شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
علی ع از دیدگاه مولوی در مثنوی معنوی
هر یك از انسانهای وارسته و با عظمت معمولاً خود را وامدار شخص یا اشخاص با عظمت دیگر دانستهاند. مولوی نیز به عنوان یكی از شخصیتهای بزرگ اسلامی، در كتاب مثنوی، علاقه شدید خود را نسبت به چند نفر نشان داده است. از میان این شخصیتها، او به دو نفر نه تنها علاقه، بلكه عشق نشان داده است كه عبارتند از: حضرت رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله و حضرت علی علیهالسلام .
از دیدگاه مولوی، تنها كسی كه صلاحیت مولویت برای تمام مسلمانان و بلكه تمام انسانها را دارد امام علی علیهالسلام است؛ زیرا ایشان به مقام شامخ آزادی و آزادسازی رسیده است. به همین سبب، پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله فقط او را جانشین خود ساخت.
عفو حضرت علی علیهالسلام از دشمن خود، بلكه از قاتل خود نیز از آزادی او نشأت میگیرد. ارزش انسان به اندازه آزادی او از قید و بند دنیا و رسیدن به مقام بندگی خالصانه است كه اوج این مقام را پس از نبی اكرم صلیاللهعلیهوآله باید در حضرت علی علیهالسلام جستوجو كرد.
تأثیر شخصیتهای بزرگ در تعالی افراد رو به رشد و تبدیل آنها به شخصیتهای تأثیرگذار یكی از وقایع مهم تاریخی است.در عرفان اسلامی، هیچ شخصیت بزرگی وجود ندارد كه از شخصیت بزرگتر از خود متأثر نبوده باشد. نقش انسانهای متعالی در پرورش معنویت و تكامل بزرگان عرفان و ادب بیش از تحقیق و مطالعه و ریاضتهای فردی آنها بوده است. بدینروی، عرفا معمولاً خود را ممنون و مدیون استادان و مرشدان خود میدانند تا امور دیگر. در عرفان اسلامی و آثار عارفان اسلام، نقش دو شخص به خوبی مشهود است. هیچ عارف و عالمی نیست كه در آثار قلمی و زبانی خود از این دو شخصیت عظیم اسلامی یاد نكرده و به این دو عشق نورزیده باشد: حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآله و حضرت علی بن ابی طالب علیهالسلام .
عرفا اگر از عارفی نام میبرند، معمولاً در حدّ تكریم او و ذكر كمالات وی سخن میگویند. اما وقتی سخن به پیامبر اكرم و حضرت علی علیهماالسلام رسد، عنان سخن از كف میدهند و با پای دل به میدان آمده، میدانداری میكنند؛ در اینجا، سخن به دست عشق میافتد و كلام عاشقانه میگردد. این نقشِ منحصر به فرد مختص پیامبر اكرم و حضرت علی علیهماالسلام است.
بنابراین، باروری و وسعت و عمق عرفان و ادب اسلامی در پرتو انوار این دو گوهر تابناك و بیبدیل بوده است. در اینجا، محور بحث در باب مولای متقیّان حضرت علی علیهالسلام است كه در مثنوی مولوی به تصویر كشیده شده است.
● علی علیهالسلام ؛ بارگاه احدیّت
یكی از معنویترین ماجراهایی كه در مثنوی بیان شده، ماجرای جنگ عمرو بن عبدود با حضرت علی علیهالسلام در جنگ «خندق» است. مولوی از كسی كه با امیرالمؤمنین جنگ كرده است، نام نبرده و نگفته كه این ماجرا واقع در كدام جنگ بوده، بلكه تنها به بیان موضوع میپردازد: اینكه مبارزی در یكی از جنگها به جنگ امام علی علیهالسلام آمد و وقتی مغلوب وی شد، به آن حضرت بیاحترامی كرد، ولی او به جای آنكه مقابله به مثل كند، مقابله به عكس كرد.
این برخورد موجب حیرانی آن مبارز گشت؛ زیرا عموما مردم مقابله به مثل میكنند، اما حریف او در اینجا مقابله به عكس كرد. وقتی از فلسفه این عمل سؤال كرد و جواب امام را شنید، از كرده خود پشیمان شد و به اسلام گروید و به تبع او، خانواده و خویشاوندان وی نیز به اسلام گرویدند. آنچه در تاریخ اسلام آمده این است كه ماجرا به كشته شدن دشمن خاتمه مییابد، ولی مولوی قضیه را به مسلمان شدن وی ختم میكند.
البته شیوه مولوی در این قبیل مسائل، نتیجهگیری از ماجراست، نه سندیت آن. او میخواهد در قالب قصهای، به بیان حقایق بپردازد و باید و نبایدهای انسانی را در ضمن آن بیان كند.
بعضی از اندیشمندان نیز احتمال دادهاند كه شاید این ماجرا دو بار اتفاق افتاده باشد. یك بار در جنگ «خندق» و بار دیگر در زمانی دیگر؛ زیرا مولوی در این ماجرا، از دشمن حضرت علی علیهالسلام به «گبر» تعبیر كرده است، در حالی كه عمرو بن عبدود بتپرست بود، نه گبر.
مولوی ماجرا را با اخلاص امیرالمؤمنین علیهالسلام شروع میكند و به مردم میگوید: باید از علی علیهالسلام اخلاص عمل آموخت. سپس به بیان حالات و مقامات امام علی علیهالسلام میپردازد و در ضمن این حالات، مسائلی را در رابطه با آن بیان میكند:
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزّه از دغل
در غزا بر قهرمانی دست یافت زود شمشیری كشید و برشتافت
او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبیّ و هر ولی
آن خدو زد بر رخی كه روی ماه سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی كرد او اندر غزایش كاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمِ بیمحل
گفت: بر من تیغ تیز افراشتی از چه افكندی مرا بگذاشتی؟
آن چه دیدی بهتر از پیكار من تا شدی تو سست در اشكار من؟
آن چه دیدی كه چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جست؟
آن چه دیدی كه مرا زان عكس دید در دل و جان شعلهای آمد پدید؟
آن چه دیدی برتر از كون و مكان كه به از جان بود و بخشیدیم جان؟
در شجاعت شیر ربّانیستی در مروّت خود بدانی كیستی
در مروّت ابر موسایی به تیه كآمد از وی خوان و نان بی شبیه
ابرها گندم دهد كان را به جهد پخته و شیرین كند مردم چو شهد
ابر موسی پَرِّ رحمت برگشاد پخته و شیرین بیزحمت بداد
از برای پختهخواران كَرَم رحمتش افراشت در عالَم عَلَم
تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا كم نشد یك روز زان اهل رجا
تا هم ایشان از خسیسی خاستند گنْدنا و ترّه و خس خواستند
امّت احمد كه هستید از كرام تا قیامت هست باقی آن طعام
ای علی كه جمله عقل و دیدهای، شمّهای واگو از آنچه دیدهای
تیغ حلمت جان ما را چاك كرد آبِ علمت خاك ما را پاك كرد
بازگو دانم كه این اسرار هوست زانكه بیشمشیر كشتن كارِ اوست
بازگو ای باز عرش خوش شكار، تا چه دیدی این زمان از كردگار؟
چشم تو ادراك غیب آموخته چشمهای حاضران بردوخته
راز بگشا ای علی مرتضی، ای پس از سوءالقضا، حسنالقضا
یا تو وا گو آنچه عقلت یافتهست یا بگویم آنچه بر من تافتهست
از تو بر من تافت چون داری نهان میفشانی نور چون مه بیزبان
لیك اگر در گفت آید قرص ماه شب رُوان را زودتر آرد به راه
از غلط ایمن شوند و از ذهول بانگ مه غالب شود بر بانگ غول
چون تو بابی آن مدینه علم را چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش، ای باب، بر جویای باب تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت، تا ابد بارگاه ما «لَهُ كُفوا اَحد»
گفت: فرما، یا امیرالمؤمنین تا بجنبد جان به تن در چون جنین
چون جنین را نوبت تدبیر او از ستاره سوی خورشید آید او
چونكه وقت آید كه گیرد جان جنین آفتابش آن زمان گردد معین
این جنین در جنبش آید زافتاب كآفتابش جان همی بخشد شتاب
از كدامین ره تعلّق یافت او در رَحِم با آفتاب خوب رو؟
از ره پنهان كه دور از حسّ ماست آفتاب چرخ را بس راههاست
بازگو ای بازِ پَر افروخته، با شه و با ساعدش آموخته
بازگو ای بازِ عنقا گیرِ شاه، ای سپاه اِشكن به خود، نی با سپاه
امّت وحدی یكی و صد هزار بازگو ای بنده، بازت را شكار
در محلِّ قهر، این رحمت ز چیست اژدها را دست دادن راه كیست؟
گفت: من تیغ از پی حق میزنم بنده حقّم، نه مأمور تنم
شیر حقّم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گوا
من چو تیغم وان زننده آفتاب «ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ» در حراب
رخت خود را من ز رَه برداشتم غیر حق را من عدم انگاشتم
سایهام من كه خدایم آفتاب حاجبم من، نیستم او را حجاب
من چو تیغم پُر گهرهای وصال زنده گردانم، نه كشته در قتال
خون نپوشد گوهر تیغ مرا باد از جا كی برد میغ مرا؟
كَه نیم، كوهم ز حلم و صبر و داد كوه را كی در رباید تند باد؟
آنكه از بادی رود از جا خسیست زانكه باد ناموافق خود بسیست
باد خشم و باد شهوت باد آز بُرد او را كه نبود اهل راز
كوهم و هستی من بنیاد اوست ور شوم چون كاه بادم باد اوست
جز به باد او نجنبد میل من نیست جز عشق احد سرخیل من
كوهم و هستی من بنیاد اوست ور شوم چون كاه بادم باد اوست
خشم بر شاهان شه و ما را غلام خشم را هم بستهام زیرِ لگام
تیغ حلمم، گردن خشمم ز دست خشم حق بر من چو رحمت آمده است
غرق نورم گرچه سقفم شد خراب روضه گشتم گرچه هستم بوتراب
چون درآمد در میان غیر خدا تیغ را اندر میان كردن سزا
تا «اَحَبَّ لِلّه» آید نامِ من تا كه «اَبْغض لِلّه» آید كام من
تا كه «اَعْطا للّه» آید جود من تا كه «اَمسك لِلّه» آید بود من
بخل من لِلّه، عطا لِلّه و بس جمله لِلّهام، نیم من آنِ كس
و آنچه لِلّه میكنم تقلید نیست نیست تخییل و گمان جز دید نیست
ز اجتهاد و از تحرّی رستهام آستین بر دامن حق بستهام
گر همی پرّم همی بینم مطار ور همی گردم همی بینم مدار
وركشم باری بدانم تا كجا ماهم و خورشید پیشم پیشوا
بیش ازین با خلق گفتن روی نیست بحر را گنجایی اندر جوی نیست
پست میگویم به اندازه عقول عیب نبود، این بود كار رسول
اندر آ من درگشادم مر تو را تُف زدی و تحفه دادم مر تو را
پس جفاگر را چنینها میدهم پیش پای چپ چه سان سر مینهم
پر وفاگر را چه بخشم؟ تو بدان گنجها و ملكهای جاودان(۲)
گفت: امیرالمؤمنین با آن جوانكه به هنگام نبرد، ای پهلوان
چون خدو انداختی در روی مننفس جنبید و تبه شد خوی من
نیم بهر حق شد و نیمی هواشركت اندر كار حق نبود روا
نقش حق را هم به امر حق شكنبر زجاجه دوست سنگ دوست زن
گبر این بشنید و نوری شد پدیددر دل او تا كه زنّاری برید
گفت: من تخم جفا میكاشتممن تو را نوعی دگر پنداشتم
تو ترازوی احدخو بودهایبل زبانه هر ترازو بودهای
تو تبار و اصل و خویشم بودهایتو فروغ شمع كیشم بودهای
من غلام آن چراغ چشم جوكه چراغت روشنی پذرفت ازو
من غلام موج آن دریای نوركه چنین گوهر برآرد در ظهور
عرضه كن بر من شهادت را كه منمر تو را دیدم سرافراز زمن
قرب پنجه كس ز خویش و قوم اوعاشقانه سوی دین كردند رو
او به تیغ حلم چندین خلق راواخرید از تیغ چندین حلق را
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتربل ز صد لشكر ظفر انگیزتر.(۳)
در بیان حكایت امیرالمؤمنین علیهالسلام با گبر، مولوی نكاتی را ذكر كرده است كه در ذیل، بدانها اشاره میشود:
علی علیهالسلام ؛ افتخار انبیا علیهمالسلام
علی علیهالسلام یك شخص معمولی یا یك عارف و عالم وارسته یا یك رهبر فرزانه نیست. در جامعه اسلامی، این قبیل افراد زیاد بودهاند. او افتخار همه انبیا و رسولان الهی در طول تاریخ انسانی بوده است. بدینروی، تكریم حضرت علی علیهالسلام تكریم انبیا، و توهین به او توهین به همه مقدّسات انسانی است.
او خدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر ولی
علی علیهالسلام ؛ مرد اخلاص عمل
شمشیر انداختن در لحظهای كه عقل و احساس آدمی دستور میدهد تا در نهایت شدت از آن استفاده شود، كار هر كسی نیست. تنها علی علیهالسلام میتواند در این لحظه شمشیر را كنار نهد.
دشمنی حریف از یك طرف و اهانت او از طرف دیگر، و مهمتر از همه، بر باطل بودن او دست به دست هم میدهند تا آدمی هر چه زودتر سر از تن او جدا كند و دل دوستان خدا را شاد نماید و خود را از شرّ دشمن خلاص گرداند. اما چنین برخوردی كار كسی است كه به این امور توجه دارد، نه علی بن ابیطالب علیهالسلام كه اصلاً عنایتی به این مسائل ندارد. او تنها به رضایت معبود توجه دارد و «اخلاص عمل» در راه معبود.
به همین دلیل، تاریخ چنین واكنشی را جز از علی علیهالسلام سراغ ندارد؛ زیرا لازمه چنین برخوردی پشتوانه ایمانی و دینی قوی به قوّت امیرالمؤمنین لازم دارد كه فقط او از چنین پشتوانهای برخوردار است.
آدمی در این لحظات، تا چیزی نبیند نمیتواند شمشیر بیندازد. تا محو در وجهاللّه نباشد، نمیتواند از وجهالناس جدا گردد و در كار خود جز وجهاللّه را دخیل ننماید. سخن از دین است، نه دانستن. فاصله دیدن و دانستن بسیار است. میدانیم «اخلاص» یعنی چه، «قربهٔ الی اللّه» بودن یك عمل یعنی چه، اما شهودِ این تقرّب چیز دیگری است. آگاهی به تقرّب با قرار گرفتن در حریم قرب فاصله زیادی دارد. بدین دلیل، مولوی میگوید:
آن چه دیدی بهتر از پیكار من تا شدستی سست از اشكار من؟
آن چه دیدی كه چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جست؟
آن چه دیدی برتر از كون و مكان كه به از جان بود و بخشیدیم جان؟
تا برتر از كون و مكان دیده نشود، نمیتوان از اعمال كون و مكانی صرف نظر كرد. آگاهی به حق غیر از رؤیت حق است. دیگران اگر خیلی تكامل یابند از حق آگاه میشوند، اما علی بن ابیطالب علیهالسلام میفرماید: من حق را میبینم، آن را به من نشان میدهند. چون میبینم، هرگز شك نمیكنم: «ما شَكَكْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ اریتُهُ»؛(۴) از وقتی حق را به من نشان دادهاند در آن شك نكردهام. او به آنچه میبیند یقین میكند؛ یقینی كه از دیدن حاصل شود یقینی كامل است و دیگر كم و زیاد نمیشود.
پینوشتها
۱. جلالالدین محمّد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۶.
۲. همان، دفتر اول، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵.
۳. نهجالبلاغه، محمد عبده، ج ۱، ص ۳۹.
۴. ملاصالح مازندرانی، شرح اصول كافی، ج ۳، ص ۱۷۳ / ابن میثم بحرانی، شرح مئهٔ كلمهٔ، ص ۵۲.
۵. كلینی، الكافی، ج ۱، ص ۹۸، ح ۶ و ص ۱۳۸، ح ۴.
۶. نهجالبلاغه، محمد عبده، ج ۴، ص ۳۶ / بصائر الدرجات، صفار قمی، ص ۳۲۵، ح ۱۲.
۷. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج ۱، ص ۷۲، ح ۲۹۷ / ابن میثم بحرانی، شرح مئهٔ كلمهٔ، ص ۵۶.
۸. «وَ كان اللّهُ عَلیما حَلیما.» (الاحزاب: ۵۱)
۹. شیخ علی نمازی، مستدرك سفینهٔ البحار، ج ۱۰، ص ۲۹۴.
۱۰. شیخ صدوق، الخصال، ص ۴۹۶، ح ۵.
۱. ملاصالح مازندرانی، شرح اصول كافی، ج ۱، ص ۱۲۲ و ج ۲، ص ۱۲۰.
۱۲. محمد بن سلامهٔ، دستور معالم الحكم، ص ۷۳.
۱۳.شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۶۹۶ / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۲۳۹.
۱۵. جلالالدین محمّد مولوی، پیشین، دفتر اول، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۸.
۱۵. همان، دفتر اول، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.
۱۶. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۳۱۸ / دیوان الامام علی علیهالسلام ، انتشارات پیام اسلام، قم، سال ۱۳۶۹، ص ۱۷۰.
۱۷. جلالالدین محمّد مولوی، پیشین، دفتر اول، ص ۲۱.
۱۸. همان، دفتر پنجم، ص ۲۰۰ و ۲۰۱.
۱۹. نهجالبلاغه، خطبه ۱۵.
۲۰. محمد بن سلیمان كوفی، مناقب امیرالمؤمنین، ج ۱، ص ۱۱۹ / قاضی نعمان مصری، شرح الاخبار، ج ۱، ص ۱۰۰، ح ۲۳.
۲۱. جلالالدین محمّد مولوی، پیشین، دفتر ۶، ص ۵۳۳.
۲۲. همان.
۲۳. همان، ص ۵۳۵.
۲۴. همان، دفتر چهارم، ص ۴۳۵ و ۴۳۶.
منبع:فصلنامه شیعه شناسی، شماره ۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست