پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بد اقبالی نمایشنامه رویایی چخوف


بد اقبالی نمایشنامه رویایی چخوف

چخوف از شكست اجرای «مرغ دریایی » بسیار خشمگین شد پس از ترك تئاتر شب را بی هدف در خیابان های پترزبورگ پرسه زد روز بعد بی آنكه اطلاعی دهد راهی ملیخوو شد و دوستانش را متعجب كرد

نمایشنامه‌ «مرغ‌ دریایی‌» در اكتبر ۱۸۹۶ در تئاتر الكساندر نیسكی‌ اجرا شد و با وجود شركت‌ بهترین‌ بازیگران‌ تئاتر از جمله‌ و.ف‌ كمیسار ژفسكایا كه‌ نقش‌ نیناز ارچنایا را به‌ عهده‌ گرفته‌ بود، با شكست‌ روبرو شد. یكی‌ از علل‌ شكست‌ بداقبالی‌ بود.

زنی‌ به‌ نام‌ له‌كیوا، هنرپیشه‌ كمیكی‌ كه‌ در آن‌ روزگار در میان‌ بازرگانان‌، فروشندگان‌ و كارمندان‌ خرده‌پا شهرتی‌ داشت‌، برای‌ سود خود اجرای‌ مرغ‌ دریایی‌ را برگزید. وقتی‌ نقش‌ بازیگران‌ را مشخص می‌كردند، برای‌ له‌كیوا جایی‌ باقی‌ نماند. طرفداران‌ او به‌ تئاتر هجوم‌ آوردند، بی‌آنكه‌ بدانند در این‌ نمایشنامه‌ له‌كیوا نقشی‌ به‌ عهده‌ ندارد. آنها برای‌ دیدن‌ یك‌ نمایشنامه‌ كمدی‌ ساده‌ به‌ تئاتر آمده‌ بودند كه‌ با بازی‌ كمدین‌ معروف‌ دیگری‌ روبرو شدند.

در آغاز اجرای‌ نمایشنامه‌ مردم‌ به‌ نكته‌یی‌ بی‌اهمیت‌ كه‌ موردی‌ هم‌ نداشت‌ خندیدند. پس‌ از مدتی‌ متوجه‌ شدند كه‌ این‌ نمایشنامه‌ از آن‌ نمایش‌های‌ خنده‌داری‌ كه‌ همیشه‌ بر صحنه‌ این‌ تئاتر می‌دیدند نیست‌ بلكه‌ چیزی‌ عجیب‌، غیرعادی‌ و مبهم‌ است‌. هنرپیشه‌ اصلی‌ مرتب‌ با صدای‌ بلند فریاد می‌زد «روح‌ جهانی‌»، «شیطانی‌ كه‌ ماده‌ ابدی‌ را به‌ وجود آورد». ولی‌ در میان‌ این‌ سروصداها از له‌كیوا كه‌ مردم‌ چشم‌ به‌ راهش‌ بودند خبری‌ نبود، جمعیت‌ حاضر در سالن‌ احساس‌ كردند به‌ آنها توهین‌ شده‌ است‌. قیل‌ و قال‌ راه‌ انداختند و از روی‌ خشم‌ و آزردگی‌ فریاد می‌كشیدند و سوت‌ می‌زدند. به‌ نظر می‌آمد همه‌ چیز مانند یك‌ توطئه‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ داده‌ تا اجرای‌ نمایش‌ را با شكست‌ روبرو كند. انگار جمعیت‌ آن‌ روز تئاتر را از میان‌ محافظه‌كاران‌ و كج‌سلیقه‌ها برگزیده‌ بودند.

ولی‌ علت‌ واقعی‌ شكست‌ عمیق‌تر از این‌ بود. تئاتر در آن‌ هنگام‌ هنوز تا حد تكنیك‌ و نوآوری‌های‌ چخوف‌ رشد نكرده‌ بود. از حركات‌ ظاهری‌ می‌شد به‌ منظور بهترین‌ نمایشنامه‌ها پی‌ برد. در حالی‌ كه‌ به‌ نظر چخوف‌، روی‌ صحنه‌ باید زندگی‌ واقعی‌ و آدم‌های‌ واقعی‌ را نشان‌ داد. آنچه‌ را كه‌ نقش‌آفرینان‌ نمایشنامه‌های‌ چخوف‌ می‌گویند هم‌ معنای‌ ظاهری‌ دارد و هم‌ نمادی‌ باطنی‌. به‌ نظر می‌رسد كه‌ عده‌یی‌ روی‌ صحنه‌ دارند گفت‌وگوی‌ عادی‌ و پیش‌ پا افتاده‌یی‌ را دنبال‌ می‌كنند اما در واقع‌ هر كلمه‌یی‌ كه‌ از دهان‌ آنها جاری‌ می‌شود موسیقی‌ متنی‌ است‌ كه‌ روابط‌ عمیق‌ و پنهان‌ آدم‌ها را بی‌آنكه‌ خودشان‌ متوجه‌ شوند آشكار می‌سازد.

چخوف‌ از شكست‌ اجرای‌ «مرغ‌ دریایی‌» بسیار خشمگین‌ شد. پس‌ از ترك‌ تئاتر شب‌ را بی‌هدف‌ در خیابان‌های‌ پترزبورگ‌ پرسه‌ زد. روز بعد بی‌آنكه‌ اطلاعی‌ دهد راهی‌ ملیخوو شد و دوستانش‌ را متعجب‌ كرد. چخوف‌ به‌ دوستش‌ نمیروویچ‌ دانچنكو نوشت‌: «شكستی‌ بزرگ‌ بود. از فضای‌ تئاتر بوی‌ نفرت‌ و كینه‌ می‌بارید. من‌ به‌ پیروی‌ از قانون‌ فیزیكی‌ مثل‌ بمب‌ منفجرشدم‌ و از پترزبورگ‌ گریختم‌. اگر هفتصدسال‌ دیگر هم‌ زنده‌ بمانم‌، دیگر حتی‌ یك‌ نمایشنامه‌ هم‌ نخواهم‌ نوشت‌. همین‌ یكی‌ برای‌ هفت‌ پشتم‌ كافی‌ بود. در این‌ راه‌ من‌ با شكست‌ قطعی‌ روبرو شده‌ام‌.»