دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

نمی روُید چرا از این حوالی بازآوینی


نمی روُید چرا از این حوالی بازآوینی

نگاهی به گزینه شعر دفاع مقدس «ترکش های اجابت» به انتخاب دکتر حسین ابراهیمی و دکتر هادی منوری

● یک

رسیده تا تب تند جنون، سری که نداری

گرفته خاطره‌ات شکل پیکری که نداری

عبور می‌کنی از کوچه‌های آتش و آهن

سوار قایق در خون شناوری که نداری

اگرچه خون تو بر صخره‌های تف زده خشکیده

ولی پریده‌ای از خویش با پری که نداری

بلوغ ماه به دستان روشن تو شبیه است

چرا که نه؟ گل من! اسم دیگری که نداری

فدای چشم سیاهت، فدای چهره ماهت

فدای قامت سبز تناوری که نداری

چنین که می‌روی و رو نمی‌کنی به دل من

مگر به خواب ببینی برادری که نداری

[مهدی چناری]

به طور معمول، گزینه‌ها خواندنی‌اند چرا که حضور شاعرانی در آنها محسوس است که ممکن است در عمرشان یک یا چند شعر خوب داشته باشند و آن گزینه هم آن را جسته و در خود جای داده؛ گاهی هم شاعرانی در این چارچوب قرار می‌گیرند با آثار خوب پرشمار که مشمول این روند می‌شوند اما به هر حال، گزینه‌ها اغلب خوبند مگر آنکه درا نتخاب خللی باشد یا قصدی یا اُفت دانشی. «ترکش‌های اجابت» گزیده‌ای است از شعرهای دفاع مقدس شاعران خراسانی به گزینشگری دکتر حسین ابراهیمی و دکتر هادی منوری. منوری در مقدمه نوشته است: «در این کتاب سعی شده از همه نحله‌های شعر نمونه‌ای آورده شود. از شعر نیمایی گرفته تا قصیده و غزل و دوبیتی و رباعی. شدت و ضعف تکنیکی اشعار در این مجموعه نشان‌دهنده همه‌گیری جریان شعر دفاع مقدس در خراسان و بیانگر احساس مسئولیت همگانی نسبت به هشت سال دفاع مقدس از میهن اسلامی‌مان می‌باشد...» آن همه‌گیری را از دکتر منوری پذیرفتیم اما شدت و ضعف به انتخاب برمی‌گردد نه به همه‌گیری!

«ترکش‌های اجابت» حاوی شعرهایی است از اغلب شاعرانی که هم خراسانی‌اند و هم در حوزه شعر جنگ، حضور داشته‌اند؛ هم از نسل حاضر در جنگ و هم از نسل پس از آن. مجموعه، کماکان حال و هوای متأثر از «تهران»اش را دارد، یک جور عدم استقلال هنری که کمی عجیب است از استانی که [یا اکنون سه استان و به هر حال از لحاظ فرهنگی و تاریخی یک استان] پایه و مایه شعر فارسی است. این نامستقلی گرچه در همه شعرها گسترش ندارد اما شدیداً به مخاطب گوشزد می‌شود در حضور مستدامش؛ و می‌توان در بسیاری از شعرها، بازتولید شعرهایی را دید که بخشی از بهترین‌های شعر دفاع مقدس‌اند. نمی‌خواهم بگویم که این گزینه از سر رفع تکلیف و بیرون دادن به هر حال کتابی، منتشر شده اما می‌خواهم بر این نکته تأکید کنم که حتی از شاعران حاضر در همین مجموعه، شعرهایی به مراتب بهتر خوانده یا شنیده‌ام؛ و این مسئله کمی حسم را نسبت به جایگاه واقعی شعر خراسان [عرضه شده در این سال‌ها] تحت تأثیر قرار داده به شکلی که مجبور شده‌ام به حافظه‌ام رجوع و اسامی نیامده در این کتاب را به ذهنم احضار کنم «ساعی»ها، «کاظمی»ها و... با این همه برخی از شعرها، تا حدی غافلگیرکننده‌اند همچنانکه بعضی از اسامی:

پر گشودی پریدی و رفتی از تو تنها پرت سهم من شد

مهربانم چه سهم قشنگی، آسمان ترت سهم من شد

باغ سرسبز و رؤیایی من، باسخاوت‌ترین دامنت را

باز کردی و از آن همه گل، لاله پرپرت سهم من شد

وقت تقسیم اندوه و شادی ریختم شادی‌ام را به پایت

بین لبخند و اشک تو اما چشم‌های ترت سهم من شد

مانده در خاطرم بعد رفتن قول دادی که روزی بیایی

بعد از آن انتظار نفسگیر از تو خاکسترت سهم من شد

قسمت من چه خوب است امشب هرچه داری تو خوب است امشب لطف کردی و از این همه خوب برگزیده ترت سهم من شد

[راضی رجایی]

که البته می‌توان تأثیر این غزل را منوط دانست به «وزن»‌اش که به این شکل مطول، کاربرد کمتری داشته در تاریخ وزن پارسی، اما این، همه موضوع نیست بلکه کار کردن با ردیف سه کلمه‌ای در عین دور کردن کسالت از شعر و همچنین مضمون‌پروری متکی به «فرهنگ نو» و نه «نشانه‌سازی کهن»، از خصوصیات بارز این غزل است که از آن اثری می‌سازد که می‌تواند در ذهن در محدوده زمانی معینی جا خوش کند البته نه برای سال‌ها اما به هر حال برای ماه یا ماه‌هایی!

● دو

آشفته‌ام شبیه تب ناگهان جنگ

مثل کسی که گم شده باشد زمان جنگ

مثل کسی که زندگی‌اش را سروده‌اند

با یک زبان غم‌زده مثل زبان جنگ

روح غریب و خسته و توفانی‌ام سرود

امشب دوباره شعر تری با بیان جنگ

دیشب پدر خزان‌زده و دل‌شکسته گفت

از راز جان‌فشانی دریادلان جنگ

از راز آن غروب پر از اتفاق عشق

آن شب که ماند نیم وجودش میان جنگ

دیشب تمام زندگی‌اش را خلاصه کرد

در یک کتاب کهنه به نام رمان جنگ

من هم درست مثل پدر غم گرفته‌ام

امشب سرود غربت من را زبان جنگ

[فاطمه عباس‌نژاد]

شعرهایی مثل «راز دریادلان» که از نامی شعاری اما متنی کمابیش مبتکرانه برخوردارند در این گزینه کم نیستند. همین غزل را می‌شد با تقلیل چند بیت به غزلی نوآورانه بدل کرد با ابیاتی در یادماندنی؛ مثل دو بیت نخست و بیت ماقبل آخر و البته شاعر باید در بعضی ابیات هم دست ببرد تا آن مضمون تازه خودش را نشان دهد مثل این بیت: «از راز آن غروب پر از اتفاق عشق/ آن شب که ماند نیم وجودش میان جنگ» به هر حال، این شعرها نشان‌دهنده «شهود» در کار شاعرانی در ابتدای این راه‌اند که کاش مشمول ویرایش هم می‌شدند.

خدا هم دل برید از ما و ما ماندیم و بی‌دینی

گره خورده است با چشمانمان یک عمر سنگینی

فرامی‌خواند از آن دور ما را وهم موهومی

و گم گشتند در یک هیچ این مردان نفرینی

نه پائینی، نه بالایی و فرداهای نامعلوم

نمک‌گیران شیطانند این اقوام پائینی

و باغ از هرچه سبزی ماند، خشکی گشت رسم ما

کشیده دست حتی آسمان از کار گلچینی

و حرف از کوچ کردن از سفر در این حوالی نیست

نمی روید چرا از این حوالی باز آوینی؟

به پایان می‌رسد روزی خیابان گناه ما

و خود را در کنار خنجر قابیل می‌بینی

[عباسعلی سپاهی یونسی]

«سپاهی» گرچه اکنون بیشتر به عنوان شاعر حوزه کودک و نوجوان مطرح است اما این غزل را می‌توان شعری استخوان‌دار خواند در حوزه شعر بزرگسال؛ و به این نتیجه رسید که اغلب شاعران کودک، از رسیدن به چنین زبانی، ناتوانند. گرچه مضامین آن، چندان تازه نیستند اما در همین شکل فعلی هم، نگاه شاعر به مضامین کهن، تازه است و هر بیت، در پایان خود حاوی ضربه است که آن را در ذهن ادامه‌دار می‌کند؛ و این ضربه گاه با آوردن «نامی» که پیش‌بینی‌ناپذیر است در آن بیت تأمین می‌شود: «و حرف از کوچ کردن از سفر در این حوالی نیست/ نمی‌روید چرا از این حوالی باز آوینی؟»...

و اما در مجموع: «ترکش‌های اجابت» با توجه به استطاعت شعر خراسان، بیش از اینها می‌توانست خواندنی باشد... که ای‌کاش می‌بود! گردآوری شعرها و گزینه کردن، امری سهل است اگر سهل‌پسند نباشی!