چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

به کجا چنین شتابان


به کجا چنین شتابان

اوضاع تئاتر و هنرمند تئاتری ما وخیم است، امکانات تئاتر محدود است و غم نان اینجا بیداد می کند. جمع کثیری از هنرمندان جوان تحصیل کرده و تجربی ما به انتظار نشسته اند، بخش عظیمی …

اوضاع تئاتر و هنرمند تئاتری ما وخیم است، امکانات تئاتر محدود است و غم نان اینجا بیداد می کند. جمع کثیری از هنرمندان جوان تحصیل کرده و تجربی ما به انتظار نشسته اند، بخش عظیمی از امکانات سخت افزاری و نرم افزاری ما مصروف فعالیت های موضوعی و گزینشی سیاستگذارانی می شود که با بند نهادن و محدود کردن آزادی و خلاقیت هنرمند تئاتر فضای تنفس رابه حداقل رسانده اند.

بنابراین بعید نیست در چنین فضایی آثار اجرا شده از نظر کیفی ضعف مفرط داشته باشد و تماشاگران تئاتر استقبال چندانی از چنین تئاتری به عمل نیاورند، متاسفم که بگویم تئاتر ما سمت و سوی اقتدارگرایی را می پیماید و هنرمندان تئاتر ما در چنین فضای ناسالمی تنفس می کنند. در فضایی که اقتدارگرایی حرف اول را می زند جایی برای هنرمند جوان معصوم و تحصیل کرده ما وجود ندارد، چرا که وی از جانب فعالین اقتدارگرا قطعا فردی ناتوان و بی استعداد قلمداد می شود و ماندن پشت درهای بسته تنها راهش، راه حل نامناسبی که هرگز به هنرمند جوان ما فرصت بروز و ظهور استعداد و خلا قیت را نمی دهد.

در تئاتر اقتدارگرای ما امکانات محدود و بودجه کم تنها برای افرادی تدارک دیده شده که قادرند در مقابل هنری که کاملا انسانی به همه چیز بیندیشند مگر انسان که دغدغه اصلی هنرمند روشنفکر آزاداندیش است. هنرمند اقتدارگرا که بخش عظیمی از بدنه فعال تئاتر کشور را شکل می دهد حتی در کسوت معلمی هم نمی تواند نقش خود را فراموش کند چرا که فراموشی این نقش برابر است با از کف رفتن موقعیت خود، او حاضر است با حفظ موقعیت خود هنرجو و دانشجوی خود را در کسوتی غیرهنری ببیند، اگر چه می داند تئاتری جوان ما همواره در پی آن است که راهی بجوید و نقبی بزند تا در چنین محیطی فعالیت کند و نیازهای روحی و روانی خود را ارضا کند، اما به دست آوردن شرایط کار و خلق اثر هنری مساوی است با از دست دادن بسیاری از فرآیندهای انسانی، چیزی که تئاتر اقتدارگرا از دیرباز برای هنرمندش می پسندید و حالا هم می پسندد.

به راستی مسئول و مقصر به وجود آمدن چنین شرایطی در تئاتر ما چه کسی است؟

مسوولین و سیاستمدارانی که بعضا بودجه ها و امکانات تئاتری را در خدمت منافع خطی و حزبی خود قرار داده اند و حاضر شده اند تئاتر را تهی از معنای انسانی اش کنند یا این مهم را متوجه هنرمندانی بدانیم که حاضر شدند به هر قیمتی آثار خود را به منصه ظهور برسانند؟ اگرچه ممکن است منتقدانشان آنها را چون خسی بدانند در باد که عروسک نفس خود و مردان سیاستگذار شده اند. بلکه اینگونه لقمه نانی به دست آورند و با منت بخورند. متاسفم که بگویم در چنین شرایطی بیش از همه مقصر آن بخش از فعالین تئاتر اقتدارگرایند که حاضر شدند شور و شوق خود را به قیمتی نازل بفروشند و فراموش کردند رزق و روزی، عزت و آبرو را از خدای خود طلب کنند. متهمان ردیف دوم کسانی هستند که همیت خود را گذاشته اند تا در چنین فضای ناسالمی، مایوسانه به دنبال روزی بگردند تا تن پوش اقتدارگرایی در تئاتر را به تن کنند یا که از سر یاس راه کج کنند، شغل و مشغله ای دیگر را برگزینند و عطای آن عشق را به لقایش ببخشند و در نهایت مقصر و مسوول آن مدیری است که برای به دست آوردن موقعیتی بهتر و متاعی چربتر هنرمند تئاترش را به زنجیر بکشد، آزادی اش را محدود کند و در تنگنایی اینچنین قرارش دهد که هنرمند فراموش کند که کودک درونش را ذبح کند و با ظلم به خود تن به فساد و یاس سپرده است.

نویسنده : عباس عبد الله زاده