دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا

در واژه ی برف برف شویم


در واژه ی برف برف شویم

فریاد کن مرا که آوایت
از آگاهی ریواس می گوید
چون تو کسی را سکوت نیافتم
و خاصیت عشق همین است
این سان که در عرصه ی بایر
طعم ادراک می روید
بیا
تا در واژه ی برف برف شویم
در واژه ی سنگ …

فریاد کن مرا که آوایت

از آگاهی ریواس می گوید

چون تو کسی را سکوت نیافتم

و خاصیت عشق همین است

این سان که در عرصه ی بایر

طعم ادراک می روید

بیا

تا در واژه ی برف برف شویم

در واژه ی سنگ سنگ

بیا

از برایت بخوانم از نا خوانده ها

از برایت بگویم کوچکی ات چقدر بزرگ است

ندیده ها را ببین که در ابتدای بهار

می آیند

گوش به زنگم

از شگفت خاموشی

آنگاه که می گیرد حالتی روشن

در شکلی واقعی مرا باز خوان

و عاشقانه از اهالی فردا حقیقتم را دریاب

بیا

تا بر عاطفه ی باران کشیم دست کرشمه

در طلوعش تولد و با غروبش مرگ شویم

چقدر هیچ فکر نکنیم

به کبوتر های سفیدتر از سیاه

به سروهای آبی

به خورشیدی که بر آسمان راه می رود

به جزر و مدی که

با چشمی پر از لطافت می نگرد به ماه

ای عجب ؟

که از پا انداخته ای شگفت را

مرا در افتادگی مجنون دریاب

ساده بیا چونان زوزه ی بادی که

زوزه می زند از بهر رفتن

مثل همهمه ی پاییز

و زمستانی دل انگیز

ای نیم راه سفر ؟

از مهر تابستان بگو

بگو که زمین را بهار گرفت .

شعر از استاد عابدین پاپی