جمعه, ۱۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 7 March, 2025
مجله ویستا

ارتداد در اسلام


ارتداد در اسلام

مقاله ی حاضر می کوشد که «ارتداد» یا «مرتدشدن» و یا «بی دین شدن» را معرفی نموده تا جایی که مجله ی حقوق زن گنجایش دارد و فرصت تحقیق و بررسی مسیر می شود, ناگفته هایش را بازگوید و ناصواب گفته هایش را بنمایاند و سؤ استفاده ها و سؤ فتواها و سؤ عنوان هایش را برملاکند

مسأله‌ی ارتداد، از مسایل مهمی است که در علوم مختلف مانند تفسیر، کلام و تاریخ مورد گفت و گو قرار گرفته و کرانه‌های متفاوتی یافته و ابعاد خطرناکی پیدا کرده است. این مسأله از جانب فقیهان شیعه با توسل به روایات نقل شده از امامان، تحت عناوین فقهی مطرح شده و در اکثر کتب فقهی مذکر گشته است. ارتداد به عنوان یک حربه‌ی سیاسی‌_مذهبی و وسیله‌ی سرکوب و خشونت در اختیار حاکمان ستم پیشه قرار گرفته از یک سو مانع ترقی و تکامل علمی جامعه گردیده و از سوی دیگر نخبگانی را از جامعه‌ی مسلمان گرفته است. مسأله‌ی ارتداد، در طول تاریخ اسلام به عنوان شمشیر برنده در اختیار قدرت‌های استبدادی بوده که بر علیه دانشمندان، اصلاح طلبان و منتقدان نظام حاکم به کار رفته و نابهنجاری‌های اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فجایع داخلی را به وجود آورده است.

درباره ی ارتداد وآثار و پیامد‌های آن، سوال‌های جدی و اساسی مطرح است که تاکنون به صورت صحیح و منطقی پاسخ نگرفته است. برخی از آن سوال‌های عبارتند از:

- ارتداد چیست؟ آیا ارتداد جنبه‌ی فکری واعتقادی دارد یا جنبه‌ی سیاسی واجتماعی؟

- عنوان ارتداد با آیات قرآن مقدس، نظیر«لا اکراه فی‌الدین»، «لکم دینکم ولی دین» و «من شأن فلیؤمن و من شأ فلیکفر» و «انا هدیناه النجدین اما شاکراً و اما کفوراً» چگونه سازگار است؟

- احکام ارتداد، با تکلیف مالایطاق همسویی دارد و قابل جمع است؟

- احکام ارتداد با مسلمات اصول ومبانی دینی اسلام سازگار است؟

- احکام ارتداد با یافته‌های عقلی نظیر آزادی فکر، آزادی بیان چه نسبتی دارد؟

- آیا احکام ارتداد و آثار آن با قواعد حقوقی و اسناد الزام‌آور بین‌المللی و حقوق بشر سازگار است؟

- آیا در زمان حیات رسول خدا، مجازات ارتداد به معنای مصطلح فقهی آن «ارتداد فکری و عقیدتی» اجرا شده و رسول گرامی اسلام، کسی را به جرم ارتداد عقیدتی مجازات کرده است؟

- احکام ارتداد با مواد قوانین اساسی کشورهای اسلامی که آزادی بیان و آزادی عقیده را شعار می‌دهند سازگاری دارد؟

- آیا دستگاه قضایی و یا عالمان مذهبی حق دارند که شخصی را به جرم ارتداد تحت تعقیب قرار دهند؟

- آیا ارتداد، اصولاً جرم است؟ آیا عناصر جرم، در عنوان ارتداد موجود است؟ و ...؟

از آن جا که عنوان ارتداد، در تاریخ اسلام همچون حربه‌ای در اختیار سلاطین، زور مداران و تزویرگران بوده و مورد سؤ استفاده قرار گرفته وباعث سرکوب متفکران و حقیقت جویان گشته است، جامعه‌ی جوان و تحصیل کرده‌ی ما، نیاز شدید به شناخت این حربه‌ی کهنه و فرسوده دارد تا دیگر بار در قرن بیست و یکم گرفتار آن نگردد و سود جویان مذهبی و سیاسی نتوانند از این وسیله‌ی خشونت و سرکوب استفاده نمایند.

مطالعه و تحقیق در ابعاد وجودی و آثار فقهی و تبعات سیاسی ارتداد و مستندات دینی آن می‌تواند مفید و کارساز باشد و جامعه را با خصوصیات آن آشناگرداند و در نهایت راه سؤ استفاده از این عنوان فقهی را مسدود نماید.

مقاله‌ی حاضر می‌کوشد که «ارتداد» یا «مرتدشدن» و یا «بی‌دین شدن» را معرفی نموده تا جایی که مجله‌ی حقوق زن گنجایش دارد و فرصت تحقیق و بررسی مسیر می‌شود، ناگفته‌هایش را بازگوید و ناصواب گفته‌هایش را بنمایاند و سؤ استفاده‌ها و سؤ فتواها و سؤ عنوان‌هایش را برملاکند. باشد که جامعه‌ی در حال رشد و تعالی ما، با اسلام آزادی بخش، مترقی، پیشرو، انسان‌ساز، انسان دوست، صلح طلب، تمدن پذیر و منطق گرا، آشنا شوند و بدانند که اسلام واقعی غیر از اسلام واعظ و مجاهد است!

دریابند و لمس کنند که روضه‌خوان‌های زنانه و تفنگ‌سالاران بی‌سواد، دین را مطابق با افکار محلی و منافع شخصی خود تفسیر می‌کنند و مردم عوام از سرناچاری و ناآگاهی در پی روضه‌خوان‌ها و واعظ‌ها و ملا‌های متحجر روانند و اسلامی را می‌آموزند که از قعر چاه جهل و بی‌خردی بدر آمده و از عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین اندیشه‌ها تغذیه می‌کند و در نهایت دست آوردی جز ارتجاع، فقر، بی‌سوادی، تبعیض و فساد ندارد.

در تاریخ اسلامی، عنوان ارتداد، مورد سؤ استفاده قرار گرفته و عالمان و فرزانگان بی‌شماری از سوی برخی عالم نماها به ارتداد متهم شده‌اند. حتا برخی از فرق اسلامی یکدیگر را مرتد شمرده‌اند. پیروان یک مکتب نیز گاهی یکدیگر را به ارتداد متهم کرده‌اند نمونه‌ای از این تکفیر‌ها را می‌توانید در کتاب طهارت، مبحث نجاست کفار و سنیان ناصبی بخوانید که چگونه عالمان سودجوی شیعه، پیروان مکتب اهل سنت را به عنوان ناصبی، کافر و نجس دانسته‌اند و یا تکفیرهایی که توسط جمعی از عالمان کوته نظر اهل سنت نسبت به جامعه‌ی شیعه صورت گرفته است.

اینک جملاتی از دونفر از فقیهان اهل سنت در مورد تکفیر پیروان مکتب تشیع را مطالعه نموده قضاوت کنید: «قال فی جواب من سأله عن السبب فی وجوب مقاتلهٔ الشیعهٔ و جواز قتلهم: اعلم اسعدک‌الله ان هؤلاء الکفرهٔ و البغاهٔ الفجرهٔ جمعوا بین اصناف الکفر والبغی و العناد و انواع الفسق والزندقهٔ و الالحاد و من توقف فی کفرهم و الحادهم و وجوب قتالهم و جواز قتلهم فهو کافر مثلهم. و سبب وجوب قتالهم و جواز قتلهم البغی والکفر معاً، اما البغی فانهم خرجوا عن طاعهٔ الامام خلد‌الله ملکه الی یوم القیامهٔ و قد قال الله تعالی: «فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امرالله» و الامر للوجوب فینبغی للمسلمین اذا دعاهم الامام الی قتال هؤلاء الباغین الملعونین علی لسان سید المرسلین ان لایتأخروا عنه بل یجب علیهم ان یعینوه و یقاتلوهم معه، فیجب قتل هؤلاء الاشرار الکفار تابوا اولم یتوبوا ثم حکم باسترقاق نسائهم و ذراریهم.»۱این عالمان اهل سنت می‌گویند: این شیعیان کافر و متمرد فاسق در خود جمع کرده‌اند انواع کفر و تمرد و کینه توزی و فسق و زندقه و الحاد را. کسی که در کفر شیعیان و الحاد شان و وجوب قتال با آنان و جواز قتلشان تردید نماید او نیز مانند شیعیان کافر است. علت وجوب قتال با آنان و جواز قتلشان، سرکشی و کفر باهم است. اما سرکشی و بغی به این جهت که آنان از اطاعت امام خارج شده‌اند. خداوند فرماید: «با آنان جنگ کنید تا به امر خدا گردن بگذارند» و صیغه‌ی امر مذکور در آیت شریفه‌ برای وجوب است پس برای مسلمانان سزاوار است که هرگاه امام آنان را به جنگ شیعیان متمرد و لعن شده به زبان رسول خدا دعوت کند تأخیر نکنند، بلکه بر آنان واجب است که امام و سلطان را یاری نمایند و به همراه امام با شیعیان بجنگند... پس واجب است قتل این کفار شرور، فرقی ندارد که توبه بکنند یا نکنند سپس حکم به اسارت زنان وفرزندانشان می‌شود.

ارتدادمسله‌ی ارتداد، در کتب فقهی، عمدتاً در کتاب‌های طهارت، حدود و زکات مورد گفت‌و‌گو قرار گرفته است. در بحث ارتداد، توجه به مطالب آتی راه گشا و هدایت گر است:

۱) مطلب اول:

مبحث ارتداد از مباحث دشوار فقه است و هیچ یک از فقیهان شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر ندارند. یعنی، مبحث ارتداد، هم در میان فقیهان شیعه مورد اختلاف است و هم درمیان فقیهان اهل سنت.

۲) مطلب دوم:

اشکالات و شبهات گوناگون فقهی، کلامی و حقوقی بر آن وارد آمده است.

۳) مطلب سوم:

عالمان و فقیهان مسلمان، در حین برشمردن فرق اسلامی، مرتدان را از فرق اسلامی به شمار آورده‌اند، مانند شهرستانی در «ملل ونحل» فرقه‌های مجسمه، مشبهه و خوارج را با آن که محکوم به ارتداد هستند، در شمار فرقه‌های اسلامی مذکور داشته‌ است.

۴) مطلب چهارم:

ارتداد احکام متفاوتی دارد. در بعضی موارد توبه‌ی شخص مرتد پذیرفته می‌شود و در بعضی موارد توبه‌ی او پذیرفته نمی‌شود. نجاست بدن، محرومیت از ارث، جدایی از همسر و مصادره‌ی اموال مرتد از دیگر احکام ارتداد است. این احکام متفاوت از کجا آمده و از کدام دلیل و برهان استفاده شده است؟

۵) مطلب پنجم:

اصل اولی در باب ارتداد، برائت است، یعنی اصل حرمت ترتب آثار ارتداد، ‌می‌باشد و هیچ کس یا هیچ مقامی حق ندارد شخصی را متهم به ارتداد نموده آثار ارتداد را جاری نماید. الا ماخرج بالدلیل.

▪ تعریف ارتداد راغب اصفهانی درکتاب:

«المفردات فی ا لفاظ القرآن» می‌گوید: «الارتداد و الرده الرجوع فی‌الطریق الذی جاء منه لکن الرده تختص بالکفر و الارتداد یستعمل فیه و فی غیره قال الله تعالی: «ان الذین ارتدوا علی ادبارهم» و قال: «یا ایهالذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه» و هوالرجوع من الاسلام الی الکفر و کذلک، من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر» راغب اصفهانی معتقد است که منظور از ارتداد و بازگشت به عقب، برگشت از اسلام به کفر است.

احمد بن محمد المقری در «المصباح المنیر» می‌گوید: «ارتدالشخص رد نفسه الی الکفر والاسم الرّدهٔ» طریحی در مجمع البیان گفته است: «المرتد من ارتد عن الاسلام الی الکفر و هو نوعان فطری وملی.. و الردهٔ بالکسروالتشدید اسم من الارتداد، و اصحاب الردهٔ علی ما نقل کانوا علی صنفین: صنف ارتدوا عن الدین و کانو طائفتین احدهما اصحاب مسیلمهٔ والاخری ارتدوا عن الاسلام و عادوا الی ماکانوا علیه فی‌الجاهلیهٔ... و النصف الثانی لم یرتد واعن الایمان و لکن انکروا فرض الزکوهٔ وزعموا ان «خذ من امالهم» خطاب خاص بزمانه(ص)»

مرتد کسی است که از اسلام به کفر برگشته باشد. مرتد بر دو قسم است: مرتد فطری و مرتد ملی... و کلمه رِدَّه با کسر و تشدید اسم ارتداد است. اصحاب رده بر اساس آنچه که نقل شده بر دو قسم بوده‌اند: گروهی که از دین برگشته‌اند آنان دو طایفه‌بوده‌اند. طایفه‌ی اول اصحاب مسیلمه‌ی کذاب بودند و طایفه‌ی دوم کسانی بوده‌اند که از اسلام برگشته و به رفتار زمان جاهلیت خود پیوسته‌اند. گروه دوم کسانی که از دین وایمان برنگشته بودند اما وجوب زکات را منکر شده بودند و اعتقاد داشتند که خطاب قرآن «خذ من اموالهم صدقهٔ» اختصاص به زمان رسول خدا داشته است.

ارتداد در قرآنآیت‌الله موسوی اردبیلی می‌گویت: «به نظرما «ارتداد در قرآن» با «ارتداد در روایات» متفاوت است. ارتداد در زمان پیامبر که آیات قرآن ناظر به آْن است، با ارتداد در زمان امام باقر و صادق و رضا(ع) که روایات ناظر به آن است، تفاوت دارد.

ارتداد در صدر اسلام، ارتداد و بازگشت از دین بود، شخص مسلمانی پس از گرایش به اسلام، مشرک یا مسیحی یا یهودی می‌شد، در این دوره ارتداد فکری مطرح نبود. ارتدادها معمولاً با انگیزه‌ی سیاسی یا اقتصادی یا قومی همراه بود؛ مثلاً برخی از اشخاص در برابر وجوب زکات مقاومت کرده و برای آن که زکات نپردازند، از اسلام برمی‌گشتند (نظیر برگشت از گروه یا حزب یا اتحادیه و ...) یا به خاطر خلافی که مرتکب شده بودند؛ باید قصاص می‌شدند، برای آن که از حکم قصاص بگریزند، از دین خارج می‌‌شدند. یا رئیس قوم و قبیله‌ای به یکی از دو انگیزه‌ی فوق یا انگیزه‌ی دیگری از اسلام خارج می‌شد، همه‌ی افراد قبیله به تبعیت از او از اسلام روگردان می‌شدن. قبایل بنو حنفیه، بنو مدلج، و بنو اسد به خاطر خروج رئیس قبیله از دین، همگی از دایره‌ی اسلام خارج شدند.۲

ابو حمار رئیس بنو مدلج پس از آن که مسلمان شد، ادعای نبوت کرد و از اسلام خارج شد و افراد قبیله‌ به پیروی از او مرتد شدند. مسیلمه‌ی کذاب رئیس بنو حنفیه با ادعای نبوت از دین خارج شد و همه‌ی افراد قبیله به تبعیت از او مرتد شدند. بعضی از افراد هم برای فرار از جهاد مرتد می‌شدند. به عنوان نمونه پیامبر اکرم، عبدالله بن جحش را به فرماندهی گروهی برای سریه‌ای اعزام کرد، ولی به او دستور داد حکم مأموریت را در فلان نقطه مطالعه کن و به هر آن چه در آن نامه آمده عمل کن. عبدالله به مکان مورد نظر نامه را بازکرد، مأمورشده بود که به اطراف مکه برود، اما اطرافیان خود را برای رفتن مجبور نسازد، هرکه مایل بود با او برود و هرکه مایل نبود بازگردد. عبدالله اعلام کرد که هرکس آماده‌ی شهادت است همراه من حرکت کند. از هفت یا نه یا دوازده نفری که همراهش بودند، جز دو نفر به نام‌های سعد بن ابی وقاص و ربیعه که بازگشتند، بقیه او را همراهی نمودند.۳ وقتی آن دو بازگشتند، آیت مبارک سوره‌ی بقره نازل شد که در بخش آیات مذکور خواهد شد.

در زمان ابوبکر نیز هفت طایفه زکات ندادند و مرتد شدند.یک طایفه هم در زمان عمر مرتد شدند. جریان از این قرار بود که شخصی به نام «جبله» از اعیان و اشراف، لباس احرامی نفیسی خریداری کرد و به مسجدالحرام آمد. پس از طواف که در گوشه‌ای از مسجد نشسته بود، عربی بیابانی هنگام عبور از کنار او بی توجهی کرد و لباس او را آلوده و کثیف نمود. جبله، ناراحت شد و با چوب دستی که در دستش بود، چند ضربه به او زد. عرب بیابانی چیزی نگفت و رفت ولی پس از طواف با خلیفه عمر بن خطاب رو به رو شد و به او شکایت کرد. خلیف جبله را احضار کرد و ماجرا را جویا شد و او اقرار کرد که باچوب دستی‌اش چند ضربه به او وارد کرده است. مرد عرب خواستار قصاص شد و هرچه جبله از او خواست که از قصاص صرف نظر کند و در مقابل پولی از او دریافت کند، نپذیرفت. خلیفه نیز حاضر نشد از قصاص صرف نظر کند مگر آن که مرد عرب رضات دهد و از اجرای قصاص چشم بپوشد. جبله که به سختی ناراحت بود از مرد عرب برای اجرای قصاص چند روز مهلت گرفت، از این مهلت استفاده کرد و برای گریز از حکم قصاص، به شامات رفت و گفت: «من دینی را که درآن مرد عرب بیابان گردی جز به قصاص من راضی نمی‌شود، نمی‌خواهم» بدین وسیله از اسلام روگردان شد.

نوشتهء: علی‌ محقق نسب


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.