سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد
۱| «سلام. سلام ای شبهای سکوت. سلام بنفشههای خفته زیربرفها. من آرام آرام حرف میزنم... آرام آرام حرف میزنم که مبادا خواب دیرگاه کبوتران را بر آشوبم. من آرام از فصل زمستان میگویم. مبادا صدایم فراتر رود از صدای سوختن هیمههای هیزم در پیتهای حلبی کنار بساط شهر... بگذار عاشقانهها به این سرما جاری شوند، جاری شوند در این واژهها. بگذار این بخار در آمده از سینهها مه نباشد، گره باشد که بگویم دوستش دارم و بگوید دوستم دارد... خوشا عاشق، عاشقان، عاشقانههای زمستان، خوشا شال گردن یادگاری بیبی... بیبی جان. خوشا داغ لبسوز چای در استکان کمر باریک و لب طلائی، خوشا پنجرههای یخزده که سر انگشتان منتظر، در آن نقشهای پنج پنجهای وارونه میکشد و از پشت آن باغچه خالی را میبیند که بهار را صدا میزند: زمستان آمد، قدمش مبارک...»
۲| با این صحبتها که گوشهای از احساس محمدصالح علاء درباره شب یلدا بود، شما را بی هیچ مقدمهای دعوت میکنیم به شیرینی طولانیترین شب سال، «یلدا» و میهمانی ضیافت پرونده این شماره جیم. ۳۰ آذر و یک دقیقه زندگی بیشتر. نوش جان...
● مهمانی با صدای حافظ!
شب یلدا که فقط توی خوردن خلاصه نمیشد. پر بود از سرگرمیهای جور واجور. اگر مدیر برگزاری برنامههای شب یلدای خانوادگی هستید و میخواهید فکری هم برای سرگرم کردن ملت بردارید، پیشنهادات ما را از دست ندهید:
● اصلش باید چی بخوریم؟!
مایهاش فقط یک هندوانه بود و یک ظرف تخمه. تخمههایی که معمولا دستساز خود مادر بزرگها بود. تخمههای هندوانه و کدویی که در طول سال جمع میکردند، میشستند و خشک میکردند و هندوانههایی که از آخر تابستان ذخیره میکردند و به هر ترفندی بود سالم نگهشان میداشتند برای شب چله. از انواع و اقسام میوهها و آجیلها و نوشیدنیهای جور واجور هم خبری نبود. گرمای کرسی بود و از آن گرمتر هم، نفس آدمهایی که دورش جمع میشدند:
● هر میوهای را که نباید خرید
میوههای شب یلدا معمولا میوههای تابستانی مثل: هندوانه، خربزه، انگور، انار، سیب، خیار و به میباشد. قدیمترها، مردم این میوهها را در جاهای مخصوصی نگهداری میکردند تا به هر ضرب و زوری که شده برای شب چله سالم بماند. اما الان دیگر نیازی به این کارها نیست، شما به راحتی وسط سوز و سرمای زمستان، میوههای گلخانهای تابستانی را پیدا میکنید. بین این همه میوه هم هندوانه و انار جایگاه خاصتری دارند و حکمشان مثل شیرینی شب عید است. میتوانید به رسم قدیم، مسابقه هندوانه خوری را پای ثابت دور همنشینیهایتان کنید. مسابقه هندوانهخوری از این قرار است که هر کس هندوانه بیشتری بخورد و کم نیاورد، میشود آدم خوشبختی که تا آخر زمستان سرما نمیخورد. این قضیه از نظر علمی، خیلی هم دور از ذهن نیست، چون هندوانه پر است از ویتامینهای A، B و C که در درمان سرماخوردگی حرف اول را میزند. فقط حواستان باشد در مصرف میوههای آبدار تابستانی آن هم وسط چله زمستان زیادهروی نکنید، در غیر این صورت و گلاب به رویتان کل این شب دراز را باید در مسیر بین رختخواب و محل قضای حاجت باشید. (این نکته حیاتی را به دور و بریهایتان هم متذکر شوید...). خیلیها معتقدند که میوه اصلی این شب، کدو تنبل است. کدو تنبل طبیعتش گرم است و جان میدهد برای شب چله و حداقلش این است که مشکلات مزاجی بعد از خوردن را ندارد!
● آجیلها هم، هله هوله نیستند!
از نظر طب سنتی باید در این شب خوراکیهای گرم هم خورده شود تا بلکه جور سردی میوههای مصرفی را به دوش بکشد. خوراکیهای با طبیعت گرم یعنی آنهایی که بدن را گرم نگه میدارند. آجیلها از این دسته خوراکیها هستند. نخود و کشمش، تخمه، بادام درختی و زمینی، فندق، گردو و پسته از آجیلهای سنتی شب یلدا هستند که یکی دو نوعاش هم از پس سرگرم کردن ملت برمیآید. پدربزرگها و مادربزرگهای ما معتقد بودند که با گرمای این آجیلها به استقبال سردی زمستان میروند. دقت کنید که مصرف آجیل و خشکبار هم تعادل میخواهد و قانون دارد. آجیلها سرشار از مواد مغذی بوده که به سرعت حجم معده را پر میکنند. خلاصه اینکه این خوراکیها به اندازه کافی در شب یلدا از خجالت شکمتان در میآیند، پس تا میتوانید شامتان را سبک کنید و یا همین یک شب را بیخیال شام شوید.
● حافظ خوانی
نمی شود یک شب یلدای سنتی برگزار کنیم و حضرت حافظ توی جمعمان حضور نداشته باشد. پس همین حالا یک دیوان حافظ، ترجیحا با شکل و شمایل سنتی، دست و پا کنید. خواندن و فال گرفتن از حافظ را به کسی بسپارید که دستی توی کار داشته باشد. یعنی حداقل بتواند یک غزل را درست و درمان و باصفا بخواند. اگر چنین انسان نایابی در چنته ندارید، خودتان دست به کار شوید و چند غزل را تمرین کنید. برای اینکه خیلی حرفهایتر شوید، می توانید فایلهای حافظ خوانی آدمهای معروف مثل دکتر اسماعیل آذر، استاد موسوی گرمارودی، استاد محبوب و یا فایلهای حافظ خوانی رادیو را دانلود کنید و لحن آدمهای حرفهای را تمرین کنید. برای تفال زدن به حافظ هم به جانِ خود حضرت حافظ، قسمتان میدهیم که از دیوانهایی که چند خطی را آخر هر غزل نوشتهاند که «ای صاحب فال خبر خوشی دریافت میکنی و...» دست بردارید و شان خواجه شیراز را پایین نیاورید. اگر برای فال گرفتن به درک هر کسی از همان غزل اکتفا کنید، بهتر است.
● شاهنامه خوانی
برای خواندن از روی شاهنامه پدر بزرگها، بهترین گزینه هستند. چون شاهنامه در زمان جوانی آنها در نقالیها و قهوهخانه خیلی بیشتر خوانده میشده و در نتیجه آنها انس بیشتری با فردوسی دارند. لحنشان هم حماسیتر است. پدربزرگها هم معمولا از این انتخاب احساس افتخار میکنند. حتی میتوانید این موضوع را زودتر به آنها سفارش دهید که خودشان را آماده کنند. یک قسمت از شاهنامه را که هم معرفتیتر باشد و همه داستانش را شنیده باشند و هم لحن حماسیتری داشته باشد، انتخاب کنید و بسپارید به ریش سفیدهای جمعتان و دیگر هیچ! حالش را ببرید.
● بازی
همبازی شدن کوچک و بزرگ فامیل، باهم، آنچنان فازی میدهد که متاسفانه ما بچههای نسل بازیهای مجازی و رایانهای، معمولا از آن محروم شدهایم. این فرصت را مغتنم بدانید و بساط بازیهایی مثل گل یا پوچ، بیست سوالی، تخم مرغ بازی، هُب هُب، اسم و فامیل، پانتومیم و... را توی محفلتان راه بیندازید. شاید لازم باشد برای این کار، چند نفر دیگر را هم، از قبل با خودتان همراه کنید تا مجبور نباشید که بار گروهبندی، فراهم کردن وسایل بازی و همراه کردنِ بار همه جمع را یک تنه به دوش بکشید.
● قصه گویی
قصههای باستانی فقط از زبان مادر بزرگها شنیدنی است. به مادربزرگتان بگویید که یکی از قصههایش را از قبل آماده کند. شما هم میتوانید کتاب قصههایی مثل امیر ارسلان نامدار، سمک عیار، کلیله و دمنه یا داستان راستان را برای مادربزرگتان جور کنید.
● خاطره گویی
تعریف کردنِ دوباره خاطراتی که تک تکِ افرادِ جمع، سهمی توی آن دارند و یا خاطرهگویی در مورد یک موضوع خاص، برای همه دوست داشتنی خواهد بود. فقط کافی است از یک نفر بخواهید که با تعریف کردن یکی از بهترینها، راه را برای بقیه باز کند. آن وقت است که با سیلی از خاطره بازیهای بزرگترها مواجه خواهید شد. از شیرین کاریها و آتش سوزاندنهای کودکی و خاطرات مدرسه گرفته تا عاشق شدن مادربزرگ و پدربزرگهای جمع!
● شعرخوانی گروهی
لذت نوستالوژی بازی، بر هیچ احدی پوشیده نیست. اگر مواد زیر دم دستتان هست، دست به کار شوید: یک جمع خانوادگیِ اهل حال، چند نفر خوش صدا، یک آدمِ پایه که کار را شروع کند. یکی از شعرهایی که برای چند نسلِ حاضر در جمع نوستالوژی دارد را انتخاب و یک زمانی را که همه غرق در خاطرات و حس و حال شدهاند، شکارکنید. ترانههایی مثل «امشب شب مهتابه...»، «به سوی تو...» یا «یارا یارا یارا دل ما را...» پیشنهاد ما هستند.
نویسنده: فاطمه محمدپور
عاطفه ذبیحی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست