جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کهربای روح


کهربای روح

مقام زن و دیدگاه بزرگان فرهنگ ایران

جستجو در آثار منثور و متون منظوم پارسی به یادگار مانده از روزگاران کهن هویدا می‌نماید که بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان ایران در کتاب‌ها و رسائل خویش در باب زن و مقام او سخن گفته و تفکر خویش در این باره را برملا داشته‌اند. آنچه واکاوی نقادانه آثار این بزرگان صاحب اندیشه به دست می‌دهد آن است که شماری اندک از اینان نظر چندان نکویی نسبت به زن نداشته و واجد دیدگاه‌هایی بدبینانه در این زمینه بوده و به مانند محمد عوفی، نویسنده مشهور عصر مغول، گفتمان‌هایی چنین بیان داشته‌اند:

بی‌وفایی و مکر و کید و غرور

این همه از خصال زن باشد

مرد اگر چه پلنگ بند کند

عاقبت در جوال زن باشد

چنین برمی‌آید که پایبندی‌ها و تعصبات خاص عقیدتی، مذهبی و اجتماعی که دست‌کم تا سده پیش مانعی کاملا جدی در پیشبرد امور بانوان به شمار می‌آمد و حتی امروزه نیز رگه‌هایی از آن دیده می‌شود ازجمله دلایلی بوده که اسباب پدیدار شدن تفکراتی چنین را در ذهن برخی سبب می‌شده است.

گروهی دیگر از این نام‌آوران کسانی بوده‌اند که در آثار خویش زنان را به دو دسته خوب و بد تفکیک کرده و برای هر یک از آن دو صفاتی برشمرده و البته گهگاه متناقض نیز سخن گفته‌اند. ازجمله پیروان چنین تفکری که ظاهرا در میان بزرگان بیش از دیگر تفکرات مقبول می‌بود می‌توان به سعدی شیرازی اشاره داشت که از سویی می‌سرود:

چو مستور باشد زن و خوبروی

به دیدار او در بهشت است شوی

کسی برگرفت از جهان کام دل

که یکدل بود با وی آرام دل

اگر پارسا باشد و خوش‌سخن

نگه در نکویی و زشتی مکن

و از دیگر سوی با سرایش سخن چنین بیان می‌داشت:

در خرمی بر سرایی ببند

که بانگ زن از وی برآید بلند

شاعر و نویسنده شهیر سده نهم هجری نورالدین عبدالرحمن جامی نیز گویا چنین می‌اندیشیده است. وی به رغم آن که در برخی از اشعارش زن‌ستیزی نمودی ویژه دارد در یک سری دیگر از اشعار به ستایش از آنان پرداخته و ازجمله در بیت ذیل زنان را بسی ستوده است.

زن مگویش که در کشاکش مرد

یک سر موی او به از صد مرد

احیاگر راستین فرهنگ ایران در دوران غم‌انگیز مغول، خواجه نصیرالدین طوسی، هم باوری چنین ملکه ذهنش گشته بود. وی نیز حجاب، وقار، عفاف و حیا را لازمه هر زن می‌پنداشت و در آثار خویش سفارش می‌نمود تا «ایشان را در ملازمت خانه و حجاب و وقار و عفت و حیا و دیگر» تربیت نموده و «هنرهایی که از زنان محمود بود» بیاموزند. با این وصف، خواجه داشتن برخی صفات را برای زنان مردود می‌دانست که ازجمله آنان سوادآموزی را می‌توان نام برد!

شگفت آنجاست که جلال‌الدین دوانی، فیلسوف سرشناس و نویسنده کتاب اخلاق جلالی هم دقیقا به مانند خواجه نصیر می‌اندیشید و همواره اقرار می‌داشت «در تربیت دختران آنچـه لایق ایشان باشد از ملازمت خانـه و مبالغت در حجاب و عفت و حیا و خصال... ترغیب باید نمـود و پندهای لایق آموخت و از خواندن و نوشتن به کلی منع باید کرد!»

معدودی از این نامداران هم افرادی بوده‌اند که همچون دسته پیشین به وجود زنان بدصفت و نیکوخصال معتقد بوده‌اند، با این وجود برای زنان نکوکردار ارج و قرب بالایی قائل شده و مقام و جایگاه آنان را بسیار ستوده‌اند. ایده‌های اینان را با عقیده‌های دیگر ناموران عرصه علم و ادب در این زمینه تفاوت از زمین تا آسمان است. سرشناس‌ترین ناموران متعلق به این طیف را حکیم ابوالقاسم فردوسی و مولانا جلال‌الدین محمد بلخی باید دانست. این دو نامدار که به تعبیر محمدعلی اسلامی ندوشن، ادب‌پژوه و نویسنده مشهور معاصر، یکی‌شان سراینده حماسه ایران باستان (شاهنامه) و آن دیگری سرایشگر حماسه ایران اسلامی (مثنوی معنوی) بود به رغم برخی نمادسازی‌ها و تمثیل‌گرایی‌های منفی‌شان از زنان، حامی واقعی و پشتیبان راستین آنان بودند.

شاهنامه فردوسی کتابی است که زن در سراسر آن حضور دارد. در داستان‌های آن حضور زن لطف، گرمی و نازکی رنگارنگی به ماجراها می‌بخشد. این زن‌ها هستند که به داستان‌های تراژدیک شاهنامه آب و رنگ بخشیده‌اند. سیمای تراژیک زن در شاهنامه به طور معمول به نجیب‌ترین و پاکیزه‌ترین نحو یعنی به عنوان مادر و همسر جلوه می‌کند، نه به عنوان معشوقه.

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی که بیش از هر شخصیت دیگر چه در زمان حیات و چه پس از مرگ بر عرفان ایرانی اثر نهاد نیز ازجمله حامیان زنان بود. وی زنان را صاحب حق می‌دانست و جور و ستم بر آنان را ناروا می‌پنداشت.

مادر فرزند را بس حق‌هاست

او نه در خور جور و جفاست

آنچه روشن است، در طریقت و مرام مولانا اهمیت و احترام زن درکنار دیگر اندیشه‌های آزادمنشانه آشکارا دیده می‌شود. در حقیقت، همان گونه که شیرین بیانی، تاریخ‌نگار شهیر معاصر، اذعان داشته است در تاریخ ایران و اسلام کمتر ادیب، عارف یا اندیشمند و خردورزی را می‌توان یافت که بسان مولانا درجه اعتبار زن را دریافته باشد.

به باور مولانا زن نیز می‌تواند صاحب عشق الهی و دارای روح خدایی شود و گر این گونه نبود او هرگز لیلی معشوق مجنون را نور الهی نمی‌نامید:

این کیست این کیست درحلقه ناگاه آمده

این نور الهی است از پیش الله آمده

لیلی زیبا را نگر خوش طالب مجنون شده

وان کهربای روح بین در جذب هر کاه آمده

به تعبیر گولپینارلی، مولوی‌شناس نامی، مولانا چون مقامی والا برای زن قائل بود همواره زندگی سالم خانوادگی را ارج می‌نهاد و به این سبب هیچ‌گاه پایبند شهوت و اسیر هوای نفس نشد. او در درازنای زندگی پرتلاطم خویش همواره بر این روش بود و در روزگاری که چندهمسری بسیار رایج بود هیچ‌گاه با دو همسر نزیست و تنها پس از مرگ همسر دگربار ازدواج کرد. شایان توجه است که او هیچ‌گاه کنیز نیز نداشت. در حکایت‌ها و تمثیل‌هایی هم که او با زبان شعر بیان داشته است، زنان و همسران همواره نقشی پررنگ ایفا نموده‌اند.

مولانا باوجود آن که بسان سعدی و اوحدی زنان پارسا و نیکومنش را ستوده و آنان را جلوه جمال الهی خوانده است برخلاف آنان، عقیده به اختفا و گوشه‌نشینی و کنج عزلت اختیار کردن زنان نداشت. به تعبیری دیگر، از منظر مولانا حضور دنیایی زن را نه‌تنها مردود و ناپسند نباید برشمرد بلکه باید ضروری و واجب پنداشت. ظاهرا وی بیشتر برآن باور بود که هرچه منع شود رغبت به آن افزوده می‌شود، به همین سبب همواره بیان می‌داشت «اگر زن نخواهد کار ناشایست کند اگر منع کنی و نکنی نخواهد کرد و اگر برعکس بخواهد منع جز افزودن میل او ثمر دیگری ندارد».در واقع، پیرو چنین طرز تفکر و پیآمد چنین اندیشه‌ای بود که او آزادی زنان را محترم می‌شمرد و با زنانی از غنی و فقیر معاشرت و مجالست می‌نمود. مولوی بدان باور بود که زن نماد آفرینش است، تنها مخلوق نیست، بلکه خالق هم است:

پرتو حق است آن معشوق نیست

خالق است آن گوییا مخلوق نیست

در نظر مولانا به مانند باور فردوسی عشق مجازی جایگاه خاصی دارد، مشروط بر این که با هوا و هوس‌آلوده نشود. به باور او زن نماد عشق الهی است و عشق اکسیر حیات است و پله‌ای برای ملاقات با خدا.

مرد و زن چون یک شود آن یک تویی

چون که یک‌ها محو شد آنک تویی

به تعبیر جلال‌الدین همایی، نویسنده کتاب مولوی‌نامه، زیبایی معشوق در نظر مولوی جلوه‌ای از زیبایی ذاتی و جاودانی الهی است و عشق مجازی نیز نردبانی برای رسیدن به عشق حقیقی.

می‌توان اقرار داشت که مولانا به زن به عنوان موجودی آرمانی نمی‌نگریست، اما نگاه و تفکرش نسبت به زن سنجیده و متعالی بود.

امیر نعمتی لیمائی