جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نویسنده ی «زنان کوچک» و دنیای بزرگ او


نویسنده ی «زنان کوچک» و دنیای بزرگ او

وقتی ادبیات, لغو برده داری, فمینیسم, جنگ های داخلی آمریکا و فلسفه کنار هم قرار بگیرند نتیجه چه می شود

وقتی ادبیات، لغو برده‌داری، فمینیسم، جنگ‌های داخلی آمریکا و فلسفه کنار هم قرار بگیرند نتیجه چه می‌شود؟ لوییزا می‌آلکوت نویسنده‌ی آمریکایی در دهه‌های پایانی قرن نوزدهم میلادی این کار را کرد و نتیجه‌اش رمانی شد که هنوز که هنوز است خوانندگان زیادی در سراسر دنیا دارد. «زنان کوچک» زندگی چهار خواهر را روایت می‌کند که در دوره‌ی جنگ‌های داخلی آمریکا در نیوانگلند زندگی می‌کردند و می‌خواستند خود خودشان باشند، درست مثل لوییزا می‌آلکوت.

لوییزا در سال ۱۸۳۲ میلادی متولد شده بود و «زنان کوچک» را وقتی ۳۵ ساله بود به چاپ رساند. این رمان زندگی خواهران مارچ را روایت می‌کند و تا حدودی بر اساس خاطرات زندگی خود لوییزا و خواهرانش نوشته شده است. پدر آلکوت فیلسوف و اصلاح‌طلب بود که خانواده‌اش ثروت زیادی نداشته باشند و در واقع تازه بعد از چاپ «زنان کوچک» بود که امنیت مالی این خانواده تأمین شد.

اما خانواده‌ی آلکوت، دوستان زیاد و اهل فرهنگی داشتند که از میان آن‌ها می‌توان به «رالف والدو امرسون»، «هنری دیوید تورو» و «نتانیل هاوتورن» اشاره کرد. پدر لوییزا در دهه‌ی ۱۸۳۰ میلادی خانواده‌اش را به ماساچوست برد و آن‌جا حلقه‌ی روشن‌فکری به همراه امرسون و تورو راه انداخته بود که در تحصیل دخترانش هم تأثیر زیادی داشت و مثلا" توروا، امرسون و مارگارت فالر جزو معلمان دوران نوجوانی لوییزا می‌آلکوت شده بودند! حضور این چهره‌های روشن‌فکر در دوران نوجوانی لوییزا باعث شد او هم مثل آن‌ها گشاده برای تجربه جنبه‌های مختلف زندگی داشته باشد.

لوییزا از همان نوجوانی سودای نوشتن داشت و تخیلش هم خیلی قوی بود و گاهی داستان‌هایی می‌نوشت و با دوستانش آن‌ها را مثل تئاتر اجرا می‌کرد. اما زندگی او همیشه به همین آرامی باقی نماند. لوییزا در جوانی و با آغاز جنگ‌های داخلی امریکا به عنوان پرستار در جورج تاون مشغول به کار شد و گذراندن همین دوران تأثیر زیادی بر نوشته‌های آلکوت در آینده گذاشت.

واقعیت این بود که لوییزا می‌آلکوت در جامعه‌ای زندگی می‌کرد که فرصت‌های چندانی برای کار و حضور اجتماعی برای زنان ایجاد نمی‌کرد. به همین خاطر او هم معلم سرخانه شد، هم خیاطی کرد و هم شعر و داستان برای مجلات نوشت تا درآمدی برای خودش داشته باشد. وقتی ۲۲ ساله بود توانست اولین کتابش را چاپ کند. تا چندین سال بعد او داستان‌های مختلفش را هم‌چنان چاپ می‌کرد اما یک روز ناشر کتاب‌هایش از او خواست یک رمان برای دخترها بنویسد و همین شد که ایده‌ی نوشتن «زنان کوچک» به ذهن او خطور کرد.

انتشار رمان «زنان کوچک» در سال ۱۸۶۸ میلادی نقطه‌ی عطفی بود در زندگی لوییزا می‌آلکوت. دنباله‌های این رمان هم به تدریج تا سال ۱۸۸۶ چاپ شد که به ترتیب «همسران خوب»، «مردان کوچک» و «پسران جو» نام داشتند. در کل، لوییزا می‌آلکوت بیش از ۳۰ کتاب و مجموعه‌ی داستان منتشر کرد اما هیچ یک به پای موفقیت خارق‌العاده «زنان کوچک» نرسیدند. در همین میان، موفقیت آلکوت در نوشتن «زنان کوچک» یک جنبه هم پیدا کرده بود، در زمانه‌ای که نوشتن اصلا" شغلی برای زنان محسوب نمی‌شد، لوییزا توانست موفقیت مالی بزرگی با چاپ رمان‌هایش به‌دست بیاورد و این خودش دست‌آورد بزرگی بود.

خیلی‌ها معتقدند شخصیت جو در رمان «زنان کوچک» تا حد زیادی مایه‌های شخصیت لوییزا را در خود دارد. نکته‌ی مهم در مورد شخصیت جو این بود که او اولین قهرمان زن در ادبیات آن روزهای آمریکا بود که خودش برای خودش تصمیم می‌گرفت و به هنجارهای جامعه کاری نداشت. در واقع جو با آن تصویر دختر مطیع و ایده‌آل و نه چندان واقعی که آن روزها مد بود فاصله‌ی زیادی داشت. جو سرکش است و گاهی خشمش را نمی‌تواند کنترل کند و خیلی هم رک و راست است. خیلی‌ها معتقدند شخصیت جو سرآغاز ورود قهرمان‌های نامتعارف به ادبیات آمریکا شد که مثلا" تام سایر وهاکلبری فین از جمله آن‌ها بودند.

یکی از مضامین اصلی در داستان‌های آلکوت، چالش‌هایی است که پیش روی زنان قرار داد و آن‌ها را مجبور می‌کند که جایی بین فردگرایی خودشان و هنجارها و انتظارات خانواده و جامعه بایستند. مثلا" در زنان کوچک، شخصیت جو هم مثل خود آلکوت آرزو داشت نویسنده بشود و شد. از طرف دیگر، جو به دنبال استقلال و رسیدن به موفقیت‌های شخصی در زندگی‌اش است اما در نهایت وقتی ازدواج می‌کند بخشی از این آرزوها را کنار می‌گذارد و به همین جهت، برخی از منتقدان فمینیست معتقدند نوشته‌های آلکوت را نمی‌توان خیلی هم هنجارشکن به شمار آورد. آلن شوالتر یکی از صاحب‌نظران در عرصه‌ی ادبیات فمینیستی در این مورد می‌گوید: «آلکوت گاهی در دام سانتی مانتالیسم می‌افتد و آن‌جاست که نمی‌تواند انتقاد اجتماعی مؤثری در داستانش ارائه بدهد.» این نوع انتقادات هنوز هم در مورد آثار آلکوت مطرح می‌شود.

در این میان و کمی دورتر از عرصه ادبیات، لوییزا هم‌چنان تحت تأثیر آموزش‌هایی بود که در کودکی و نوجوانی گرفته بود و همین شد که به تدریج جزو چهره‌های فمینیست و نیز پیشروترین طرف‌داران لغو برده‌داری شد. آلکوت نهایتا" به یکی از حامیان اصلی جنبش حق رأی زنان آمریکا تبدیل شد و اولین زنی بود که برای رأی دادن در کنکور در ایالت ماساچوست ثبت نام کرد و بار این هنجارشکنی در جامعه‌ی آن روز آمریکا را به جان خرید. در واقع آلکوت هم مثل پدرش آدم عمل‌گرایی بود و می‌خواست اجرای حرفی را که می‌زند به چشم خود ببیند و به همین خاطر بود که برای به‌دست آوردن حق رأی برای زنان تلاش زیادی کرد. لوییزا در عین حال یکی از چند زن نویسنده‌ای بود که در آن دوران، خواسته‌ها و مطالبات زنان را در آثار خود مطرح می‌کردند.

آلکوت تا دم مرگ هم‌چنان به نوشتن ادامه داد اما بیماری‌ای که از دوران جنگ‌های داخلی نصیبش شده بود باعث مرگ زودهنگام او در سن ۵۵ سالگی شد. او در تمام زندگی‌اش خود خودش بود، درست مثل جو مارچ.