جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
از انسان عاصی تا حیوان مدرن

نه از شب ظلمانی خبری بود، نه قرص ماه کامل، نه رقص مردگان و نه هیاهوی نور و صدای زندگان. مایکل جکسون مرد آنطور که بیهودهترین حیاتها به آخر میرسند، مثل یک ولگرد خیابانی که به نشئگی میرود و دیگر بازنمیگردد، در میانه روزی مثل هر روز و در ناکجا آبادی پرت در حومه لسآنجلس. مرگش از آن حکایت داشت که روحش دیگر از مسخ مداوم ۵۰ ساله این کالبد به ستوه آمده است. انگار دیگر ذرهای ارزش انسانی در مایکل نمانده بود تا دمی بیشتر رغبت ادامه حیات را در او برانگیزد. دنیای مدرن و مادی از مایکل یک اسطوره تکرارناشدنی ساخت، ولی مرگ او هیچ شباهتی به مرگهای اساطیری تاریخ بشریت نداشت. مرگ جکسون فوق ستاره نه مانند از هم پاشیدن یک ستاره پرنور درخشان، که مثل درهم فرورفتن نهایی یک سیاهچاله، تاریک و بیهوده مینمود.
شاید آنچه دکتر اختصاصیاش در واپسین لحظات در رگهایش تزریق میکرد، مرحلهای دیگر از همان سلسله تزریقهای معروفی بود که میبایست یک آدم عاصی از واقعیات زندگی را به صورت حیوانی مدرن و مدرن و مدرنتر و حیوان و حیوان و حیوانتر استحاله کند. مسخی ۳۸ ساله که از ۱۹۷۱ آغاز شد و عضو چهاردهساله گروه تازه گل کرده «جکسون فایو» را که برادران و خواهرانش بودند ناگهان به بتی بیبدیل در موسیقی رو به گسترش «راک» بدل ساخت.
«راک اندرول» یک اثر هیجانآور و کشدار در ژانر «تریلر» بود که در سال ۱۹۸۲ با همین آلبوم «تریلر Thriller» مایکل جکسون به اوج خود رسید و این بلندترین قلهای بود که تاریخ موسیقی به خود دیده بود. از آن پس، فرهنگ پاپ که حالا یک بچه سیاهپوست به سپیدی گراییده سلطان آن نامیده میشد، وارد فاز جدیدی شد.«تریلر» جکسون آنقدر فروخت و آنقدر در جوامع جهانی رسوخ کرد که عملا در دنیای واقع بیرقیب باقی ماند. پس یک دنیای دیگر خود را به دنیای واقعی ما تحمیل کرد و دو دنیا به موازات هم قرار گرفتند: دنیای انسانها و دنیای «برک دنس». برک دنس یا «رقص شکسته» بزرگترین ابداع جکسون بود و چه بسا تا قرنها وهزارههای آتی که خود او و موسیقیاش به فراموشی سپرده میشوند، این رعشه موزون رباتیک، همچنان بر پیکره بنیبشر بیفتد.
مایکل جکسون گویا رسالت داشت تا به مردم غرب و شرق چگونگی آمد و شد بین این دو دنیا را بیاموزد. گرچه این اتفاق تازهای نبود، اما دست کم پرطمطراقتر از آن چیزی بود که جریان پیشرو، اما رو به انحطاط موسیقی «راک» تحت عنوان «سوی دیگر» یا «other side» تبلیغ میکرد. رسیدن به «آن طرفی» که جریان اصلی راک مدعیاش بود نیز مانند دنیای برک دنس جکسون محتاج یک وسیله نقلیه آشنا به نام «اسید» بود. اسید، ال اس دی، ماریجوانا، روانگردان، مخدر و هر چیز دیگری که میخواهید اسمش را بگذارید. اما برگ برنده برک دنس و مایکل، تجسم بخشیدن به «آن طرف» بود. او با رقص و حرکات افسونگرانهاش به «رقص شکسته» ماهیتی فراانسانی بخشید و خود از این طریق به تب «ابرانسان» غرب تبدیل شد. کافی بود تا شیفتگانش به هیئت و لباس او درآیند و پاسی از شب گذشته مجهز به بزرگترین وسیله نقلیه ابداع بشر یعنی «روانگردان» راهی کابارهای در ناکجاآباد شوند تا همراه با «رقص شکسته» به «آن طرف» نقب بزنند.
اما رسیدن به دنیای دیگر یا همان ابدیت و لمس فراواقعیتها، سودای ازلی و ابدی بشر بوده است و خواهد بود. این عطش جز با تمسک به سیره انبیاء الهی فرونمینشیند. پس ظهور مایکل جکسون و مسلکش در غرب، بزرگترین گواه مرگ معنویت بود در دنیای مدرن، در این دنیای سرگشته تشنه فرار، عبور و رسیدن. مایکل هم سمبل چنین دنیایی بود. او از واقعیات گریخت، از هویت انسانیاش گذشت تا به حیوانیت مدرن رسید و رفته رفته از درون تهی شد. اما منشاء این فرار بزرگ از انسانیت چه بود؟
● تغییر؛ از بره به گرگ
شاید این طنز زمانه باشد که اسطوره تغییر و استحاله جامعه آمریکا - پسرکی سیاهپوست که از رنج و گمنامی به کانون شهرت و ثروت پا گذاشت- تحت تأثیر قرص کامل ماه از معصومیت برهمانند کودکیاش به گرگی گناهآلود تغییر ماهیت داد و همینطور از یک سیاهپوست به یک سپیدپوست، از مرد به زن، از آوازهخوان و رقاص به سمبل جنبشی اجتماعی، از هنرمند به تاجر، از مخترع و مبدع هنر انتزاعی به دزد آثار رقبا، از شبه پیامبر دنیای مدرن به فردی بیبندوبار که حتی بچههای خودش هم از دستش در امان نبودند و درست بلافاصله پس از پیروزی شعار «تغییر» در ایالات متحده و ورود یک رنگینپوست به کاخ سفید، چنین به آخر خط میرسد. پرزیدنت «باراک حسین اوباما» پس از مرگ ناغافل «مایکل جوزف جکسون» در روز ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹، اعتراف کرد که از کودکی طرفدار پروپاقرص «سلطان پاپ» بوده است. «من با موسیقی او بالیدم، حتی هنوز تمام کارهایش را روی «ipod» خودم دارم.
جکسون یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ ما باقی خواهد ماند، البته من فکر میکنم غنای او بهعنوان یک هنرمند با زندگی شخصی تراژیک و غمبارش توأم بود.» جالب اینکه یانکیها و بسیاری از مردم گوشه و کنار جهان که تحت نفوذ فرهنگی آمریکا هستند، بهجای آنکه فقدان «جکسون» را به ماتم بنشینند، به یادش جشن میگیرند و میرقصند و اوباما هم از این حرکت استقبال میکند: «از اینکه او قبل از هرچیز بهخاطر لذتی که به زندگی بسیاری از افراد بخشید بهخاطر آورده میشود، مسرورم.» و بعد در توجیه اینکه چرا برخلاف میل جامعه سیاهان آمریکا برای مرگ مایکل پیام تسلیت رسمی نفرستاد، میگوید: «هیچ نشانهای از نارضایتی در این مورد در جامعه سیاهان ندیدیم.» اما چرا هنوز جامعه سیاهان آمریکا تا بدین حد به مایکل جکسون علاقه دارند؛ چنانکه باراک اوباما بهعنوان یک فرد پایبند به اخلاق نیز اینگونه به او ادای دین میکند. پاسخ این پرسش را باید در هرم طبقاتی جامعه یانکیها جستوجو کرد. مایکل جکسون از همان اوان بلوغ با هوش ذاتی و القای مدیران برنامه سفیدپوستش، دریافت که برای مورد توجه قرار گرفتن در جامعه نژادپرست آمریکا و صعود به بالای هرم باید از هویت سیاهپوست خود فرار کند. در طول دهه هفتاد تلاش مینمود هویتی جدید و انفرادی برای خود بسازد. در آلبومهای انفرادیاش او به سبک «راک اندرول» روی آورد که موسیقی خاص سپیدها بود و سمبل آن «الویس پریسلی» محسوب میشد که سالها بعد مایکل با دختر او ازدواج کرد. تغییر بعدی در نوع رقص و حرکاتش بود که او با الهام از رقصهای پانک و حرکات پستمدرن حرکاتی شبیه حرکات رباتها پیشه کرد که این هم بیشتر مورد علاقه سپیدهای آمریکا بود تا رنگینپوستان. اما از اوایل دهه هشتاد و تقریبا یک سال پیش از انتشار آلبوم معروفش «تریلر» رنگ طبیعی پوستش که قهوهای کمرنگ بود، رو به روشن و روشنترشدن گذاشت و بحث عمومی درباره اینکه جکسون از لوسیونهای سفید کننده استفاده میکند بالا گرفت. این روند تا پایان دهه هشتاد ادامه داشت تا اینکه سرانجام پوست او کاملا به سفیدی گرایید و تازه فاش شد که مایکل تدریجا ترکیبات بیولوژیک را زیر پوست خود تزریق میکرده است.
اما در این گذار تقریبا یک دههای از سیاهپوستی به سپیدپوستی، حساسیت جامعه سیاهان رفتهرفته فروکش کرد و آنها به تعبیری نو از سپید شدن همرنگ سابقشان رسیدند. در واقع دستگاههای تبلیغاتی سعی کردند، این تغییر رنگ را به حساب انگیزههای مبارزاتی مایکل با نژادپرستی بگذارند، که به زعم آنها مایکل قصد داشت بدین طریق ثابت کند، نژاد سیاه تنها در رنگ پوست با نژاد سپید که برتر قلمداد میشود تفاوت دارد، نه در میزان شایستگیها و تواناییهایش. اما انگیزههای جکسون از این سپیدنمایی کاملا از عقده درونی و همینطور جاهطلبی و منفعت طلبیاش برای فتح بیشترین رکوردهای فروش آلبومهایش سرچشمه میگرفت. از سویی دیگر نمیتوان نادیده گرفت که سپیدپوستنمایی مایکل، انگیزههای واپسگرایانه جامعه سیاهان و رنگینپوستان را تغییر داد و آنها را به تدریج صاحب انگیزههایی شبیه اکثریت سپید پوست کرد. در واقع او سیاهان را به یک رقابت نژادی با سپیدها برای پذیرش مفاهیم امپریالیستی حاکم بر جامعه ایالات متحده واداشت.
شاید به قدرت رسیدن اوبامای سیاهپوست حاصل همین موج باشد، اما بهنظر نمیرسد این روند به اتفاقی میمون در آمریکا بدل شود، چنانکه چهرههایی مثل کالین پاول و کاندولیزا رایس هم پیش از اوباما به کاخ سفید آمدند، ولی نفرت جهانی را برانگیختند. زمانیکه مایکل جکسون برای فرار از تبعیض همچنان حاکم بر آمریکای دهههای شصت و هفتاد و همینطور خشونت و سختگیریهای پدرش «جو جکسون» روی به هویتی جدید آورد، برهای بود که میخواست به حاشیهای امن فرار کند، اما رفتهرفته او به همان سندرمی دچار شد که از ابتدا جامعه سپید آمریکا بدان مبتلا بودند. سندرمی که از غرب وحشی به آمریکای امروز به ارث رسیده و بهتدریج اقلیت حاکم را به اکثریتی مهاجم و منفعتپرست بدل کرده است. ریشه «گرگ» صفتی که بازتاب جهانی کاراکتر عموسام است را باید در همین روحیه جستوجو کرد.
مایکل جکسون بیشک دین بزرگی به گردن «باراک اوباما» پرزیدنت سیاهپوست آمریکا دارد، چون او با رفتارش به طیفی از برههای بیآزار و تحت ستم سیاه نشان داد که چگونه میتوانند خود گرگ باشند. نه اینکه بخواهیم مایکلجکسون را موجودی تماما شیطانی توصیف کنیم.
شاید او ذاتا موجودی خبیث و ضداخلاق نبوده باشد، اما به هرحال باید جکسون را قربانی موجی دانست که خود او نمادش بود. موج نفی اخلاق، رواج بیعفتی، وارونه جلوهدادن ارزشهای انسانی، جایگزینی ارزشهای حیوانی و خلاصه تبدیل انسانهای عاصی و طغیانگر دهه شصت و هفتاد قرن بیستم به حیوانات مدرن مطیع امپریالیسم.فقط برای آنکه بیشتر به کنه واقعیت پیببریم، کافی است جریانهای جدی موسیقی راک را از زمان طغیانهای پنجاه سال پیش جوامع غربی به این سو مورد بررسی قرار دهیم. پدیده مایکل جکسون به فاصله اندکی از گروههای تأثیرگذاری مثل «پینک فلوید» و «بیتلز» متولد شد و بیوقفه در تمام این سالها به پیش رفت؛ بیآنکه به یک جنبش اجتماعی حقیقی در اعتراض به وضع موجود بپیوندد. در حالیکه گروههای پیش روی راک معترض تا زمانی به حیات مفیدشان ادامه دادند که انگیزه اعتراض در جوامع غربی وجود داشت و بعد محو شدند. وقتی فوق ستارههایی شبیه مایکل جکسون به تبلیغ غرایز حیوانی و القای بیبندوباری مشغول بودند، ستارههای متفکری مثل «جان لنون» ترور یا سرکوب میشدند.
به همین دلیل وقتی نسل جدید جریان اصلی راک پنج سال پیش در برنامههای موسوم به «Eight Live » در گوشه و کنار دنیا کنسرتهایی میلیونی برپا میکردند، هیچکس سراغی از مایکل جکسون نمیگرفت. او هنوز از سوی جریان اصلی راک متهم به دزدیدن حق پخش چند صد میلیون دلاری آثار «بیتلز»، «الویس پریسلی» و «لیتل جان» است. علاوهبر این، گروههای مستقل طی دهههای هشتاد و نود همواره نسبت به اعمال نفوذ جریان حامی جکسون بهعنوان سهامداران اصلی شبکههای پخش ویدئو کلیپ شکوه میکردند که چگونه از ظهور هر رقیبی در مقابل پدیده مایکل جکسون جلوگیری میشود. بدین ترتیب بود که مایکل معصوم و مو وزوزی دهه هفتاد به یک گرگ واقعی در عرصه موسیقی و صنعت سرگرمیسازی بدل شد. او به مدت دو دهه این صنعت را بلعید، ولی خود بهخاطر بیماریهای مربوط به تغییر رنگ پوست و استفاده مداوم از اتاق اکسیژن برای حفظ شادابی جوانی از پا درآمد. کلیپی کوتاه از تلاش مایکل جکسون برای بازگشت به صحنههای زنده که یک هفته پیش از مرگش منتشر شد، به خوبی نشان میداد که او دیگر نمیتواند شور و حال گذشته را به مخاطبانش القاء کند. مایکل نهتنها از نظر فیزیکی بلکه به لحاظ روانی هم از پا در آمده بود.
نزدیکان مایکل از بههم ریختگی شدید او در یک هفته پایانی زندگیاش میگویند. حتی گفته میشود او دوباره به مواد روانگردان پناه برده و دچار فروپاشی شده بود که پس از تزریق ماده هشیار کننده توسط پزشکش، سمی خطرناک در اثر تلفیق مواد شیمیایی مختلف درون خونش پدید میآید و او آخرین تغییر و استحاله را برای بازگشت به صحنه در پنجاه سالگی تاب نمیآورد. آیا زندگی و مرگ مایکل جکسون آیینهای برای ساکن امروزی کاخ سفید خواهد بود؟ آیا شعار تغییر اوباما حرکتی مایکلیستی برای فرار از شکستهای سیستم امپریالیستی ایالات متحده نیست و آیا مسخ «تغییر» ، اوباما را هم به مایکل جکسونی دیگر بدل خواهد ساخت؟
نویسنده: شروین - طاهری
منبع: هفته نامه - پنجره - ۱۳۸۸ - شماره ۳
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست