حملات تروریستی و انتحاری نشده و برای اداره عراق نیازمند همكاری دولتهای منطقه ای است. مضافاً آن كه روحیات ضدآمریكایی منطقه به شدت افزایش یافته وعملاً دیگر كسی سرباز آمریكایی را نیروی آزادیبخش تلقی نمی كند. آمریكا هنوز نمی تواند ادعا كند برنیمی از عراق تسلط كامل دارد در چنین شرایطی هیچ ارتشی ، ارتش مسلط محسوب نمی شود.