پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گناه و آثار آن


گناه و آثار آن

حوادث و اتفاقات طبیعی و غیرطبیعی, مانند سرمای شدید و برف و یخبندان بی سابقه در زمستان, که علاوه بر از بین رفتن محصولات کشاورزی, سبب خسارات بسیار و بروز مشکلاتی در زندگی مردم می شود, کاهش شدید نزولات آسمانی و به تبع آن خشکسالی و کمبود آب, تورم بی سابقه جهانی, فوت دور از انتظار بسیاری از دوستان و آشنایان در سنین پایین, تصادفات فردی و گروهی بسیار, گسترش اختلافات خانوادگی, سردرگمی فقیر و غنی و دهها مشکل گوناگون دیگر, اموری است که در اطراف, و زندگی ما رخ می دهد

با نگاهی گذرا می توان برای هر یک از موارد فوق، یک یا چند علت جست وجو کرد و شاید بتوان به راهکارهای عملی دست یافت که در این باره نویسندگان و گویندگان به تفصیل سخن گفته و از آن بحث کرده اند. برخی به جای بررسی علل و عوامل اصلی و زیربنایی، گناه را به گردن عوامل کم اهمیت می اندازند که نقش اساسی را به عهده نداشته اند و یا عوامل موهوم و خرافی و خیالی را مطرح می کنند.

برخی نیز تمام علت بدبختی خود را به بیگانگان و سیاست های مخرب آنها نسبت می دهند و عده ای، همه این حوادث را مولود گردش موافق و مخالف افلاک می پندارند. سرانجام، عده ای دست به دامن قضا و قدر- به مفهوم تحریف یافته اش- و یا شانس و طالع و اقبال می زنند و همه حوادث تلخ و شیرین را از این طریق توجیه می کنند؛ اما متأسفانه کمتر کسی از نگاه دین به این مسئله پرداخته و آن را تحلیل می کند. از نگاه دین اسلام، بلاها و گرفتاریها علل مختلفی دارد؛ از جمله: آزمایش، شکوفایی، تکامل، تقویت ایمان، هشدار، تأدیب، اجر و پاداش و... که در رابطه با هر یک، آیات و روایات متعددی وجود دارد؛ اما در این نوشتار به یکی از مهم ترین علل بلاها، یعنی گناه پرداخته شده است. اینک با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:

● عامل مهم حوادث

اسلام، اعمال بشر را عاملی مهم برای حوادث برمی شمارد و بر آن تاکید می ورزد؛ چنانکه قرآن می فرماید: «و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»؛ «هر مصیبتی به شما رسد، به سبب اعمالی است که انجام داده اید، و بسیاری را نیز عفو می کند.» (شوری ۰۳)

در این آیه، نکاتی است که باید به آن توجه داشت:

۱) این آیه به خوبی نشان می دهد، برخی از مصائبی که دامنگیر آدمی می شود، یک نوع مجازات الهی و هشدار است؛ هر چند استثنائاتی هم دارد و به این ترتیب، یکی از دلائل حوادث دردناک و مشکلات زندگی روشن می شود.

جالب اینکه در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام می خوانیم که پیامبر گرامی خدا( ص) فرمود: این آیه (و ما أصابکم من مصیبه ...) بهترین آیه در قرآن مجید است. ای علی! هر خراشی که از چوبی [بر تن انسان] وارد می شود، و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است [که از او سر زده است] و آنچه خداوند در دنیا عفو می کند، گرامی تر از آن است که [در قیامت] در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده است، عادل تر از آن است که در آخرت، بار دیگر کیفر دهد.»(۱)

۲) ظاهر آیه، عام است و همه مصائب را در برمی گیرد؛ ولی باید دانست مصائب و مشکلاتی که دامنگیر انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام و برخی از اولیاء الهی می شده است، برای ترفیع مقام یا آزمایش آنها بوده است. همچنین برخی از گرفتاریهایی که گریبان افراد غیرمعصوم را می گیرد یا جنبه آزمایش و امتحان دارد؛ چنانکه قرآن به صراحت می فرماید: «ولنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاءمول و الاءنفس و الثمرات و بشرالصبرین»؛ «قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم و به استقامت کنندگان بشارت ده.»(بقره ۵۵۱)

گاهی نیز بر اثر بی دقتی، مشورت نکردن و سهل انگاری در امور حاصل می شود که اثر تکوینی اعمال خود انسان است.

۳) گاه مصائب، جنبه دسته جمعی دارد، و محصول گناهان جمعی است؛ همان گونه که در قرآن چنین می خوانیم: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون»؛ «فساد در خشکی و دریا به سبب اعمال مردم آشکار شد تا نتیجه برخی اعمالش را به آنها بچشاند؛ شاید باز گردند.»(روم ۱۴)

و در آیه دیگری چنین آمده است: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم و اذا أراد الله بقوم سوءاً فلا مرد له»؛(رعد ۱۱) «خداوند، سرنوشت هیچ جمعیتی را تغییر نمی دهد؛ مگر اینکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی [به خاطر اعمالشان] کند؛ هیچ چیز مانع آن نخواهد شد.»

گاه ممکن است این قضیه درباره فرد فرد انسانها صادق و هر کس در مقابل گناهی که مرتکب می شود به مصیبتی در جسم و جان یا اموال و متعلقاتش گرفتار شود؛ همان گونه که در آیه فوق آمده است(۲)

● گناهان جدید و بلاهای جدید

به راستی اگر نافرمانی از فرمان خدا، عامل این همه مشکلات فردی و اجتماعی است و اگر گناه عده ای، گریبانگیر همه جامعه می شود، پس چرا به آن بی توجه اند و گناه کاران شرمنده نمی شوند؟ چرا قبح گناه در جامعه کنونی از بین رفته است؟ چرا برخی، میان مال حلال و حرام فرقی نمی گذارند و فقط ثروت و تجملات و مقام، عامل تفاخر است؟ چرا از مهم ترین واجبات، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، خبری نیست؟ چرا به نماز که ستون اصلی دین است، بی توجهی شده و پرداخت خمس و زکات، به فراموشی سپرده شده است؟ چرا حجاب و عفاف که نقش مهمی در اجتماع دارد، با بی توجهی مواجه شده است؟ آیا اختلاط زن و مرد در برخی مجالس، گناهی بزرگ محسوب نمی شود و چرا نظارت والدین بر فرزندان، جدی گرفته نمی شود؟

متأسفانه آنچه بلای اجتماع، خانواده ها و به ویژه جوانان و نوجوانان شده است، معاصی جدید و سرگرمیهای متنوع و انحرافات تازه ای است که روزبه روز بر آنها افزوده می شود. متأسفانه امروزه، روابط و دوستیهای پسر و دختر، استفاده از انواع موادمخدر، استفاده ناصحیح از وسایلی همچون: ماهواره، اینترنت، موبایل و... به مسئله ای عادی تبدیل شده است؛ همان گونه که مشاهده می شود، گرفتن عکسهای غیراخلاقی با موبایل و ارسال آن توسط بلوتوث و... به وسایلی برای اشاعه فحشا تبدیل شده است و برخی والدین در مقابل هجوم فیلمها و عکسهای غیراخلاقی و مبتذل، جوانان را آزاد گذاشته و آنان ناخواسته، در حال فاصله گرفتن از ضروریات دین اند. حضرت علی علیه السلام در کلامی، گناهان جدید را عامل بلاهای جدید معرفی کرده، می فرماید:

«کلما احدث الناس من الذنوب ما لم یکونوا یعملون، احدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعدون؛(۳) هرچه مردم گناه تازه بکنند، خداوند بلای تازه ای برای آنها به وجود می آورد که سابقه نداشته است.»

از طرف دیگر، بی توجهی جامعه و والدین باعث شده است تا بسیاری از جوانان از مفاسد مخرب چنین سرگرمیهایی بی اطلاع باشند که افزون بر ضررهای فردی، باعث اشاعه فحشا در جامعه می شود.

قرآن کریم می فرماید: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین ءامنوا لهم عذاب ألیم فی الدنیا والاخره والله یعلم و انتم لاتعلمون»؛ «کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است و خداوند می داند و شما نمی دانید.» (نور ۹۱)

● اشاعه فحشا

از آنجا که انسان، یک موجود اجتماعی است، جامعه بزرگی که در آن زندگی می کند، از یک نظر همچون خانه او است، و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب می شود؛ پاکی جامعه به پاکی او کمک می کند و آلودگی آن به آلودگی اش. طبق همین اصل، در اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند، به شدت مبارزه شده است. اگر می بینیم در آموزه های دینی، با غیبت به شدت مبارزه شده است، یکی از فلسفه هایش این است که غیبت، عیوب پنهانی را آشکار می سازد و حرمت جامعه را جریحه دار می کند.

اگر می بینیم در اسلام، از تظاهر به گناه(۴) به شدت منع شده و دستور عیب پوشی داده شده است، یک دلیلش این است که گناه، همگانی نشود. اگر می بینیم معصیت آشکار، اهمیتش بیش از گناه مستور و پنهان است، بر همین اساس است.

اصولا گناه، همانند آتش است. وقتی این آتش در نقطه ای از جامعه روشن شود، باید کوشید تا خاموش، یا دست کم محاصره شود؛ اما اگر به آن، دامن زده شود و از نقطه ای به نقطه دیگر برده شود، حریق، همه جا را فراخواهد گرفت و کسی قادر بر کنترل آن نخواهد بود.

از این گذشته، پلیدی گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، خود سد بزرگی در برابر فساد است که اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق، این سد را می شکند، گناه را کوچک می کند و آلودگی به آن را ساده می نماید.

در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم: «المذیع بالسیئه مخذول والمستتر بها مغفور له؛(۵) فردی که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنکه آن را پنهان می دارد، مشمول آمرزش الهی است.»

ذکر این نکته نیز لازم است که «اشاعه فحشا» اشکال مختلفی دارد:

گاه به این است که به دروغ و تهمتی دامن بزنند و برای این و آن بازگو کنند. زمانی به این است که مراکز فساد و نشر فحشا به وجود آید. گاهی به این است که وسائل معصیت در اختیار مردم قرار گیرد و یا به نحوی، آنها را به گناه تشویق کنند. گاه هم به این است که پرده حیا دریده و ارتکاب گناه در ملأعام ترویج شود. همه اینها مصداق «اشاعه فحشا» است.

برخلاف آنکه برخی در برابر امر به معروف و نهی از منکر دیگران ایستادگی می کنند و آن را مربوط به خود می دانند، اسلام برخی آثار گناه را فردی و برخی را اجتماعی معرفی می کند:

● آثار فردی گناه

با بررسی آیات و روایات به این نتیجه می رسیم که بسیاری از مشکلات در زندگی، متأثر از معصیت الهی است و افراد، بدون در نظر گرفتن این مهم، فرد یا جامعه را مقصر مشکلات خویش می پندارند. علت این پندار، آن است که در برخی موارد، رابطه گناه با مصیبتی که از آن ناشی می شود، کم و بیش قابل درک است؛ اما در بسیاری موارد، محسوس نیست و شخص، دنبال علت دیگری می گردد.

گاه ارتکاب گناه سبب می شود انسان از انجام عبادتی محروم شود؛ چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «ان الرجل لیذنب الذنب فیحرم صلاه اللیل و ان عمل السییء اسرع فی صاحبه من السکین فی اللحم؛(۶) آدمی گاهی گناه می کند و بر اثر آن از نماز شب محروم می شود. تأثیر کار زشت در انسان سریع تر از تأثیر کارد در گوشت است.»

به سبب ارتباط بین محرومیتها و مصیبتها و گناه است که وقتی مشکل برای برخی بزرگان پیش می آمد، فکر می کردند چه خطایی کرده اند که باعث این مصیبت شده است. قساوت قلب(انعام۲۴)، ذلت و بیچارگی (بقره۱۶)، گرفتاری و رنج (شوری۰۳)، بسته شدن مراکز ادراک (نحل ۸۰۱)، سختی و تنگدستی در زندگی (طه ۴۲۱)، تغییر نعمتهای الهی (انفال ۳۵) و... برخی از آثار گناه به شمار می رود.

۱) سختی و تنگدستی در زندگی

بسیار مشاهده می شود که انسان دست به هرکاری می زند با درهای بسته روبه رو می شود، و گاهی به عکس به هرجا روی می آورد، خود را در برابر درهای گشوده می بیند، مقدمات هرکار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست.

گاهی تنگی معیشت به این علت نیست که درآمد کمی دارد. ای بسا! پول و درآمدش هنگفت است؛ ولی بخل و حرص و آز، زندگی را بر او تنگ می کند؛ نه تنها میل ندارد در خانه اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند؛ بلکه گویی نمی خواهد آن را به روی خویش بگشاید. چنین فردی، به فرموده علی علیه السلام همچون فقیران زندگی می کند و همانند اغنیا و ثروتمندان حساب پس می دهد.

«عجبت للبخیل یستعجل الفقر الذی منه هرب و یفوته الغنی الذی ایاه طلب فیعیش فی الدنیا عیش الفقراء و یحاسب فی الاخره حساب الاغنیاء (۷)

از بخیل در شگفتم که برای رسیدن به فقری که از آن گریزان است، شتاب می ورزد و به آن بی نیازی که خواستار آن است دسترسی پیدا نمی کند؛ در دنیا همچون فقیران زندگی می کند، و در آخرت باید حسابی چون حساب ثروتمندان پس دهد.»

قرآن کریم عامل اصلی این مسائل را اعراض از یاد حق دانسته، می فرماید: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا»؛ «وهرکس از یاد من روی بگرداند، زندگی [سخت و ] تنگی خواهد داشت.(طه ۴۲۱)

همان گونه که یاد خدا مایه آرامش جان، تقوا و شهامت است، فراموش کردن او مایه اضطراب، ترس، نگرانی و سختی در زندگی می شود.

در روایات اسلامی می خوانیم که از امام صادق علیه السلام پرسیدند:«منظور از آیه «من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا» چیست؟»

فرمود: «اعراض از ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) است.» (۸)

آری، شخصی که از حضرت علی علیه السلام الگو بگیرد، زندگی گشاده و وسیعی خواهد داشت؛ زیرا الگویش همان ابرمردی است که تمام دنیا درنظرش از یک برگ درخت کم ارزش تر بود. در نتیجه او آن چنان به خدا دل می بندد که جهان در نظرش کوچک می شود و زندگی اش وسعت می یابد؛ اما آنها که این الگوها را فراموش کنند، درهر شرایطی، گرفتار زندگی سخت هستند.

۲) زنگار قلب

قلب برخی انسانها به سبب اعمالشان زنگار گرفته، و نور و صفای فطری نخستین را از دست داده است. به همین دلیل، چهره حقیقت که همچون آفتاب عالمتاب می درخشد، هرگز در آنان بازتابی ندارد، و پرتو انوار وحی در وجودشان منعکس نمی شود. قرآن درباره این افراد می فرماید: «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون»؛ (مطففین ۴۱) «چنین نیست که آنها می پندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است.»

آیات متعددی از قرآن با صراحت از تأثیر گناه در تاریک ساختن دل، سخن به میان آورده و بر آن تاکید کرده است؛ چنان که در سوره مؤمن می فرماید: «کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار»؛ (مومن ۵۳) «خداوند، این گونه بر قلب هر متکبر طغیانگری مهر می نهد.»

همچنین در جای دیگر درباره گروهی از گنه کاران لجوج و عنود می فرماید: «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم»؛ (بقره ۷) «خداوند بر دلهای آنها مهر نهاده، و همچنین برگوشها و برچشمهایشان پرده ای فرو افتاده است و برای آنها عذاب بزرگی است.»

در آیه دیگری می خوانیم: «فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور»؛ (حج ۶۴) «چشمهای ظاهر، نابینا نمی شود؛ بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارد، نابینا می شود.»

آری، بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. گناهان از اعضا و جوارح به سوی قلب سرازیر می شود، و قلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل می سازد. اینجاست که آدمی، راه و چاه را تشخیص نمی دهد، و مرتکب اشتباهات عجیبی می شود که همه را حیران می کند؛ یعنی با دست خود تیشه به ریشه سعادت خویش می زند و سرمایه خوشبختی خویش را به بادفنا می دهد.

رسول خدا (ص) می فرماید: هنگامی که بنده گناه کند، نکته سیاهی در قلب او پیدا می شود، اگر توبه کند و از گناه دست بردارد و استغفار کند، قلبش را از گناه صیقل داده است و اگر گناه را زیاد کند، سیاهی افزون می شود [ تا تمام قلبش را فرا می گیرد] این همان زنگاری است که خداوند در قرآن ذکر کرده است: «چنین نیست که آنها می پندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است.»(۹)

۳) کوتاهی عمر

عمر، بزرگ ترین سرمایه اهل ایمان برای کسب درجات عالیه است، از این رو اولیای الهی، همیشه طول عمر خویش را از خداوند منان طلب می کرده اند؛ چنان که امام حسن عسکری علیه السلام از خداوند، این گونه طلب می کند:«اسالک ان تطیل عمری فی طاعتک» (۰۱) خدایا! از تو می خواهم عمرم را برای اطاعتت طولانی فرمایی.»

طبق روایات متعددی از ائمه اطهار علیهم السلام همان گونه که برخی کارها، باعث افزایش عمر انسان می شود، برخی موارد نیز از عمر انسان می کاهد، یکی از آنها، گناه است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلی الدیار و هی قطیعه الرحم و العقوق و ترک البر؛(۱۱) به خدا پناه می بریم از گناهانی که نابودی را شتاب دهند و مرگها را نزدیک سازند و خانه ها را ویران کنند و آنها قطع رحم، و آزردن و نافرمانی پدر و مادر، و واگذاردن احسان و نیکی است.»

و نیز می فرماید: «من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال؛(۲۱) کسانی که بر اثر گناهان می میرند، بیش ترند از کسانی که بر اثر رسیدن اجل می میرند.»

۴) فراموشی

گناه، باعث فراموشی می شود. فراموشی، عوامل مختلف فیزیولوژیکی و روانی می تواند داشته باشد. نافرمانی خدا، یکی از آن عوامل به شمار می آید. رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از عقوبتهای الهی برای گناهکاران را ضعف قوه یادآوری بیان کرده، می فرماید: «اتقوا الذنوب فانها ممحقه للخیرات ان العبد لیذنب الذنب فینسی به العلم الذی کان قد علمه؛(۳۱) از گناهان دوری کنید که نیکی ها را از بین می برد. آدمی مرتکب گناهی می شود و بر اثر آن، علمی که قبلا فرا گرفته را فراموش می کند.»

افزون بر اینکه معصیت باعث می شود انسان، خود را از یاد ببرد، سبب فراموشی مرگ و قیامت(اعراف۱۵) گناهان گذشته (مجادله ۶) و نشانه های الهی(طه۶۲۱) می شود و در نتیجه باعث می شود انسان، خداوند متعال را فراموش کند؛ چنان که قرآن کریم درباره چنین افرادی می فرماید: «نسوا الله فنسیهم»؛(توبه ۷۶) «خدا را فراموش کردند، و خدا [نیز] آنها را فراموش کرد [و رحمتش را از آنها قطع کرد].»

۵) مستجاب نشدن دعا

دعا مهم ترین راه ارتباط با خالق هستی و تنها راه جلب توجه خداوند متعال به خویش است؛ چنان که قرآن می فرماید: «قل ما یعبؤا بکم ربی لولا دعاؤکم»؛ «بگو: پروردگارم برای شما ارج و ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»(فرقان ۷۷)

همچنین معصیت، سبب سلب توفیق، از بین رفتن حال معنوی هنگام دعا، و نیز باعث حبس دعا می شود و چنین است که دعا مستجاب نمی شود.

امام باقر علیه السلام می فرماید: بنده ای حاجتی را از خداوند می خواهد، و اقتضاء این است که خداوند، حاجت او را یا در وقتی نزدیک و یا در مدتی طولانی برآورده کند. [در این فاصله] بنده ای که طلب حاجت کرده است، مرتکب گناهی می شود، خداوند به فرشته [مأمور برآوردن خواسته های او] دستور می دهد حاجتش را بر نیاور و محرومش کن! زیرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق محرومیت از ناحیه من شده است.»(۱۴)

۶) الحاد و انکار

رسول اکرم (ص) در ضمن گفتاری فرمود: همانا گناهان، بی یار و یاوری [و گمراهی] را بر گنه کار مسلط می کند تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و انکار نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و به همین منوال، انکار یکتایی خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده می سازد.»(۵۱)

۷) عذاب الهی در آخرت

قرآن مجید، عذاب سخت و آتش سوزان قیامت را از آثار نافرمانی خدا برشمرده، می فرماید:«و من جاء بالسیئه فکبت وجوههم فی النار هل تجزون الا ما کنتم تعملون»؛«و آنها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده می شوند [و به آنها گفته می شود] آیا جزایی جز آنچه عمل می کردید، خواهید داشت؟!»(نمل۰۹)

در جای دیگر می فرماید: «و من یعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا»؛(جن۳۲) «هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن می ماند.»

شاید برخی ادعا کنند که ما هر چقدر گناه می کنیم، نه تنها سختی و تنگدستی مشاهده نمی کنیم؛ بلکه هر روز زندگی ما بهتر می شود. در جواب این گونه افراد باید گفت: اولا: بسیاری از نکبتها و کمبودها در زندگی به علت سرپیچی از فرمان خدا پدید می آید؛ در حالی که انسان، علت آن را نمی داند و ثانیا: این سؤالی است که مردی از شعیب پیامبر علیه السلام پرسید و گفت:«چرا من این همه گناه می کنم؛ولی خداوند مرا عقوبت نمی کند؟» از سوی خداوند متعال پاسخ آمد: «تو گرفتار بدترین عقوبتها هستی و نمی دانی.» مولوی این داستان را این گونه بیان می کند:

آن یکی می گفت در عهد شعیب

که خدا از من بسی دیده است، عیب

چند دید از من گناه و جرمها

وز کرم یزدان نمی گیرد مرا

حق تعالی گفت در گوش شعیب

در جواب او فصیح از راه غیب

که بگفتی چند کردم من گناه

وز کرم نگرفت در جرمم اله

چند می گویی و مغلوب ای سفیه

ای رها کرده ره و بگرفته تیه

چند چندت گیرم و تو بی خبر

در سلاسل مانده ای پا تا به سر

زنگ تو بر توست ای دیگ سیاه

کرد، سیمای درونت را تباه

بر دلت زنگار بر زنگارها

جمع شد تا کور شد زاسرارها

یعنی تو بر عکس فکر می کنی. اگر خداوند، تو را عقوبت می کرد و تو قابلیت چنین مجازاتی را داشتی، آن وقت ممکن بود عقوبت تو، عذاب نباشد؛ بلکه لطف و رحمت باشد؛ زیرا احیانا سبب بیداری تو می شد؛ اما آنچه اکنون، گرفتار آن هستی، صد درصد عقوبت است.(۶۱)

● آثار اجتماعی گناه

آنچه از قرآن و فرموده های معصومان به ما رسیده، آن است که حتی آثار گناهان فردی، جامعه را نیز در برمی گیرد. استاد شهید مطهری؛ در تبیین اثر گناه فرد بر جامعه می فرماید:

«اجتماع روی فرد اثر می گذارد و فرد روی اجتماع. واقعا مجموعش یک واحد است، خودش روح دارد، عمر دارد. این، یک مطلب عجیبی است که البته کسی که این را خوب استنباط کرده و پرورانده است، علامه طباطبایی است. ایشان در کمال وضوح از قرآن استنباط می کند که قرآن برای اجتماع، شخصیت قائل است. برای اجتماع عمر قائل است: و لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لا یستاخرون ساعه ولا یستقدمون(۷۱) همچنین، برای اجتماع، بیماری و سلامت قائل است، برای اجتماع سعادت و شقاوت قائل است، برای اجتماع شرکت در مسئولیت قائل است.

گاهی افرادی می پرسند چرا اگر [اکثریت] یک قومی گناه کرده اند، اقلیت صالحی هم که در میان آن قوم است به عذاب آن قوم معذب می شوند؟ نمی دانند که افراد اجتماع، حکم اعضای یک پیکر را دارند. وقتی که در عضوی از یک پیکر سرطان پیدا بشود، اعضای دیگر نمی توانند بگویند چرا ما هم باید از بین برویم. به همان دلیل که شما با یکدیگر اتصال و هم ریشگی و پیوند داریم و به همان دلیل که از سعادت او بهره مند هستید، به همان دلیل از بدبختی او هم باید در اجتماع متضرر باشید. فقط آن دنیا است که دنیای جدایی است. در این دنیا افراد اجتماع واقعا به یکدیگر متصل اند و واقعا در ناخوشی و خوشی یکدیگر شریک اند و واقعا در عذاب و سعادت یکدیگر شریک هستند.

در این دنیا قانون و قاعده علمی هم ایجاب می کند که اگر جناحی از اجتماع، آن قدر فاسد شد که توانست بلایی را به سوی اجتماع بکشد، این بلا شامل افراد دیگر هم می شود و سالم و ناسالم را با هم می گیرد. در این دنیا، تر و خشک با هم می سوزند، منتها از نظر آنها که به اصطلاح خشک اند، یعنی آماده سوختن هستند، عذاب الهی است و شاید در آن دنیا هم دنباله داشته باشد؛ ولی از نظر آنها که استحقاق نداشته اند، مصیبت و ابتلا است و در آن دنیا به آنها اجر داده می شود.»۸۱

بنابراین، سخن کسانی که گناه را مربوط به خویش دانسته و از امر به معروف و نهی از منکر به خشم می آیند، خارج از منطق است؛ چرا که عقل و منطق حکم می کند آلودگی فرد، خواسته یا ناخواسته، جامعه را نیز آلوده می کند.

برخی آثار اجتماعی نافرمانی خداوند عبارت اند از:

۱) خشکسالی و نباریدن باران

طبق روایات متعدد از ائمه اطهار: یکی از کردارهایی که باعث نازل نشدن باران می شود، نپرداختن زکات است؛ چنان که رسول خدا(ص) فرمود: پنج چیز است که اگر به آنها برخورد کردید از آنها به خدا پناه برید: هرگز در مردمی زنا پیدا نشود که آن را آشکار کنند؛ جز اینکه در ایشان طاعون و دردهایی که در گذشتگان آنها سابقه نداشتند پدیدار شود و از پیمانه و ترازو کم نگذارند، جز اینکه به قحطی و سختی مخارج زندگی و ستم سلطان گرفتار شوند، و از دادن زکات منع نکنند؛ جز اینکه آمدن باران آسمان بر آنها ممنوع شود و اگر به سبب چهار پایان نبود، هیچ باران بر آنها نبارد. و عهد و پیمان خدا و رسول خدا(ص) را نشکنند مگر آنکه دشمنانشان بر آنها مسلط شوند و بخشی از آنچه در دست آنهاست، بگیرند و حکم به غیر آنچه خدا نازل کرده است نکنند مگر آنکه خداوند عزیز و جلیل، سختی و شدت را در بین آنها قرار دهد.»

امام باقر(ص) نیز می فرماید: سالی از سالی کم باران تر نیست؛ ولی خدا آن را هر جا خواهد ببارد، به راستی چون مردمی نافرمانی کنند، خدای جل جلاله آنچه باران برای آنها مقدر است در آن سال برای دیگران و به بیابانها و دریا و کوه می فرستد. به راستی خدا جعل (سوسک

سرگین غلطان) را در سوراخش به خطای کسانی که در محل اویند با نباریدن باران در زمینی که او قرار دارد، عذاب می کند؛ چون خداوند برایش راه را باز گذاشته که به محل دیگری برود که اهل معصیت نباشند. سپس امام پنجم(ص) فرمود: ای صاحبان بصیرت! عبرت بگیرید.»(۲۰)

۲) نزول بلا و آفات

گناه، باعث نزول بلا و آفات برای فرد و جامعه می شود و چنانچه پیشتر گفته شد، معاصی جدید در جامعه، بلا و آفات و گرفتاریهای جدیدی را به همراه خواهدداشت. بیماری های جدیدی مثل: ایدز، گسترش موادمخدر جدید، افزایش فوت ناگهانی؛ به ویژه در جوانان، افزایش بیش از حد بیماریهای روحی و روانی و... به نوعی اثرات وضعی گناهان جدید است.

امام صادق(ص) فرمودند: «تعوذوابالله من سطوات الله باللیل و النهار قال قلت له و ما سطوات الله قال الاخذ علی المعاصی: (۱۲) همواره از غلبه و چیرگی خدا در روز و شب، به خدا پناه ببرید، از ایشان سؤال شد که غلبه خدا چیست؟ فرمود: مؤاخذه و عذاب بر گناهان.»

۳) تغییر نعمتهای الهی

درقرآن کریم یکی از آثار گناه، تغییر نعمتهای الهی، معرفی شده است؛ چنان که در سوره انفال می خوانیم: «ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمیع علیم» «این، برای آن است که خداوند، هیچ نعمتی را به گروهی داده، تغییر نمی دهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند و خداوند، شنوا و داناست.» (انفال ۳۵)

در احادیث متعدد، عواملی مانند: ظلم و گناه، سبب تغییر نعمتهای الهی به حساب آمده اند؛ چنان که بازگشت از گناه و انحراف و حرکت در مسیر حق، سبب سرازیرشدن انواع نعمتهای پروردگار است. (۲۲)

گناهان و ستمها، انسان را از لیاقت بهره وری از لطف خداوند دور می کند؛ چنان که حضرت علی(ع) در خطبه قاصعه بدان اشاره کرده است و در دعای کمیل می خوانیم: «اللهم اغفرلی الذنوب التی تغیر النعم...»

در این دنیا قانون و قاعده علمی هم ایجاب می کند که اگر جناحی از اجتماع، آن قدر فاسد شد که توانست بلایی را به سوی اجتماع بکشد، این بلا شامل افراد دیگر هم می شود و سالم و ناسالم را با هم می گیرد.

درنامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر می خوانیم: «لیس شیء ادعی الی تغییر نعمه الله و تعجیل نقمته من اقامه علی ظلم؛ هیچ چیز مانند ظلم و ستم، موجب تغییر نعمت خداوند و تعجیل در فرودآمدن بلا و نعمتش نمی شود.»

۴) تغییر سرنوشت انسان

خداوند متعال در سوره مبارکه رعد یکی از قوانین کلی و عمومی الهی را بیان می کند؛ چنان که می فرماید: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (رعد۱۱) خداوند، سرنوشت هیچ قوم و (ملتی) را تغییر نمی دهد؛ مگر آنکه آنان، آنچه را درخودشان است، تغییر دهند.»

آنچه در این آیه آمد، قانونی سرنوشت ساز و حرکت آفرین و هشداردهنده است، این قانون که یکی از پایه های اساسی جهان بینی و جامعه شناسی در اسلام است. به ما می گوید: مقدرات شما قبل از هرچیز و هرکس در دست خود شما است. و هر دگرگونی درخوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اول به خود شما بازگشت می کند.

شانس، طالع، اقبال، تصادف، تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچ کدام پایه و اساس ندارد. مهم آن است که ملتی خود بخواهد سربلند، سرفراز، پیروز و پیشرو باشد، یا به عکس، خودش به ذلت و زبونی و شکست تن در دهد؛ حتی لطف خداوند یا مجازات او، بی مقدمه، دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت؛ بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که ایشان را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می سازد.

یکی از دستورهای دین مبین اسلام آن است که برای پایان دادن به بدبختی ها و ناکامی ها باید دست به انقلابی از درون بزنیم، یک انقلاب فکری و فرهنگی، یک انقلاب ایمانی و اخلاقی، و به هنگام گرفتاری در چنگال بدبختی ها باید بی درنگ به جست وجوی نقطه های ضعف خویشتن بپردازیم و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوی حق، از دامان روح و جان خود بشوییم تا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکست ها را به پیروزی مبدل سازیم؛ نه اینکه این نقطه های ضعف که عوامل شکست است، در زیر پوششهای خودخواهی مکتوم بماند و به جست وجوی عوامل شکست در بیرون جامعه بگردیم و خود در بیراهه ها سرگردان بمانیم.

۵) فساد در جامعه

بدون شک هر کار خلافی در وضع جامعه و از طریق آن در وضع افراد اثر می گذارد، و باعث نوعی فساد در سازمان اجتماعی می شود. گناه و کار خلاف و قانون شکنی، همانند یک غذای ناسالم و مسموم است که در سازمان بدن انسان چه بخواهیم و چه نخواهیم تأثیرنامطلوب خواهد گذارد، و انسان گرفتار واکنش طبیعی آن می شود. قرآن کریم می فرماید: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی النأس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون»؛ «فساد، در خشکی و دریا به سبب کارهایی که مردم انجام داده اند، آشکار شده است. خدا می خواهد نتیجه بعضی اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند.» (روم- ۴۱)

خلاصه آنکه بسیاری از مشکلات اجتماع ما ناشی از گناه و بی مبالاتیهایی است که در سالهای اخیر با وسایل جدید و البته با تبلیغات دشمنان در اختیار همگان، به ویژه جوانان قرار گرفته است.

بر مربیان و مبلغان است تا طرز استفاده صحیح و شایسته از این وسایل و ابزار را به همگان، به ویژه جوانان یادآور شوند، آنان را از عواقب گناهان شایع و جدید آگاه کنند، و راههای جلب توجه و عنایت پروردگار را یادآور شوند؛(۲۳) چرا که گسترش بدحجابی، دوستیهای پسران و دختران و نیز استفاده مخرب و فاسد کننده از وسایلی همچون: موبایل، اینترنت و... جامعه را به انحطاط خواهد کشاند و خداوند متعال، وعده نداده است این نعمت نظام اسلامی را برای همیشه حفظ کند؛ چنان که طبق روایات متعددی از پیشوایان معصوم: برخی گناهان، باعث تسلط اشرار و ستمگران بر جامعه است.

امام باقر(ع) می فرماید: در کتاب حضرت رسول(ص) یافتیم که هرگاه زنا بعد از من آشکار شود، مرگ ناگهانی زیاد می شود. و هرگاه در وزن و کیل خیانت شود، خداوند مردم را به قحطی و خشکسالی مؤخذه می کند. و هرگاه مردم زکات ندهند، زمین، برکات خود را از زراعت، میوه ها و معدنها منع می کند. و هرگاه حکم ظالمانه بدهند، مردم همدیگر را بر ستم و دشمن کمک می کنند. و هرگاه نقض عهد کنند، خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط می کند. و هرگاه قطع رحم کنند، اموال آنها در دست دشمنان قرار می گیرد. و هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی نکنند، خداوند بدهایشان را بر آنها مسلط می سازد و نیکان هر چه دعا کنند مستجاب نمی شود.»(۲۴)

محمدمهدی فجری

پانوشت ها:

۱- بحارالانوار، ج۰۷، ص۶۱۳.

۲- تفسیر نمونه، ج۰۲، ص۱۴۴- ۳۴۴.

۳- بحارالانوار، ج۵۷، ص۲۲۳.

۴- (غررالحکم و دررالکلم، ص۰۰۱).

۵- الکافی، ج۴، ص۴۲.

۶- المحاسن، ج۱، ص۵۱۱.

۷- نهج البلاغه، حکمت ۶۲۱.

۸- تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۵۰۴.

۹- روضه الواعظین، ج۲، ص۴۱۴.

۰۱- بحارالانوار، ج۴۹، ص۸۵۳.

۱۱- الکافی، ج۲، ص۸۴۴.

۱۲- الامالی، ص۱۰۷.

۳۱- بحارالانوار، ج۰۷، ص۷۷۳.

۴۱- الاختصاص، ص۱۳.

۵۱- مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۷۳۳.

۶۱- عدل الهی، ص۰۶۱.

۷۱- برای هر قوم و جمعیتی، زمان و سرآمد (معینی) است و هنگامی که سرآمد آنها فرارسد، نه ساعتی از آن تأخیر می کنند، و نه بر آن پیشی می گیرند: اعراف/۴۳.

۸۱- ر.ک: اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۲۹ و ۰۳۳.

۹۱- الکافی، ج۲، ص۳۷۳.

۲۰- امالی، ص۸۰۳.

۱۲- الکافی، ج۲، ص۹۶۲.

۲۲- الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۲۱، ص۴۶۲.

۳۲- ائمه اطهار: عوامل بسیاری را برای جلب عنایت پروردگار و آمرزش گناهان ذکر فرموده اند که استغفار، توبه، صدقه دادن زیاد، توسل، نماز و عبادت، از جمله آنان است.

۴۲- الکافی، ج۲، ص۴۷۳.